شصت و پنجمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"
روایتی عراقی از عملیات فاو
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا شصت و پنجمین بخش آن را می خوانید:
فرمانده های عملیات قلع و قمع انتفاضه جنوب بعد از جنگ کویت چه کسانی بودند؟
مسئولیت سرکوب انتفاضه در جنوب را گارد جمهوری و نیروهای امنیتی و بخشی از نیروهای ارتش بر عهده گرفتند. در آن مرحله صدام حسین اعضای شورای رهبری انقلاب و رهبران قطری حزب را در مناطق مختلف تقسیم کرد و به آنها صلاحیت هایی داد. در میان آنها عزت الدوری، طاها یاسین رمضان و حسین کامل نیز بودند. به جنوب محمد الزبیدی رفت که بعدا نخست وزیر شد. به شمال عزت الدوری رفت، به کربلا و نجف طاها یاسین رمضان و حسین کامل رفتند. صدام اعضای کادر رهبری را در جهت های مختلف توزیع کرد. درگیری هایی نیز در شهر صدام در بغداد به وقوع پیوست که خسارت هایی به دو طرف وارد آورد اما در نهایت آن هم سرکوب شد.
اهمیت درگیرهای فاو چیست؟
اهمیت فاو در این است که این جنگ به مثابه خنجری جانکاه در پهلوی عراق محسوب می شود. با اشغال آن عراق از منطقه خلیج ]فارس[ جدا شد و تبدیل به تهدیدی برای کشورهایی که با عراق همراه بودند مثل کویت و عربستان و دیگران شد. ضروری بود که عملیات هجومی خود را به این منطقه که ظرف 48 ساعت موفق شدیم آن را آزاد کنیم، آغاز کنیم.
چه کسی طرح آزادی فاو را کشید؟
طرح آزادسازی فاو را رئیس ستاد ارتش که به طور سنتی تحت فرمان او نیروهای مسلح که شامل نیروهای هوایی و دریایی و سازمان امنیت قرار داشتند، کشید تا این که بعد از آمدن صدام نیروی هوایی به طور مستقیم به آن مرتبط شد. و همین وضعیت درباره نیروی دریایی و سازمان امنیت و نهادهای توجیه کننده سیاسی و گارد جمهوری و صنایع نظامی بود. یعنی این که ریاست ستاد ارتش عملا فرماندهی لشگرهای زمینی را بر عهده داشت. طرح زمینی از جانب ما آمد در حالی که این را هم می شنیدیم که نیروی هوایی و سلاح های کشتار جمعی نیز به حرکت در آمده اند و می خواهند جنگ های شهری را از طریق رادیو آغاز کنند، حتی همین وضعیت شامل حملات هوایی نیز می شد.
این یعنی این که شما مسئولیت هماهنگی میان نیروهای مختلف مسلح را نداشتید؟
این حرف صحیح است، همه چیز در انحصار فرماندهی کل قوا بود، اما رئیس ستاد ارتش که فرمانده فعلی نیروهای زمینی بود قدرتی مثلا بر نیروی هوایی یا نیروی دریایی و به همین ترتیب دیگران، نداشت...
بنا براین بعد از آمدن صدام همه چیز عوض شد؟
بله. برای او این مساله قضیه امنیتی بود. نمی خواست کسی چیزی درباره همه سلاح های ارتش بداند و آن را در دست یک نفر قرار داده بود، و این شیوه بعد از هزینه های انسانی و مادی بزرگی که در جنگ متحمل شده بودیم، اتخاذ شده بود. اما درباره طرح هوایی و دریایی و موشکی دستورات و اجرای آن از سوی فرماندهی کل قوا انجام می شد، بدون این که با ما هماهنگ شود یا ما بدانیم. وظیفه من بود که درباره آزادسازی زمین ها و طرح ریزی برای لشگرها برای تحرک و از بین بردن نیروهای زمینی ایرانی از آن مناطق طرح بدهم.
این یعنی این که صدام حسین مثل یک ژنرال با برخورداری از همه مسئولیت ها در همه این مسائل دخالت و رفتار می کرد؟
بله، طرح هایی از نیروهای زمینی و هوایی و دریایی و موشکی می خواست... و برای خودش ستاد ارتش داشت و از طریق همه این طرح ها طرح کامل خود را پیاده می کرد.
وقت فرا رسیدن ساعت صفر را چگونه به شما ابلاغ کردند؟
نه، این در طرح لحاظ شده بود، مگر این که حالت خاصی پیش می آمد مثل همراهی نکردن وضعیت آب و هوا، و این دقیقا در آزادسازی فاو اتفاق افتاد.
معاون فرماندهی کل قوا وزیر دفاع سرتیپ یک، عدنان خیرالله نیز در آزادسازی فاو حضور داشت، نقش او چه بود؟
نقش چندان بزرگی نداشت، بلکه بر عکس از نقش او به دلیل این که چیزهایی بدون اطلاع او اتفاق افتادند، کاسته شد، و همان طور که گفتم ما حملات موشکی و هوایی را از طریق رادیو می شنیدیم.
بنابراین تنها کسی که همه چیز را می دانست تنها یک نفر بود؟
او فرمانده کل قوا و مسئول اداره جنگ بود. بعد از جنگ فاو شش درگیری به وقوع پیوست، آزادی شلمچه شرق بصره بعد از یک ماه، جزیره نفت خیز مجنون، منطقه الطیب الزبیدات شرق عماره، سانویه در گیلان غرب شرق خانقین، سپس لشگرهای شمالی در منطقه حاج عمران و ماو و مناطق مجاور آن به حرکت در آمدند، یعنی در 8/8/1988 توانستیم ایرانی ها را شکست دهیم و آنها را تا خارج از مرزها و تا مسافت های دور به عقب برانیم، و این مساله سبب شد ]امام[ خمینی با آتش بس موافقت کند و به این ترتیب جنگ متوقف شد.
آیا این به این معنا است که ارتش ایران شکست خورد؟
ارتش ایران شکست بزرگی خورد. به وقتش ]امام[ خمینی گفت که جام زهر می نوشد و آتش بس را می پذیرد اما در حقیقت مجبور شد با آن موافقت کند.
آیا در معرکه آزادسازی شهر فاو کارشناسان خارجی هم بودند؟
ابدا و هر چه در این باره می گویند دروغ و عاری از حقیقت است!
یعنی با شما هیچ کارشناس از شوروی نبود؟
به هیچ وجه.. به هیچ وجه.
و نه حتی کارشناس عربی؟
ابدا. حتی فاو بدون اطلاع بعضی از اعضای کادر رهبری آزاد شد. معاون رئیس شورای رهبری انقلاب، عزت ابراهیم خبرش را از رادیو شنید، صدام وقتی که کاری را می خواست انجام دهد همه طرف ها را تا حد خودشان موظف به انجام کاری می کرد ولی به دیگران خبر نمی داد.
از سلاح های شیمیایی در این جنگ چگونه استفاده شد؟
دو طرف استفاده کردند و این حقیقتی است که نمی توان انکار کرد. ایران به شکل خیلی پیش پا افتاده ای از آن استفاده کرد. در حالی که عراق از سلاح های خیلی پیشرفته تر و از طریق حملات موشکی و حملات هوایی به عمق درگیری ها استفاده کرد. معروف است که استفاد از سلاح شیمیایی از صلاحیت های فرمانده کل قوا یعنی صدام است.
حرف هایی است که گفته می شود در آزادسازی فاو ایالات متحده به شما کمک کرد، به این ترتیب که تصاویر ماهواره ای از طریق سفارت خود در بیروت در اختیار شما گذاشت؟
این حرف را خواندم و درباره آن (سرلشگر تمام) وفیق السامرائی نوشت. و صحبت از همکاری امنیتی میان آنها با سازمان امنیت امریکا زد، و به وقتش شوکه شدم برای این که در آن موقع چیزی نمی دانستم. سازمان امنیت نظامی با صدام حسین مرتبط بود، و فقط اطلاعات را در اختیار ما قرار می داد. به این معنا که من نمی توانستم دستوری به مدیر امنیت صادر کنم و از او اطلاعات بخواهم. به هر حال وقتی کشور وارد جنگ می شود تلاش می کند اطلاعاتی از دیگر کشورها به دست آورد، آن چه به یاد دارم فرانسوی ها و امریکایی ها به ما اطلاعات می دادند، و این مساله همچنین شامل مسئولیت وابسته های نظامی در خارج نیز بود. و فکر می کنم طرف ایرانی نیز همین کار را می کرد. نیروی هوایی به جنگنده های «میگ 25» و «اف 1 میراژ» که قدرت بالایی در عکس برداری دارند، متکی بود. و به یاد می آورم تصاویر هوایی که به دست می آوردیم حتی تونل ها را هم نشان می دادند. اما تصاویر هوایی که از داخل زمین به دست ما می رسید را فکر می کنم ماهواره ها در اختیار ما می گذاشتند. ارزیابی من این است که هر کشوری که وارد جنگ می شود تلاش می کند، حالا یا از طریق پول یا از طریق روابط دوستی متمایزی که دارد، چنین اطلاعاتی به دست آورد. مبالغه های زیادی در این زمینه می شود در حالی که خیلی از حرف هایی که درباره کمک ها زده می شود به ما نمی رسید برای این که ما نه اسلحه امریکایی و نه اصلا عموما سلاح غربی داشتیم. سلاح ما تقریبا محدود به سلاح روسی و بعضی سلاح های فنی سوئیسی و بعضی کشورهای دیگر اروپایی بود.
آیا این را هم شنیدی که تصاویر هوایی از فرانسوی ها و امریکایی ها آمده باشد؟
بله، شنیدم. اما مربوط به مسافت های دور بود. اما در مورد جبهه و عمق 50 – 80 کیلومتری هواپیماها بودند که عکس می گرفتند و اطلاعات به دست می آوردند، و آن چه برای ما مهم بود، بدون هیچ گونه کم و کاستی، اطلاعات و تصاویر مربوط به عمق ایران بود برای این که برای حملات موشکی به خصوص حملات هوایی مهم بودند.
ادامه دارد...
ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
توجه: آن چه در این مطلب آمده است تنها حفظ امانت داری در ترجمه کتاب مذکور بوده و به هیچ وجه به معنای تایید آن از سوی دیپلماسی ایرانی نیست.
نظر شما :