شصت وچهارمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"
روزی که شوروی صدام را شوکه کرد
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا شصت و چهارمین بخش آن را می خوانید:
وقتی که می دیدی ارتش عراق در حال شکست خوردن است، چه احساسی داشتی؟
باور کن نمی خواهم آن روزهای سخت را به یاد بیاورم. روزهای دردآور و تحقیرآمیزی که درس بزرگی به ما داد. کشور را ویران کرد و مورد توهین قرار داد. مردی که هیچ چیز برایش مهم نبود.
آیا قصه کویت را کلا اشتباهی فاحش می دانی؟
آن را اشتباهی ترسناک می دانم.
قبل از برکناری ات چند بار از کویت دیدن کردی؟
سه بار آن طور که یادم می آید.
آیا برای بازداشت اعضای خاندان حاکم بر کویت طرح ریزی می کرد؟
قطعا خیلی می خواست که این کار را بکند.
آیا اعتقاد داشت که برای همیشه در کویت خواهد ماند؟
بله. انتظار نداشت جنگی در بگیرد. محاسباتش اشتباه بودند. اعتقاد داشت که آن چه برای غرب اهمیت دارد نفت است و مانع از این نمی شود که یک چهارم ذخایر نفتی جهان در دست مردی باشد که می تواند ثبات را در آن جا محقق کند. او آماده بود با تسهیلاتی این نفت را به غرب بدهد. با بحران به گونه ای برخورد کرد انگار که مسابقات تیراندازی است. یک بار گفت که مساله این است که چه کسی زودتر چشمش را ببندد. منظورش همان مسابقه سنتی قایم موشک بازی بود. نمی دانست که دنیا عوض شده و سازمان ملل و مصالح کشورهای بزرگ مطرح است. حتی دانش نظامی تغییرات بسیاری کرده است.
حقیقت این است که او درکی از سیاست خارجی نداشت. ضعف کشنده ای در این زمینه داشت. نمی دانست چه تغییری در وجهه جهانی به وجود آمده است. غرق در امنیت داخلی و تسلط بر مردم شده بود اما از سیاست خارجی غافل بود. تصور کن او از این که می دید رهبران عرب بعد از اشغال کویت در کنار او نایستادند، شگفت زده شد و انتظار داشت که ملت هایشان علیهشان قیام کنند و آنها را سرنگون کنند.
عدم آشنایی اش با دنیای خارج او را به سمت برداشت های اشتباه از ظواهر امر می برد. این دقیقا همان چیزی بود که در دیدارش با دیپلمات امریکایی آپریل گلاسپی رخ داد. گلاسپی خود را آماده می کرد که به تعطیلات برود. از وزارت خارجه اجازه خواست اما خود را در برابر رئیس جمهور دید. اوضاع را برایش توضیح داد و به او گفت که کشورهایی در خلیج ]فارس[ تلاش می کنند عراق را درمانده و به زانو در آورند و چنین کاری شاید با واکنش شدید از سوی ما مواجه شود. گلاسپی منظور خاصی نداشت و برای همین جواب های کلی به او دادیم. گفته می شود که او گفت سیاست ایالات متحده بر عدم دخالت در اختلاف های میان کشورهای عربی استوار است و احساس می کند که چنین اختلافاتی ربطی به آن ندارد برای این که خودتان می توانید آن را حل کنید. او تفسیر بر این کرد که این چراغ سبز است. تصور کن که او در ابتدای جنگ احساس می کرد به او خیانت شده است و گفت: «به خیانتکاران خیانت خواهد شد.»
یعنی تصور کرد که مساله می تواند به آستانه جنگ کشیده شود بعدا برایش راه حلی می یابند؟
بله. وقتی که وزیر امور خارجه امریکا، جیمز بیکر خواستار برگزاری جلسه ای با طارق عزیز شد نفهمید که به دنبال این هشدار جنگ خواهد بود. فکر می کرد امریکا ضعیف است و شروع به خواهش و تمنا کرده و اکنون وقت مناسبی برای تندروی و بهبود شرایط است. به طارق عزیز دستور داد که با اقتدار برخورد کن. بیکر نیات کشورش را مخفی نکرد. به عزیز گفت که عراق ویران خواهد شد و شما را به دوران گذشته باز خواهیم گرداند.
قصه جابه جایی اش بین پناهگاه ها چه بود؟
این شیوه اش بود. هیچ کس جایش را نمی دانست.
از مواضع اتحاد جماهیر شوروی نیز شوکه شد؟
بله، اتحاد جماهیر شوروی به او گفت چگونه می خواهی ما را درگیر جنگی جهانی کنی در حالی که با ما حتی در انجام چنین کاری مشورت نمی کنی.
قصه انتفاضه جنوب و شمال بعد از جنگ کویت چه بود؟
فضا واقعا بسته بود و همه به شدت تحت فشار بودند و وقتی که سرپوش برداشته شد اتفاقی که دیدیم افتاد. حتی احساس ملی باید این مساله را تفسیر کند و جامعه را به خویشتنداری دعوت کند تا به مسیری که مخالف منظور است، نرود. متاسفانه قیام کنندگان در جنوب به ارتش و نهادهای آن یورش بردند. و به جای این که ارتش به انتفاضه بپیوندد به آنها تعرض کرد و با مردم درگیر شد. به ارتش حمله کردند برای این که اعتقاد داشتند به صدام وابسته است در حالی که خود آماده انتفاضه بود. اطلاعات من حاکی از آن است که فرماندهان و آمران آماده اتخاذ تصمیمی برای عقب نشینی تا بغداد برای سرنگونی صدام بودند تا به احساسات تحقیرشده شان و فریب هایی که خورده بودند، پاسخ دهند اما وقوع انتفاضه و تاخیر در اجرای این برنامه طرحشان را با شکست مواجه کرد.
ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
ادامه دارد...
نظر شما :