سی و هفتمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:
مبارزی که راهش از عرفات جدا بود
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش سی و هفتم این کتاب را می خوانید:
چه کسی می دانست که ودیع در لحظه به خصوص کجا می آید؟
دو یا سه نفر از افراد مورد اعتماد که وقتی دوست داشت آنها را ببیند نزدش می رفتند.
آیا تفنگ هم دوست داشت؟
با اسلحه کار نمی کرد اما به نوعی هوس توسعه و استفاده از ابزارهای کار داشت به خصوص در استفاده از مواد منفجره که فکر می کرد سلاح اصلی است. فکر می کرد که چگونه می توانیم مواد منفجره از راه های غیرسنتی تولید کنیم. این کار را هم کرد.
آیا ودیع با «ابو نضال» هم دیدار کرد؟
بله در بغداد. روابط رسمی میان آنها بود. بعد از این که ابو نضال عمل قلب کرد ودیع برای عیادت او را دید.
آیا «ابو نضال» پیشنهاد همکاری هم داد؟
بله، اما فضایی برای این کار نبود. برنامه اش کاملا متفاوت بود.
آیا بعد از فوت ودیع تلاش کرد افراد را جذب کند؟
سعی کرد روابط را عمیق تر کند اما اتفاقی نیفتاد.
روابط ودیع حداد با یاسر عرفات چطور بود؟
خیلی عادی. یک دیدار کاری انجام شد. ابو عمار به ودیع پیشنهاد ایجاد کارگاهی برای گذرنامه ها و ابزارهای استتار کرد و اعلام آمادگی کرد که مبالغ لازم را بدهد. ودیع جواب نداد برای این که راه «فتح» در کار متفاوت بود.
روزش را چگونه آغاز می کرد؟
کارش پیوسته بود. خیلی کم می خوابید. جدولی برای دیدار با جنش های آزادیبخش یا با کسانی که موظفشان به کاری می کرد یا کارشناسان توسعه سلاح و مواد منفجره و سندسازی و کسانی که مسائل مشخصی را دنبال می کردند، داشت.
آیا از تلفن استفاده می کرد؟
ابدا.
آیا می توانستید با او تماس بگیرید؟
ابدا. فرضش بر این بود اگر تلفن در خانه هایمان بگذاریم نباید از آن استفاده کنیم برای همین تلفن نداشتیم.
وقتی که از دنیا رفت چقدر پول گذاشت؟
او در مارس 1978 فوت کرد. ما کمک هایی در چهار قسط از عراق می گرفتیم. وقتی که فوت کرد پایان قسط اول بود. عراق سالانه یک میلیون دلار می پرداخت، بخشی از آن به پول عراقی داده می شد. آن چه برای سازمان گذاشت مبلغ خیلی ناچیزی بود.
آیا نمی ترسید یکی از سازمان های امنیتی عربی او را ترور کند؟
نمی ترسید، اما اطمینان یا اعتمادی به این سازمان ها نداشت.
با چه کشورهایی رابطه داشت؟
با الجزایر و عراق و یمن جنوبی. سازمان های این کشورها مکان های اقامت او را می دانستند.
در الجزایر با چه کسی ارتباط داشت؟
روابطش را با هواری بومدین آغاز کرد بعد با امنیت ملی. با بومدین در 1976، یعنی بعد از «عملیات اوپک» دیدار کرد.
ودیع وصیتی هم داشت؟
چنین چیزی از خودش به جا نگذاشت.
آیا کسی هم موفق شد که در این مجموعه رخنه کند؟
چند بار تلاش کردند اما موفق نشدند.
چه کسی تلاش کرد؟
سفارت امریکا در بیروت.
آیا ارتباطی هم با ترور فرانسیس میلوی، سفیر امریکا داشتید؟
ما ابدا هیچ عملیاتی را در لبنان انجام ندادیم. ترور میلوی هیچ ارتباطی با ودیع و تیمش نداشت.
گفته می شود در ابتدای دهه هفتاد افرادی را با مواد منفجره به قصد منفجر کردن هواپیمای «العال» اسرائیل در خلال پرواز آن فرستادید، و اسرائیل دو نفر از آنها را دستگیر کرد، آیا این حرف درست است؟
خیر. آنها را برای منفجر کردن هتل هایی در تل آویو فرستادیم اما قبل از انجام عملیات دستگیر شدند. در یکی از این عملیات فرد مامور به انجام عملیات مرد کوری بود که زنی او را همراهی می کرد. در عملیات دوم هر دو مامور کشته شدند. عناصر مامور به انجام عملیات اروپایی بودند. فکر کنم در 1972 بود.
مواد منفجره از کجا می آمد؟
از اروپا.
آیا ودیع قبل از فوتش برنامه جدیدی داشت؟
ذهن ودیع حتی برای یک لحظه هم از فکر کردن درباره آینده کار انقلابی متوقف نمی شد و طرح ها و برنامه های جدید ارائه می کرد.
همان طور که قبلا گفتیم او راه عمیقی برای تجربه وضعیت فعلی در مسیر انقلابی داشت. این راه را مرحله ای می دید که تحول از آن از خلال بازنگری های مستمر گریزناپذیر است چه در سطح سازمانی چه در سطح سیاسی چه در سطح فکری چه در سطح شیوه مبارزاتی. مرحله می توانست نزد او به حدی برسد که دیگر امکان عبور از آن وجود نداشته باشد اگر خود را برای مرحله جدیدی از درگیری ها آماده نمی کرد. اعتقاد داشت که جنگ آزادیبخش طولانی و سخت خواهد بود و باید در برنامه های سازمانی و سیاسی و مبارزاتی مان مطابق با تشدید عملیات درگیری تحول ایجاد کنیم.
ادامه دارد...
نظر شما :