آمریکا و مقابله با چالش های پروژه اروپا
دکتر حسین مفیدی احمدی پژوهشگر مسائل اروپا
دیپلماسی ایرانی: در ماه های اخیر راهبردهای آمریکا درباره اتحادیه اروپا در کل و اهداف سفر اخیر اوباما به انگلستان و آلمان به صورت خاص مورد توجه ناظران و تحلیلگران مسائل بین الملل قرار گرفته است. به نظر می رسد:
- جلوگیری از تضعیف اتحادیه اروپا و مقابله با چالش های پیش روی پروژه اروپا
- جلوگیری از تضعیف ناتو
- حفظ انگلستان در اتحادیه اروپا به عنوان مهمترین تضمین کننده اثرگذاری آمریکا بر فرایندهای تصمیم گیری این اتحادیه
- ایجاد تعادل در روابط آمریکا با اروپا و آسیا را باید از مهمترین راهبردهای آمریکا در رابطه با اتحادیه ارپا و از مهمترین اهدف سفر اخیر رئیس جمهور آمریکا به انگلیس و آلمان دانست.
ایالات متحده همواره از پروژه همگرایی اتحادیه اروپا حمایت کرده است. در واقع با وجود اینکه برخی مقامات و تحلیل گران آمریکایی بر این باور بوده و هستند که یک اتحایه اروپای بالقوه قوی تر و متحدتر می تواند رقیب قدرت و اعتبار ایالات متحده شود، ولی این دیدگاه هرگز به صورت قابل توجهی شکل دهنده سیاست ایالات متحده نسبت به اتحادیه اروپا نبوده است.
پروژه همگرایی اروپا در سال های اخیر با بحران ها و چالش های مختلفی مواجه بوده است: از جمله، مشکلات اقتصادی ادامه دار، بحران بدهی ها و کندی رشد، ظهور و قدرت یابی احزاب سیاسی ضد اروپایی و یا شکاک به اروپا، فقدان رهبری قوی و ضعف چشم انداز استراتژیک،؛ افزایش انشقاق و کاهش همبستگی، بحران ادامه دار پناه جویان و مهاجرانف احتمال خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، ظهور روسیه از نظر نظامی جسورتر و تهدیدات تروریستی تشدید شده و تضعیف موقعیت پیمان شینگن.
امروزه آمریکا به اتحادیه اروپا به عنوان یک نهاد مشارکت کننده در سیاست خارجی و امنیتی جهانی و همچنین بهترین بستر پرورش متحدین داری نظام های حکمرانی دموکراتیک و شرکای تجاری قوی می نگرد. در این چارچوب چالش های فعلی اتحادیه اروپا توانایی این اتحادیه را به عنوان شریکی قوی و موثر برای آمریکا در سال های پیش رو تضعیف می کند. آمریکا بر این باور است که یک اتحادیه اروپای از نظر سیاسی شکننده و به لحاظ اقتصادی ضعیف، توان و منابع آمریکا را از مدیریت راهبردی چالش هایی چون قدرت یابی چین و بی ثباتی ادامه دار در خاورمیانه منحرف می کند. در ضمن بسیاری از مقامات امریکایی به صورت خاص نگران این مسئله اند که تنش ها و دلمشغولی های داخلی می تواند اتحادیه اروپا را از تمرکز بر اولویت های کلیدی آمریکا نظیر تجاوز روسیه در اوکراین، درگیری ها در عراق و سوریه، تهدید ناشی از داعش و به سرانجام رسیدن طرح توافقامه تجارت آزاد آمریکا و اتحادیه اروپا (TTIP) باز دارد.[1] در این چارچوب، آمریکا به خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و یا خروج یونان از منطقه یورو به عنوان تهدیدات قابل توجه برای پروژه همگرایی اروپا می نگرد.
در چارچوب گفتمان فراآتلانتیکی نیز بسیاری از مقامات آمریکایی بر این باورند ادامه حضور انگلستان به عنوان مهمترین متحد آمریکا در اتحادیه اروپا و قدرتی مهم از نظر سیاسی و اقتصادی، اثرگذاری بیشتر آمریکا بر فرایندهای تصمیم گیری این اتحادیه را تضمین می کند. به عنوان مثال انگلیس نقش مهمی در قانع کردن اعضای اتحادیه و پیوستن آنها به تحریم روسیه در 2014 و همچنین حضور آنها در ائتلاف بین المللی مبارزه با داعش داشته است.[2] در واقع در چارچوب این دیدگاه، اتحادیه اروپا، با حضور انگلستان، شریک قابل اعتماد تر و قوی تری است.
جلوگیری از تضعیف ناتو نیز دیگر راهبرد کلان آمریکا در ارتباط با اتحادیه اروپاست. این نکته از آن جا اهمیت می یابد که 22 کشور اروپایی، عضو مشترک ناتو و اتحادیه اروپا هستند. به نظر مقامات آمریکا، ارتباط غیرقابل انکاری میان بحران های حوزه اروپا و میزان کارآمدی و انسجام تصمیم گیری در ناتو وجود دارد. در واقع به نظر آمریکا، بروز چند پارچگی تصمیم گیری در اتحادیه اروپا، میزان اجماع تصمیم گیری ناتو را نیز تضعیف خواهد و در نتیجه موجبات تضعیف ناتو را فراهم می کند. در چارچوب این نگاه، اتحادیه اروپای ضعیف تر، ناتوی ضعیف تر را به دنبال خواهد آورد. در واقع در ماه های اخیر، کمتر مسئله ای را می یابیم که بتوان آن را صرفا اروپایی و یا صرفا مرتبط با ناتو دانست.[3] در شرایط کنونی نظام بین الملل، مسائلی چون بحران پناه جویی و بحران امنیتی اروپا، موقعیت پیمان شینگن، اختلاف دیدگاه های کشورهای اروپایی در مورد راهبردهای اقتصادی و یا خروج انگلستان از اتحادیه اروپا با مسائلی چون نحوه مواجهه ناتو با رویارویی نظامی ترکیه و روسیه و یا نحوه مواجهه قدرت های مختلف ناتو -کشورهایی چون آلمان از یک سو و آمریکا و کشورهای اروپای شرقی از دیگر سو- با روسیه در سطح قابل تاملی با هم در هم کنش دارند.
ایجاد تعادل در روابط آمریکا با اروپا و آسیا را نیز باید از دیگر راهبردهای آمریکا بدانیم. گرچه سیاست "چرخش به سوی آسیا – پاسیفیک" آمریکا در سال های اخیردر کانون توجه تحلیل گران قرار گرفته است ولی سفر اوباما به اروپا را باید تاکیدی مجدد بر اهمیت راهبردی اتحادیه اروپا برای آمریکا در نظر گرفت. تلاش اوباما برای نهایی کردن توافقامه تجارت آزاد آمریکا و اتحادیه اروپا (TTIP) تا پیش از پایان دوره حکمرانی اش نیز بیانگر آن است که این توافقنامه در کنار معاهده ترانس پاسیفیک (TPP) و در چارچوب ابتکارات راهبردی آمریکا برای تنظیم مناسبات اقتصادی بین المللی از اهمیت بالایی برخوردار است.
به نظر می رسد سفر اوباما به انگلستان و آلمان نیز علاوه بر پیگیری مسائل مورد علاقه دوجانبه، در راستای راهبردهای فوق صورت گرفته است. سفر اوباما به انگلستان در اصل در راستای اثربخشی بر نتایج رفراندم خروج انگلستان از اتحادیه اروپا به نفع طرفداران ادامه حضور در اتحادیه و همچنین تاکید مجدد بر روابط راهبردی دو کشور صورت گرفته است. نکته اخیر از آنجا اهمیت می یابد که به دنبال سرزنش انگلستان توسط اوباما در رابطه با بحران لیبی، تاکید مجدد بر نزدیکی روابط دو کشور واجد اهمیت بود.
سفر اوباما به آلمان نیز در اصل با هدف تقویت جایگاه سیاسی و تقویت سیاست های خانم مرکل به ویژه در حوزه پناه جویی در داخل آلمان و تقویت موقعیت رهبری آلمان در سطح اتحادیه اروپا صورت گرفته است. آمریکا واقف است که ورود سیل پناه جویان به آلمان ضمن اینکه از محبوبیت سیاسی و اجتماعی صدراعظم آلمان کاسته است، موجب تضعیف جایگاه رهبری سنتی آلمان در اتحادیه اروپا و در نتیجه گسترده تر شدن دامنه چالش فقدان رهبری قوی در این اتحادیه شده است و انشقاق و کاهش همبستگی در سطح اتحادیه اروپا را نیز افزایش داده است. تلاش برای نهایی کردن توافقامه تجارت آزاد آمریکا و اتحادیه اروپا را نیز باید هدف مهم بعدی اوباما بدانیم.
نظر شما :