با سرمایه گذاری بر جبهه النصره
امریکا 11 سپتامبر را فراموش کرده است؟!
دیپلماسی ایرانی: در افق به نظر نمی رسد خروجی برای مجموعه بحران هایی که منطقه را درنوردیده است وجود داشته باشد. زمانه الآن زمانه "طوفان هایی" است که از یمن تا عراق و سوریه حتی جرود عرسال ]مناطق مرزی سوریه و لبنان[ را در برگرفته و می خواهد با خون مرزها را دوباره ترسیم کند. با کشیده شدن مرزهای جدید پیمان ها و اتحادها نیز تحت فشار لزوم دستیابی به دستاوردها و پیروزی های جدید در عالم واقع و در میدان عمل تغییر خواهند کرد.
بر این اساس و در این چارچوب نمی توان فقط به تحولات میدانی در سوریه بسنده کرد، بلکه باید به تسلیم امریکا در برابر نقش جبهه النصره، وابسته به شبکه القاعده در راس حملات جدید به شمال و جنوب سوریه نیز توجه کرد، مساله ای که اگر چیزی جلودار آن نباشد می توان گفت به زودی شاهد تسلط جبهه النصره یا به عبارت دیگر القاعده بر بخش گسترده ای از خاک سوریه خواهیم بود.
در این جا است که مواضع امریکا برای ما شک برانگیز می شوند، گروهی که در ابتدای جنگ سوریه ظهور آن باعث شده بود تا ایالات متحده از ترس رسیدن سلاح های امریکایی به دست القاعده و استفاده از این سلاح ها علیه اهداف امریکا و عموما غرب ترسیده بود و می گفت از ارسال هر گونه سلاحی به سوریه خودداری می کند، اکنون به نظر می رسد نه تنها نگرانی ای نسبت به آن وجود ندارد بلکه اعتماد ویژه ای به آن برای مبارزه با نیروهای بشار اسد و یاران متحد او شده است. به نظر می رسد امروزه واشنگتن به این اطمینان رسیده است که جبهه النصره به سمتی می رود که ارتباطات خود با القاعده را قطع کند و آمادگی دارد دستورالعمل سوری جدیدی به دور از اهداف جهانی جهادی بپذیرد.
اما فارغ از دیدگاه امریکایی ها نسبت به جبهه النصره، اعتماد به این شبکه به هیچ عنوان نمی تواند منطقی باشد. آن چه در حال حاضر در حال وقوع است بازگشت به سیاست های دهه هشتاد میلادی است، زمانی که نیروهای اتحاد جماهیر شوروی وارد افغانستان شدند و گروه های جهادی علیه آنها قیام کردند. در آن موقع ایالات متحده امریکا و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و مصر و جهادی های افغانسان در یک جبهه واحد علیه شوروی برای اخراج آن از افغانستان قرار گرفتند بدون این که به این مساله توجه کنند که فردای روزی که ارتش سرخ از افغانستان خارج شود اهداف این گروه ها به جای شوروی متحدان سابق غربی خواهد شد. عملا هم چنین شد، بعد از خروج شوروی از افغانستان گروه های جهادی فورا کابل را اشغال کردند، اول طالبان بود بعد القاعده شد و سپس 11 سپامبر 2011 به وقوع پیوست.
امروزه همین تجربه در سوریه تکرار می شود. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و ترکیه و ایالات متحده راهی جز سرنگون کردن حکومت سوریه به کمک القاعده نمی بینند، حتی شاید فردا به سراغ داعش هم بروند و بخواهند با آن هماهنگ شوند، اما بعد از این که جهادی ها توانستند بر سوریه مستولی شوند چه خواهد شد؟ این سوالی است که پاسخ آن را نه امریکایی ها نه ترک ها و نه حتی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که به دنبال "طوفان ها" راه افتاده اند، نمی دانند.
بعد از ویرانی سوریه و تبدیل آن به "امارت های" جهادی، هیچ جایی از این امارت ها باقی نمی ماند که بخواهد رفتاری خلاف رفتار امرای این امارت ها در پیش بگیرد. نتیجه خیلی ساده و بدیهی است، این سناریو فقط محدود به سوریه نخواهد بود، و هیچ کس هم از مواجهه با آن مصون نیست. حتی کسانی که امروز به مدیحه سرایی آنها مشغولند ممکن است فردا خود را درگیر با آنها ببینند. اگر نتیجه افغانستان 11 سپتامبر شد، سوریه از آن شدیدتر و وحشتناک تر را رقم خواهد زد که البته یمن و عراق نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
در نتیجه از این ویرانی که "طوفان ها" به پا کرده اند، چه حاصل خواهد شد، غیر از ویرانی بیشتر و مرگ های بی پایان که معلوم نیست تا کی و تا کجا ادامه خواهد یافت؟!
منبع: النهار / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :