شصتمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"
شیوه وحشتناک صدام برای حکومت کردن
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا شصتمین بخش آن را می خوانید:
اهمیت نقش پسرش قصی چقدر است؟
قصی شخصیت واقعا خطرناکی است. بسیار خطرناک تر از عدی است. شاید بتوان گفت که عدی شخص غیر متعادلی است. به قصی صلاحیت های گسترده ای داده شد. وارد رهبری قطری در حزب و معاون پدرش در دفتر نظامی حزب شد. مسئول همه دستگاه های امنیتی شد و بر گارد ویژه و گارد جمهوری اشراف پیدا کرد. صلاحیت های گسترده ای داشت، او ذاتا آدم خشنی است که هیچ تردید یا ترسی در انجام هر گونه خشونتی ندارد. از نوجوانی برای انجام افراط در خشونت آموزش دید و یاد گرفت که چگونه آدم بکشد و شکنجه دهد. به دست پدرش و سعدون شاکر، مدیر سابق سازمان امنیت آموزش دید. نقش عدی کمتر بود و بعد از این که مصدوم شد نیز نقشش بسیار کمتر هم شد. مجموعه «فدایان صدام» و رسانه های جمعی دست او است اما نقشش بسیار کمتر از نقش بردارش است.
اگر فرض کنیم صدام ترور شود یا بمیرد، چه کسی قدرت را به دست می گیرد؟
قصی اما برای مدتی کوتاه. نمی تواند برای مدت طولانی ادامه دهد. او فردی است که از مردم به دور است، در یک جزیره امنیتی زندگی می کند و کارهایش را با ابزارهای خشن انجام می دهد. زبان دیگری بلد نیست.
و برادرهای صدام؟
اگر صدام نباشد و اتفاقی هم نیفتد و تغییری هم نشود در داخل خانواده درگیری خواهد شد و همه برای تصاحب قدرت با یکدیگر خواهند جنگید. در این جا است که اهمیت برزان که بر اموال خانواده تسلط دارد، روشن می شود. اما نفوذ او در ارتش و نهاد امنیتی بسیار کاهش یافته است و بسیاری از کسانی که در زمانی که سازمان امنیت را اداره می کرد، اطرافش بودند را از خود دور کرد.
و عزت ابراهیم!
کرنش خواهد کرد و بنده ذلیل پسر خواهد بود همان طور که الآن بنده پدر است. اما وجود این نوع آدم ها در کادر رهبری قطری مشروعیت حزبی برای کسب قدرت توسط قصی را افزایش می دهد.
طوری صحبت می کنی انگار که موضوع حکومت ارثی تمام شده است؟
بله مساله تمام شده است.
و طارق عزیز؟
از او چیزی بیشتر از این که آتشی که علیهشان در خارج شعله ور شده است را خاموش کند، نمی خواهند. از او به عنوان آتش نشان برای خاموش کردن آتشی که خشم حکومت برافروخته است کمک خواهند خواست.
آیا این احتمال وجود دارد که صدام برای مدت طولانی در قدرت بماند؟
در این مرحله شک دارم. شکی نیست که او در هنر بقا استاد است اما این بار وضعیت فرق می کند. او به قدرت خود برای عبور از سختی ها اعتقاد دارد و همیشه عادت داشته است که با برگه ها بازی کند. حقیقت این است که او مجموعه کارهایی را در بعد داخلی و خارجی انجام داده است. در بعد منطقه ای او تلاش می کند که به سازمان های عربی با ساخت و پاخت و صرف اموال مردم عراق رشوه بدهد. در سطح بین المللی نیز بر اساس بند 1441 سازمان ملل به دنبال بازگرداندن بازرسان آژانس است. در داخل زندانی ها یا بیشتر آنها را آزاد کرد. همچنین انتظار می رود که شورای کادر رهبری را ملغی کند و تلاش می کند دولتی متشکل از احزابی که مخالفت خفیفی دارند، تشکیل دهد، یا عناصری از سنی و شیعه و کرد به جمع دولت بیفزاید، همچنین تلاش می کند که از برخی صلاحیت هایش بر اساس توانایی های حزبی اش بکاهد و آزادی مطبوعات ایجاد کند، و قانون اساسی کمتر خشنی را ایجاد کند، به شکلی می خواهد به غرب بگوید که دست از سلاح های کشتار جمعی برداشته ام و راه تکثرگرایی و دموکراسی را پیش گرفته ام.
آیا اعتقاد داری که صدام نزد بخشی از عراقی ها محبوب است؟
نه. شاید قبلا او را دوست داشتند. عراقی ها از او می ترسند ولی او را دوست ندارند. یک خانواده عراقی نیست که آزار ندیده باشد. به دلایل مختلف بر عراقی ها مسلط شد، در طول مدت طولانی ای که او بر حزب و کشور و دستگاه ها تسلط داشت بر خیلی ها تسلط پیدا کرد، در عین حال منتظر دلیل نمی شد همین که به کسی شک می کرد، او را از بین می برد، و این باعث ایجاد وحشت می شود. اگر از تو راضی نباشد باید احساس کنی که وارد دایره اضطراب یا خطر شده ای. عنصر دیگری که بر آن تکیه کرد شیوه های مجازات های دسته جمعی بود. عراقی ها اهل انقلاب ها و اعتراض ها هستند. در گذشته یک افسر معتقد بود اگر بخواهد کودتا کند فقط خودش کشته می شود. امروز افسر فکر می کند اگر کشته شود خانواده اش نیز به زندان خواهند افتاد و شکنجه خواهند شد. زندانی هایی هستند که سگ ها تا حد مرگ آنها را تکه پاره کردند. بعدش خانواده های آنها هم خورده می شوند و شاید حتی زنان هم مورد تعرض قرار بگیرند، و این نزد عراقی ها کار بسیار بزرگ و خطرناکی است. بعد از آن نزدیکان او را از مناصب و سمت ها دور می کند. این موضوع شامل پسرعموها و پسرخاله ها هم می شود. این شیوه سبب شد که عراقی ها بترسند. در گذشته فرد به خانواده یا عشیره اش پناه می برد و مورد حمایت آنها قرار می گرفت. الآن از او می خواهند که ازشان دور شود تا به خاطر او سر بریده نشوند. وحشتی عظیم. صدام حتی با نزدیکانش به شیوه ذلیل کردن و به همان ترتیب استالین برخورد می کند. دستور می دهد که وزیر یک میرزابنویس معمولی در اداره ای جدید بشود. فرمانده سرتیپ را افسر هنگ می کند. روحیه های مردم را از بین می برد سپس بر سرشان منت می گذارد و آنها را به پست هایشان باز می گرداند یا به مراتب بالاتر می برد بعد ناگهان آنها را به زیر می آورد. نابودی مردم. بعضی وقت ها فردی را زندانی می کند و شکنجه می دهد سپس او را به یک سمت استثنائی منصوب می کند. این شیوه حالتی از فرمانبرداری عمومی ایجاد کرده است.
ادامه دارد...
نظر شما :