سی امین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»
قصه شکست عملیات هواپیماربایی در اوگاندا
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش سی ام این کتاب را می خوانید:
فهرست شامل چه چیزهایی می شد؟
مقداری اسلحه. مسلسل و تفنگ های خاص. مهمات خاص. بعضی از دستگاه های تکنیکی و تایمر.
سفر تمام شد و بعد از مدتی با ما در عدن تماس گرفتند، و به جایی تقریبا شش کیلومتر دور از ساحل رفتیم و همه سلاح هایی که ودیع خواسته بود را تحویل گرفتیم.
آن دیدار همان جا به پایان نرسید و روابط عادی باقی ماند. در خلال تشییع جنازه ودیع، دیپلمات های اتحاد جماهیر شوروی آمدند تا بپرسند جانشین او چه کسی خواهد بود، گفتیم که الآن وقت این حرف ها نیست، بعد از آن هم ارتباطات به قوت خود باقی ماندند.
یکی از افراد نزدیک به ودیع حداد می گوید «ملاحظه استثنائی دکتر حداد بعد از سفرش ملاحظه ای واقعا جدی بر سر تحولات درگیری های جهانی بود. به یاد می آورد که او می گفت هر چقدر دنیای غرب افقی پیشرفت می کند، پیشرفت در اردوگاه سوسیالیست عمودی است و حول محور رقابت و پیشرفت جهانی با اردوگاه سرمایه داری غربی است. به این ترتیب پیشرفت و تحول جهانی در اردوگاه سرمایه داری نتیجه تحول در جوامع آن کشورها است، در حالی که پیشرفت نظامی و تکنیکی در کشورهای اردوگاه سوسیالیستی پیشرفت در راس است که سازمان ها و قدرت های نظامی اساسا بر پیروزی بر دشمنانشان متمرکز هستند و برآمده از تحولات طبیعی در کشورهایشان نیستند، و نمی دانیم آیا این تحلیل پیش بینی بود یا هشداری نسبت به درگیری های جهانی موجود میان این دو اردوگاه.»
چرا عنتیبی برای استقبال از هواپیمای ربوده شده تعیین شد؟
تصمیم گرفته شده بود هواپیما با هدف آزادی شماری از دستگیر شدگان ربوده شود. در آن دوره روابط بسیاری نزدیکی میان ودیع حداد با رئیس جمهوری سومالی، محمد سیاد بری، وجود داشت. ودیع این فکر را با سیاد بری مطرح کرد که او هم توصیه کرد که طرح را با عیدی امین، رئیس جمهوری اوگانادا در میان بگذارد چرا که امین مشکلات بسیاری با اروپایی ها دارد و شاید آماده پذیرش این هواپیما باشد. ودیع طبیعت عیدی امین و عواملی که ممکن بود بر او موثر باشند را می شناخت. برای همین دو مرد درشت هیکل را فرستاد تا با او دیدار کنند و موضوع را با او مطرح کنند و آمادگی او را ببینند. بعد از این که جای فرود هواپیما مشخص شد آمادگی ها برای اجرای عملیات سرعت بیشتری به خود گرفت. ودیع همچنان به آن چه در سومالی اعتقاد داشت، معتقد بود و بعد از عملیات هواپیماربایی به عنتیبی رفت تا در تماس با عیدی امین بماند.
تدابیری اندیشید. مسافران را به عنبر در فرودگاه منتقل کرد و دو نماینده ای که نزد عیدی امین فرستاده بود را در عملیات بازداشت کنار گروگان گیری مشارکت داد. البته نظر ودیع این بود که مسافران را در چند جا توزیع کند تا تسلط بر آنها آسان تر باشد. از لحاظ امنیتی موضوع بررسی شد و عیدی امین بر اطمینان از تدابیر اتخاذ شده تاکید کرد. عملیات کاملا موفقیت آمیز بود اما مذاکرات بیش از اندازه طول کشید. میانجی گرها می گفتند که به ما وقت بیشتری بدهید، ودیع احساس کرد که اسرائیلی ها ترتیب چیزی را می دهند. با عیدی امین تماس گرفت و گفت که وضعیت خطرناک شده است و باید مسافران در جاهای مختلف پخش شوند یا نگهبانی از آنها تشدید شود. عیدی امین می گفت که از انجام کارها راضی است و صحبت از موثر بودن آنها می کرد. ودیع در نزدیکی فرودگاه و مقر عیدی امین بود و دائما با او در تماس بود.
ناگهان هواپیمای اسرائیلی در طرف پله های فرودگاه فرود آمد و از آن ماشین های جیپ نظامی و یک ماشین مرسدس بنز بیرون آمدند که شبیه ماشین عیدی امین بود. ودیع صدای هواپیماها را شنید و گوشی را از روی گوشش برداشت و با عیدی امین تماس گرفت اما موفق نشد او را بیابد. چند بار تلاش کرد او را پیدا کند اما موفق نشد. برای همین اسرائیلی ها توانستند همه تماس ها را از کار بیندازند. در این اثنا تبادل آتش صورت گرفت. آنها بعد از این که یکی از جوانان ما را که می خواست ما را در جریان بگذارد، کشتند وارد عنبر شدند و یک نفر دیگر را که ادامه عملیات را تسهیل می کرد، کشتند. وقتی که وارد شدند دختران آلمانی با بمب و پسر جوان آلمانی با مسلسل به آنها حمله کردند. دو نفر از «سلول های انقلابی» کشته شدند. عملیات با تسلط اسرائیلی ها و شهید شدن رفقای ما تمام شد.
آیا اسرائیلی ها از وجود ودیع خبر داشتند؟
شاید انتظار داشتند که او در فرودگاه باشد. اگر می دانستند جای او کجاست به او حمله می کردند.
واکنش ودیع نسبت به سرنوشت عملیات چه بود؟
عملیات بسیار خشنی بود. در ابتدا همه چیز تحت کنترل بود. وقتی که او به عدن رسید خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود و برای کسانی که شهید شده بودند خیلی گریه کرد، برای حاج فایز و جایل و ابو الدرداء (که عراقی بود) و همچنین برای آلمانی ها گریه کرد. عملیات درس بزرگی برای ما بود.
آیا ودیع انتظار نداشت که اسرائیلی ها توان انجام عملیات نظامی داشته باشند؟
این را به حساب آورده بود. اما آن چه ناگهانی بود رسیدن آنها بود بدون این که کسی حضورشان را احساس کند. اسرائیلی ها با لباس ارتش اوگاندا وارد شده بودند و در فرودگاه راه رفتند بدون این که کسی به آنها آسیبی بزند.
ادامه دارد...
نظر شما :