چهاردهمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»
از دوستان ژاپنی تا مبارزان ارمنی فلسطینی ها
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش چهاردهم این کتاب را می خوانید:
فصل سوم
عملیات فرودگاه اللّد
ارتباط با سازمان های بین المللی
آن چه غرب «امپراطوری تروریسم» نامید برای دکتر ودیع حداد دیداری طبیعی میان انقلابیونی بود که جان خود را در جنگ علیه ستم در داخل کشورهایشان در مقیاس همه جهان فدا کردند. بدیهی بود که «موساد» اسرائیل احساس نگرانی کند، حداد می توانست در این قاره یا آن قاره ضربه بزند. غرب هم حق داشت که نگران شود. حداد جنگی بی رحمانه آغاز کرده بود، می توانست دشمنانش را در پاریس یا لندن یا رم یا نایروبی شوکه کند. سخت می توانستند حرکات او را کنترل کنند یا یورش هایش را ناکام بگذارند. می توانست مهاجم آلمانی یا ژاپنی یا ترکیه ای یا ایرانی باشد. شناسنامه های بسیار و شبکه های پیچیده و سندهای تقلبی و نام های مستعار.
بعد از عملیات اول «بخش خارجی» مجموعه های انقلابی از کشورهای مختلف به خاورمیانه سرازیر شدند و سراغ حداد آمدند. بعد از ترافیکی که متوجه سازمان دانشجویی «جبهه ملی برای آزادی فلسطین» شد و اطلاع رسانی ای که در آن می شد، حداد از هر کسی که دنبال کار جدی بود استقبال می کرد.
روابط در پیش زمینه سیاسی متبلور و آغاز می شد و وقتی که از ایستادگی فردی مطمئن می شد همکاری اش با او بر اساس یک برنامه مشخص آغاز می شد. تبادل اطلاعات و تهیه اسناد و اسلحه و تسهیلات و آموزش و احیانا مشارکت مستقیم در عملیات.
حداد به نماد و سنبل تبدیل شد. «بخش خارجی» به یک مرکز انقلابی متحول شد که از آن کسانی بیرون آمدند که دنیا را با خشونت لرزاندند: «سالم» ونزوئلایی که کسی نبود جز کارلوس، «مریم» ژاپنی که کسی نبود جز نوریکو شیگینوبو، رهبر «ارتش سرخ»، و «مجاهد» ارمنی که کسی نبود جز آگوب آگوبیان، رهبر «ارتش سری ارمنی برای آزادی ارمنستان». «سالم» امروز در زندان فرانسوی اش مقیم است. «مریم» در کشورش زندانی است و «مجاهد» نیز به گلوله بسته شد. بعد از فوت او جریانش هم سرنگون شد. شاید در نبود چتر (حمایتی) و شاید برای این که در جایی واقع شدند که از آنها کسانی حمایت می کردند که: ارتباطاتی با کشورها و سازمان ها برقرار کردند و علاوه بر آن چون که خود ستاره شدند.
از راه های دور به اردوگاه های کوچک آمدند. تعداد کمی از آنها در اردن آموزش دیدند قبل از این که مقاومت فلسطینی از آن درآید. بخشی از آنها در لبنان آموزش دیدند. بعضیشان در ماگادیشو. اما مرکز بزرگ آموزشی در عدن بود. این برای نخستین بار است که پرده از این پرونده فرو می افتد. برای نخستین بار است که درباره اردوگاه عدن صحبت می شود که در واقع اردوگاهی است که در منطقه جعار واقع شده است. ساختارش در این نقطه که میزبان هیئت هایی از شناسنامه های مختلف بود، مستحکم بود، در آن تیراندازی و استفاده از مواد منفجره و چگونگی شرکت در عملیات را آموزش می دادند. در میان کسانی که در آن جا بودند جوانی خون گرم بود که تبحری در استفاده از تفنگ پیدا کرد که نامش کارلوس بود. حداد از اردوگاه دیدن می کرد و با مربی ها و کارآموزان گفت و گو می کرد و به کسی که از خود نبوغ و ایستادگی و توانایی استثنائی نشان می داد، اهمیت می داد.
زمان عملیات فرودگاه اللد فرا رسید، عملیاتی که «بخش خارجی» در «جبهه ملی» از طریق «دوستان ژاپنی اش» ضربه دردناکی به اسرائیل وارد کرد. سازمان اسرائیلی در کشف قصه مجموعه ژاپنی که در «اردوگاه بعلبک» در بقاع لبنان در موقعیتی نزدیک به صیدا در جنوب لبنان آموزش دیده بود ناکام ماند. و نفهمید که جوان ژاپنی که ناگهان در دریای بیروت غرق شد یکی از کسانی بود که حداد انتخاب کرده بود تا عملیات فرودگاه اللد را در 30 مه 1972 انجام دهد.
در این جا باید به این نکته اشاره شود که تکرار بعضی سوال های حساس متوجه کسانی است که «سخنگو» نامیده می شوند در حالی که واقعا مجموعه ای از اشخاص است. و تلاش کردیم در هر ایستگاه از کسانی که در تصمیم ها یا به عملیات اجرایی اشراف داشتند سوال هایی را بپرسیم. داستان عملیات اللد از کسانی گرفته شده است که در تصمیم و طرح ریزی و پیگیری اجرای آن مشارکت داشتند. اما درباره اسامی، به استثنای آنهایی که نامشان می آید، اصرار داشتند از آنها به سخنگوها نام برده شود، به دلیل پایبندی شان به رفقا و متحدانشان که حتی الامکان نامشان فاش نشود تا به کسی که در آن مرحله شرکت داشته است آسیبی وارد نیاید. از طرف ما هم تلاش شده است که اسم کسی برده نشود تا طرفی تحت تعقیب یا فشار قرار نگیرد، به ویژه کسانی که در عملیات «بخش خارجی» مشارکت داشتند و با آنها همکاری کردند و اکنون تحت عنوان سازمان های مختلف در کشورهای دور زندگی می کنند.
ادامه دارد...
نظر شما :