چهل و سومین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:

اولین عملیات مسلحانه ضداسرائیلی کی آغاز شد؟

۲۰ اسفند ۱۳۹۵ | ۱۴:۵۶ کد : ۱۹۶۷۵۷۱ کتابخانه خاورمیانه
این عملیات از 1963 آغاز شدند تا اولین شهید در 2 نوامبر 1964 کشته شد که اسمش خالد ابو عیشه بود.
اولین عملیات مسلحانه ضداسرائیلی کی آغاز شد؟

دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش چهل وسوم این کتاب را می خوانید:

ودیع حداد در کنار گروه های دست راستی کجا می ایستاد؟

ودیع و جورج طرفدار پرداختن به این مساله به طور تدریجی بودند و شروع کردند در وسط ایستادن. انگار که نگاه میانه نگاه غالب بود. مدعیان راه سوسیالیستی برای انتخابشان مبارزه می کردند و مخالفان عقب می نشستند و حالت میانه تلاش می کرد شرایط را درک کند و از تجربه ها و شکل گیری آنها درس بگیرد. در این بحران ها نقش ودیع با توجه به قدرت ایجاد روابط انسانی و شخصیتی که با وجود اختلاف آرا داشت، بزرگ بود. به روابطش روح انسانی می داد و با وجود اختلافات این روابط را حفظ می کرد.

در این مرحله صدای جوانان فلسطینی در «حرکت ملی گرایان عرب» بالا گرفت که دعوت به عملیات مستقیم مسلحانه می کردند و شروع کردند به رهبران جنبش فشار می آوردند. گفت وگوها میان عبدالناصر و رهبران جنبش ادامه داشت. رئیس جمهور عبدالناصر اوضاع را این گونه می دید که مناسب هر گونه کار نظامی علیه اسرائیل نیست، می گفت «می تواند ما را وارد رویارویی هایی کند که ما را به شکست بکشاند در حالی که نیازی به این چیزها نیست و برای ما فاجعه ایجاد می کند». در میان فشار از بنیادگرایان جنبش و تمایل به پاسخگویی به مواضع عبدالناصر مقوله ای ظهور کرد که به عملیات موسوم به «فوق صفر و درگیر شدن» را دعوت می کرد. هر گونه قیامی برای علمیات مسلحانه فوق صفر تبعیر می شد و هر نوعی از آن، حالا هر چه باشد باعث هل دادن اسرائیل به رویارویی با کشورهای عربی فاقد آمادگی می شد. این مقوله برای سه سال بر تحرکات ما حاکم بود. ما عناصر آموزش دیده ای داشتیم که اقلیم فلسطین را اقلیمی مستقل می دانستند، آنها اولین کنفرانس خود را در سال 1963 در لبنان برگزار کردند و در آن فلسطینی هایی از کشورهای مختلف عربی حاضر شدند و رهبری اقلیم را به ودیع حداد سپردند.

قضیه فکری شروع کرد خود را به شدت در جنبش مطرح کردن. صداهایی بلند شدند که می گفت ودیع در این قضیه توجه لازم را ندارد، و باید خود را در این زمینه با فرهنگ کند. رهبران جنبش برنامه مطالعه برای ودیع تعریف کرند و از او خواستند از فعالیت های خود به استثنای نشست های رهبری بکاهد و به فرهنگ سازی خودش اهتمام بورزد. او را در آپارتمانی در منطقه الحص در بیروت مستقر کردند. یادم است که من به تقاضاهای او جواب می دادم. آن روز شروع به خواندن کتاب ریجیس دوبریه، «انقلاب در انقلاب» کرد. 35 صفحه آن را خواند و بعد کتاب را بست و به کناری انداخت. تنها 20 روز بعد از اقامتش در آپارتمان می گذشت که آن را تبدیل به انبار اسلحه کرد. این در 1963 بود. عملا آماده می شد تا مبارزه مسلحانه را آغاز کند.

شروع کردیم در اقلیم فلسطین تصور عمل نظامی را متبلور کنیم. جنبش فتح نشریه ای به اسم «فلسطیننا» منتشر می کرد. فکری که ما داشتیم می گفت باید با اعراب داخل ارتباط بگیریم و در میان آنها سلاح انبار کنیم و به طرفدارانمان نشریه و کتاب برسانیم، یعنی سازمانی در داخل ایجاد کنیم که بتواند کار عملیات نظامی را به عهده بگیرد، ما هیچ خبرگی برای رسیدن به داخل اراضی فلسطینی نداشتیم. در آن دوران تلاش هایی برای کودتا در سوریه به رهبری جاسم علوان انجام شد. در سوریه گردانی فلسطینی به اسم گردان فدائیان وجود داشت. عناصر این گردان در تحرک جاسم علوان مشارکت کردند. تلاش های کودتاچیان شکست خورد و تعدادی اعدام شدند و تعدادی دیگر فرار کردند. آنهایی که فرار کردند به مصر رفتند. در میان آنها اعضایی از جنبش نیز بودند. وقتی که به عملیات مسلحانه فکر کردیم با آنها تماس گرفتیم و از آنها خواستیم که به لبنان پناه ببرند تا دوره ببینند.

هدف از این دوره ها چه بود؟

ارتباط با اعراب داخل. هر کس که نزدیکانی در فلسطین داشت پیام می فرستاد و از طرف می خواست که خود را برساند. بعد همه ما عناصر را از راه های مختلف آموزش می دادیم. بعد اسلحه می رساندیم. این عملیات از 1963 آغاز شدند تا اولین شهید در 2 نوامبر 1964 کشته شد که اسمش خالد ابو عیشه بود. مسئول این برنامه کمیته نظامی ای از فلسطین بود که در کنار آن کمیته ی به ریاست ودیع حداد فعالیت می کرد.

برای شناخت راه ها از عناصری از لبنان که با جنبش رابطه داشتند کمک می گرفتیم. عناصر خبرگی لازم در ورود به سرزمین های اشغالی و شناختن راه ها را داشتند. به گروه ها آموزش داده می شد که وارد درگیری ها نشوند حتی اگر درگیری در برابرشان ظاهر شد و می توانستند به اهداف ضربه وارد کنند. احیانا با جوانانی از سازمان «ناحال» از شبیبه برخورد می کردند که نمی توانستند همراهشان باشند حالا ممکن بود تفنگ هم حمل می کردند. عرصه آماده حمله بود، اما دستور به عدم ورود به درگیری ها داده شده بود برای این که بتوانند وجود خود را در داخل تثبیت کنند تا بتوانند مبارزه مسلحانه را از آن جا آغاز کنند به گونه ای که از خارج مورد حمایت قرار بگیرند. این مساله تا 1967 ادامه داشت. در خلال این سال ها تقریبا هر 20 روز در مرزهای لبنان گشت زنی می شد. همچنین کمیته ای نظامی در امان بود که تلاش می کرد مشابه همین کار را از طریق نوار باختری انجام دهد.

ادامه دارد...

کلید واژه ها: اسرار جعبه سیاه


نظر شما :