پنجاه و سومین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:
کارلوس: من انقلابی لنینستم، امپریالیسم تروریست است
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش پنجاه وسوم این کتاب را می خوانید:
جزئیات «ساخت و پاختی» که به افتادن تو به دست فرانسوی ها منجر شد، چه بود؟
ایالات متحده امریکا به مثابه رهبر اورکستر در این ساخت و پاخت بود که بر اجرای آن که شخصیت های خلیج فارس مجری آن بودند، نظارت می کرد. اما فرانسوی ها را مشارکت ندادند مگر در مرحله آخر.
چه احساسی داشتی وقتی خبر دستگیری عبدالله اوجالان را به تو خبر دادند؟
به شدت ناراحت شدم.
چرا به اردن رفتی؟ و چرا آن جا را ترک کردی؟ چند وقت در آن جا بود؟
در نوامبر 1990 صلحی به اسم سازمانمان، «سازمان انقلابی های بین المللی» با ملک حسین برقرار کردم، به دنبال آن ملک حسین شخصیتی دیپلمات را نزد ما فرستاد و به ما اطمینان داد که در امنیت در اردن خواهیم بود. آخرین باری که وارد اردن شدم در طول ماه سپتامبر بود، بنا بود سفر کوتاهی باشد اما تا پایان اوت 1993 به طول انجامید، برای این که مدت کوتاهی بعد از این که رسیدم با همسر فلسطینی ام، لانا جرار، ازدواج کردم.
قبل از آن به چند سال، مدتی را در دمشق مقیم شدی. آیا درست است که آنها از تو خواستند که کشورشان را ترک کنی؟ چرا؟
بعد از دیداری که با رئیس جمهور حافظ اسد و رئیس جورج حبش در ژنو در سال 1990 داشتم، منابع سوری به من خبر دادند که اسم من در فهرستی که هیئت «یانکی» به اسم گروه های «تروریستی» داده است و به زعم آنها در سوریه از تسهیلات برخوردار هستند، آمده است. بعد از شکست ارتش های عراق در کویت، مقام های سوری به تقاضای امریکایی ها از ما خواستند که خاک سوریه را ترک کنیم.
گفته می شود بعد از جنگ خلیج فارس دوم بغداد به تو پیشنهاد داد که در آن جا مقیم شوی. آیا چنین اتفاقی افتاد؟ چرا به پیشنهاد عراقی ها جواب ندادی؟
درهای عراق به روی همه مبارزانی که برای قضیه فلسطینی مبارزه می کنند، باز است. اما تحریمی که از سوی «دشمن» تحمیل شده باعث شده است تا دریچه های این کشور منطقه ای بسته باشند. مساله ای که باعث می شود فعالیت های انقلابی ما به تعویق بیفتد و قیام از بغداد را برای ما غیرممکن کند.
به طرابلس رفت و آمد داشتی. قصه روابطت با لیبی چیست؟
روابطی دوستانه و همکاری ای انقلابی بود.
آیا با «ابو نضال» هم آشنا شدی؟ آیا گفت وگو یا همکاری ای میان شما انجام شد؟
پیشنهادی به ما در سال 1976 داده شد که محقق نشد، اما ما خود را پایبند به اصل عدم مداخله در منازعات داخلی سازمان های دوست می دانستیم.
در اروپای شرقی تو و محمد عوده (ابو داوود) با هم آشنا شدید. آیا در «عملیات مونیخ» که ورزشکاران اسرائیلی مورد هدف قرار گرفتند به او کمک کردی؟
با ابو داوود در پراگ در سال 1978 آشنا شدم. من در عملیات مونیخ که در جریان بازی های المپیک سال 1972 انجام شد مشارکتی نداشتم. اما بعضی از دوستانمان در ارائه همکاری های لجستیکی در جریان این عملیات سهیم شدند. ابو داوود یکی از آخرین قهرمانان زنده گارد قدیم در صفوف مقاومت فلسطینی بود. او دوست و رقیق عزیز من است.
چرا حمله به هواپیمایی «عال» اسرائیل در فرودگاه اورلی شکست خورد؟
دلیل اصلی آن این است که گارد «عال» توانستند حمله قهرمانانه رفقای تونستی ما که فرماندهی آنها را محمد عویضه بر عهده داشت، سرکوب کنند، به این ترتیب که آنها را در وردی سالن ثبت فرودگاه محاصره کردند. خداوند ارواح همه آنها را غریق رحمت و مغفرت خود کند.
آیا اعتقاد داری که میشل مکربل به تو خیانت کرد؟
میشل مکربل مزدور موساد بود. او را با رشوه و تهدید جذب کردند. جاه طلبی بسیاری داشت برای این که رهبر شود.
آیا این احساس را داری که بعضی از سازمان های عربی پشتت را خالی کردند، و تلاش کردند که از وجودت در سرزمین هایشان به عنوان یک برگه فشار بهره برداری کنند، و برای راضی کردن کشورهای غربی از تو خواستند که کشورشان را ترک کنی؟
قطعا.
در زندان چه می خوانی؟
روزنامه ها و کتاب های سیاسی.
رابطه ات با خانواده ات چگونه است؟ آیا با آنها تماس داری؟
تماس هایی از طریق وکلایی که از طرف من وکالت دارند برقرار است.
آیا از این که رسانه ها تو را «تروریست» توصیف می کنند، ناراحت می شوی؟
من انقلابی حرفه ای بر اساس اصول لنینیستی هستم. این کشورهای امپریالیستی هستند که تروریستند.
ادامه دارد...
نظر شما :