تغییر محسوس در فضای رسانه ای جهانی درباره ایران
برای اثبات این مدعا کافی است در موتور جستجوی گوگل و در بخش " نیوز" آن واژه "Iran" جستجو شود و حجم اخبار با محوریت " اقتصاد" درباره ایران احساس شود. این تغییر نشانه ی تغییر عمده در رویکرد برخی کشورهای بزرگ جهان نسبت به ایران است، تغییری از یک رویکرد مقابله ای "سخت" به یک رویکرد همکاری "نرم".
در جریان دو سال مذاکره هسته ای با گروه 1+5 پس از روی کار آمدن دولت یازدهم نیز مساله محوری اخبار و تحلیل های با موضوع ایران ، مذاکرات هسته ای و موانع و چالش ها و ممکن و یا ممتنع بودن رسیدن به توافق بود.
اما از نیمه های دی ماه سال جاری و از زمان اجرای رسمی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و لغو تحریم های ایران ، مساله محوری در اخبار و تحلیل های رسانه های مختلف بین المللی درباره ایران، موضوع همکاری های اقتصادی ایران و جهان در دوره پسا برجام است.
این اتفاق خود به تنهایی یک مزیت برای کشور محسوب می شود. این بدان معناست که دوران بحران در روابط و سیاست خارجی کشور به سر آمده و طلیعه فصل جدیدی برای ایران آغاز شده است.
همین که در خبرهای مرتبط با ایران موضوعاتی کلیشه ای همچون خطرات برنامه هسته ای، حمایت از تروریسم و ادعاهایی از این دست که در سال ها و دهه های گذشته کشور ایران را به یک سر خط خبری منفی برای جهانیان معرفی کرده بود - و البته برخی رسانه های بین المللی نیز در حرکتی که حساب شده به نظر می رسید، تلاش داشتند این چهره از ایران را به عنوان یک کلیشه جا بیندازند تا در قالب پروژه ایران هراسی منافع و اهداف خاص خود را دنبال کنند – تغییر محسوسی حاصل شده خود یک تحول بزرگ برای منافع کشور و ملت است.
البته در سال هایی که گذشت و "بحران ایران " به عنوان یکی از سر خط های خبری رسانه های جهان مدام دنبال می شد، عده ای در داخل " باد در غبغب " داشتند که با سخنان و اظهارات جنجالی و سیاست هایی نه چندان حساب شده، نخ اصلی رشته افکار عمومی جهانی را در دست گرفته اند و بر این گمان بودند که این حجم خبر و تحلیل درباره ایران به این معناست که آنها به قدری مهم و قوی اند که با یک "تب آنها جهانی می سوزد" ؛ غافل از اینکه "بزرگنمایی تهدید " و سپس تبلیغات خبری روی یک کشور و یا سوژه خاص از زمان فراگیر شدن رسانه های بین المللی، یک تاکتیک در عملیات روانی کشورهای مختلف برای صاف کردن جاده مشروعیت دادن به انجام اقدامات خصمانه علیه آن کشور خاص بوده است و این مساله در دهه گذشته به صورت بالقوه ممکن بود برای کشور ما نیز رخ دهد.
این همان اتفاقی بود که پیشتر بارها برای کشورهای مختلف روی داده بود و نمونه بارز آن عراق در دوره پس از 11 سپتامبر تا زمان حمله آمریکا در مارس 2003 به این کشور به بهانه تهدید آفرینی حکومت عراق علیه صلح و ثبات جهانی و دارا بودن سلاح های کشتار جمعی بود.
عراق در دوره یک سال و نیمه (پس از یازدهم سپتامبر) تبدیل به یک سرخط خبری جدی در رسانه های بین المللی شد و مساله اصلی آن دارا بودن سلاح های کشتار جمعی و خطرناک بودن رژیم صدام حسین بود.
این مساله به قدری تداوم یافت که دولت وقت ایالات متحده آمریکا با فضا سازی بین المللی حتی بدون داشتن مجوزی قانونی از مراجع صاحب صلاحیت بین المللی(شوری امنیت) با همراهی چند کشور متحد خود اقدام به عملیات نظامی علیه عراق و اشغال این کشور و تغییر رژیم این کشور کرد و آن فضا سازی های رسانه ای از این منظر به دولت جرج دبلیو بوش (رییس جمهور پیشین آمریکا) کمک کرد که حمله به عراق نه به عنوان اقدامی عجیب و غیر منتظره بلکه به عنوان پاسخی طبیعی به یک تهدید بین المللی تلقی شود؛ هر چند در آن زمان نیز برخی کشورها (حتی کشورهای بزرگی نظیر روسیه و فرانسه) و رسانه ها و محافل سیاسی (حتی برخی محافل داخل آمریکا) با این اقدام دولت بوش مخالفت کردند ، اما سروصدای جبهه جنگ طلبان و موج رسانه ای که آنها علیه حکومت وقت عراق تنظیم کرده بودند به قدری قوی و موثر بود، که صدای این مخالفت ها با وجود طنین انداز شدن به لحاظ کارکردی در عمل نتوانست جلوی طراحی جنگ عراق را بگیرد.
اشاره به مثال عراق تنها به عنوان یک نمونه از آن روست که یادآوری شود بزرگنمایی تهدید و سر خط خبری "بحران" برای زنده نگه داشتن یک سوژه در رسانه های بین المللی و آسان نمودن انجام اقدامات بعدی با توجه به زمینه چینی افکار عمومی جهانی است؛ البته این به آن معنا نیست که رسانه های بین المللی از یک مرکز مشخص "خط و ربط" می گیرند و به قول معروف " دست همه آنها در یک کاسه است" (هر چند ممکن است برخی رسانه ها چنین باشند) بلکه به این معنا است که یک یا چند کشور خاص می توانند با موضع گیری ها و اظهار نظرات و سیاست های خاص، در فضای رسانه های متکثر بین المللی یک سوژه خلق کنند و آن را پرورانده و به سرمنزل مقصود برسانند.
وقتی یک سیاستمدار مطرح جهانی سخن می گوید طبیعی است که رسانه های جهان آن را منعکس کنند و وقتی در یک بازه زمانی مشخص عده ای از سیاستمداران مطرح دنیا درباره یک سوژه یا کشور خاص سخن می گویند طبیعی است که نقل و تحلیل این سخنان در رسانه های مطرح جهانی، تبدیل به سر خط خبری می شود؛ از این جهت نمی توان تصور کرد یک مرکز برای هماهنگ سازی عملیات روانی – رسانه ای وجود دارد؛ بلکه این شناخت دولتمردان و مشاوران رسانه ای آنها از فضای متکثر رسانه ای در جهان است که می تواند در خط دهی خبری موثر واقع شود.
در مورد ایران نیز در یک دهه گذشته اخبار مرتبط با برنامه هسته ای چند تغییر عمده را تجربه کرده است:
1- در دوره نخست و پس از روی کار آمدن دولت نهم (در تابستان 1384) که همزمان با لغو تعلیق غنی سازی هسته ای و اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و... بود حجم مرتبط با تغییر سیاست های دولت جدید در ایران در رسانه های جهانی افزایش محسوسی یافت. این دوره همزمان با اشتیاق بسیاری از رسانه های جهانی برای مصاحبه با رییس دولت جدیدی بود (احمدی نژاد) که گاه با ایراد سخنان عجیب و غریب تلاش می کرد سر خط خبری این رسانه ها باشد.
2- با تداوم این دوران و با ارسال پرونده هسته ای ایران از شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته ای به شورای امنیت و صدور چند قطعنامه پیاپی این شورا علیه برنامه هسته ای ایران و اعمال برخی تحریم ها "بحران برنامه هسته ای ایران" همچنان به عنوان یک موضوع زنده و جذاب خبری در سر خط خبرهای جهان دنبال شد.
این دوره (2007 تا 2009) همزمان مصادف بود با انتشار گزارش ها و تحلیل ها و گمانه زنی هایی درباره احتمال حمله آمریکا یا اسراییل به تاسیسات هسته ای ایران.
3- پس از روی کار آمدن دولت اوباما در آمریکا (20 ژانویه 2009) بحران هسته ای ایران همچنان یک سر خط خبری زنده برای رسانه های جهان بود با این تفاوت که حالا چشم ها به سیاست های جدید دولت آمریکا در این باره دوخته شده بود.
از این دوره کم کم مساله حمله احتمالی آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران از سر خط های خبری کمرنگ شد و جای آن را اعمال فشارهای اقتصادی از قبیل تحریم گرفت.
4- از زمان اعمال تحریم های اقتصادی و مالی آمریکا و اتحادیه اروپا علیه برنامه هسته ای ایران (2012) ، این موضوع تبدیل به یک سر خط خبری جدید در قالب سر خط خبری قدیمی "بحران هسته ای ایران " شد.
همه روزه خبرها و تحلیل هایی مبنی بر اعمال تحریم های جدید علیه ایران فضای رسانه ای جهانی را پر کرده بود . این دوره همزمان بود با گمانه زنی های رسانه ای درباره امکان حمله اسراییل به تاسیسات هسته ای ایران و مخالفت دولت اوباما با این مساله.
5- پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری در ایران (ژوئن 2013 - خرداد 1392) و آغاز مذاکرات هسته ای در قالب جدید، تغییر محسوسی در رسانه ها ایجاد شد. این بار و با آغاز مذاکرات تا زمان پایان آن (حدود 2 سال) به جای گمانه زنی درباره حمله احتمالی و یا تشدید تنش احتمالی با ایران بر سر موضوع هسته ای و با تحریم های جدید علیه ایران و... رسانه های بین المللی به نظاره گری و روایت اخبار مربوط به مذاکرات پرپیچ و خم هسته ای پرداختند و سایر جنبه های سر خط خبری" بحران هسته ای ایران" کمرنگ و کمرنگ تر شد به نحوی که انزوای مطلق کابینه دست راستی اسراییل یکی از پیامدهای دوران جدید بود.
در نهایت با توافق هسته ای و اجرای عملی برجام در 6 ماه گذشته سرخط خبری ایران نیز همانند خود ایران وارد دوران پسابرجام شده است. دیگر کمتر خبر و تحلیلی درباره تهدیدات برنامه هسته ای ایران دیده می شود و نه تنها چنین سوژه ای مطلوبیت خود را از دست داده بلکه عملا پرداختن به چنین سوژه ای در دوره جدید خنده دار و مسخره به نظر می رسد.
در دوران پسابرجام سر خطی ایران در رسانه های جهان ادامه دارد با این تفاوت که این بار موضوعاتی دیگر جای موضوع اصلی یک دهه گذشته را گرفته است و آن مساله همکاری های اقتصادی با ایران در دوران پسابرجام و یا ورود توریست های خارجی به ایران در دوران جدید و مسایلی از این دست است.
هر چند در برخی موضوعات از جمله در اختلافات اخیر بین عربستان و ایران حجم قابل توجهی از خبرها و تحلیل های رسانه های بین المللی روی این موضوع و اختلافات منطقه ای ایران با کشورهای رقیب منطقه از جمله عربستان بر سر سوریه و جنگ یمن و مسایلی از این دست متمرکز شد، اما نکته کاملا محسوس در هفته ها و ماه های گذشته تغییر " تِم خبری ایران " در رسانه های جهان است و این تغییر یکی از پیامدهای طبیعی توافق هسته ای و از اقتضائات جدید دوران پسابرجام است.
اینکه به هنگام جستجوی نام ایران در خبرهای بین المللی به جای انبوهی خبرو تحلیل منفی درباره امکان جنگ و تشدید تحریم و ... به خبرهایی چون همکاری و سرمایه گذاری شرکت های بزرگ و بازگشت برخی از آنها به ایران پس از سال ها تحریم برمی خوریم و یا خبرهایی چون مطلوبیت سفر به ایران در مسیرهای گردشگران جهان پس از دوران جدید پسابرجام را می خوانیم، خود فی نفسه نشان دهنده تغییری محسوس در فضای بین المللی درباره ایران است؛ هر چند که ممکن است برخی این را دستاوردی ندانند و یا حتی مخالف آن باشند و حسرت روزهایی را بخورند که موضوع جنگ و تنش مساله اصلی بود و همه روزه خبرهایی از تهدید و تنش و اظهار نظرهای جنجالی و تنش آفرین، میدان دار فضای رسانه ای جهان درباره ایران بود.
نظر شما :