پنجاه و نهمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"
منفورترین افراد در ارتش صدام چه کسانی بودند؟
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا پنجاه و نهمین بخش آن را می خوانید:
آیا حساسیتی در ارتش میان نظامیان عالی رتبه با شهروندان عادی ای که به درجات نظامی بالا رسیده بودند یا به دلیل وابستگی شان درجه گرفته بودند، وجود داشت؟
حساسیت که قطعا بود. مثلا در تشکیلات گارد وجود داشت. با هر فرمانده یک عنصر مدنی بود که وابسته به سازمان امنیت ویژه وابسته به قصی صدام حسین بود. وظیفه این شهروند پیگیری امور و نظارت بر فرماندهان و افسرها و سربازان بود، برای همین نظامیان آنها را استاد صدا می کردند. افسرها بسیار احساس کلافگی و خشم و مسخره بودن می کردند برای این که این افراد داوطلب مسئولیت هایی می شدند که آنها ازشان خبر نداشتند به جز از زاویه گزارش بنویس؛ یا این که افرادی به ارتش با درجه سرباز بدون تحصیلات علمی یا فرهنگی وارد می شدند که تا درجه سرهنگ ارتقا پیدا می کردند، مثل علی حسن المجید، پسر عموی رئیس جمهور، که سرباز بود بعد سرلشگر یک و مسئول وزارت دفاع شد. یا حسین کامل که سرباز عادی ای بود که سرلشگر تمام شد و به او سمت وزارت دفاع سپرده شد یا عزت ابراهیم که الآن منصب معاون فرماندهی کل قوا را دارد. او اصلا یک شهروند عادی بود که کارش یخ فروشی بود که بعدا به او درجه سرلشگر تمام داده شد. این آشکارا مسخره بود که به یک سرباز نادان یا شبه نادان رتبه نظامی بدهند که به وسیله آن بتواند به مسئولیت ها و نقش هایی در دانشکده های افسری و کارشناسی های نظری و میدانی برسد.
آیا علی حسن المجید در ارتش جایگاهی داشت؟
افرادی که به آنها اشاره کردم عناصر واقعا منفوری بودند. جایگاه در ارتش از طریق موفقیت های نظامی و انضباط های شدید و قبول مسئولیت و توجه به مرئوسین و نشان دادن لیاقت به دست می آید. در حالی که این افراد منفور بودند برای این که با نظامی ها با تکبر و از بالا به پایین رفتار می کردند که نظامی ها احساس توهین می کردند.
مشکل این نبود که این عناصر ماهیت کار و شیوه و ملزومات آن را نمی فهمیدند بلکه اصرار هم داشتند که دیدگاه خود را اعمال کنند و به قدرت به عنوان شیوه ای برای میل به استفاد از خشونت تکیه می کردند. برای همین دستورات دل بخواهی صادر می شد که در تاریخ ارتش ها بی سابقه هستند که باعث ایجاد بن بست و احساس توهین می شدند. این خیلی دردآور است که وابستگی و فرمانبرداری مطلق تنها معیار باشد و بر کفایت و خبرگی و قواعد کار در نهادها بچربد.
آیا در ارتش احساس چیزی شبیه غبن و زیان از وجود مجموعه ای موسوم به تکریت که تصمیم گیری ها را انحصارا در اختیار داشتند، می کردید؟
روشن بود که مجموعه ای وابسته به آن منطقه در جایگاه ویژه سیاسی و نظامی و اقتصادی پخش شده اند. اما باید در حرف هایمان بر سر تاثیر این مجموعه بر تصمیم گیری ها مبالغه هم نکنیم. تصمیم ها به دست یک نفر آن هم صدام حسین بود اما نفر دوم قصی بود در حالی که در گذشته حسین کامل نیز موفق شده بود که نقش نفر دوم را ایفا کند.
صحبت های بسیاری درباره غارتی که عناصری از ارتش عراق در کویت کردند، شده است؟
غارت اصلی منظم، عملی حاشیه ای بود، فرزندان و داماد و بعضی برادرها و علی حسن المجید انجام دادند. وقتی که این افراد آغاز به انجام این کارها کردند، عده ای از نظامی ها احساس کردند که باب انجام چنین کاری باز است. در عین حال بخشی از این غارت عملیات منظمی برای استیلا بر وزارت خانه ها و تجهیزات و امکانات بود. اگر عناصر رهبری چنین کارهایی نمی کردند دیگران جرات انجام آنها را نداشتند.
بارزترین افرادی که مسئولیت امنیت در ارتش عراق را داشتند، چه کسانی بودند؟
برزان التکریتی (برادر ناتنی رئیس جمهوری عراق). او برای مدتی طولانی مسئول امنیت بود و به او صلاحیت های گسترده ای داده شد و در آن موقع روابطش با رئیس جمهور خوب بود.
البته کسی که سازمان امنیت را بنا کرد خود صدام حسین بود. این سازمان تحت عنوان روابط عمومی در 1968 آغاز به کار کرد و اساسا از سازمان امنیت موجود در حزب که معروف به «سازمان اشتیاق» بود که قبل از بازگشت بعثی ها به قدرت تحت نظارت صدام حسین فعالیت می کرد، به وجود آمد. مسئولیت این سازمان پشتیبانی از حزب و تعرض به دیگران بود. این سازمان شامل مجموعه ای از جوانان بزن بهادر و بی رحم بود. فکر می کنم اولین کسی که مسئول این سازمان شد سعدون شاکر بود.
آیا سازمان امنیت اقدام به تسویه حساب و قتل هم می کرد؟
در تندی و بی رحمی حکومت جای شکی نیست!
میزان شکنجه ها در عراق چقدر بود؟
شکنجه وجود داشت اما در عراق این مسائل زمزمه می شدند یعنی مردم ترجیح می دادند درباره آنها صحبت نکنند. در خارج برای ما چیزهای زیادی فاش شدند که از جمله آنها شکنجه های زشت و وحشتناک بودند. ارتش در دهه هشتاد درگیر جنگ بود و چیزهایی مثل این مسائل را دنبال نمی کردیم.
ادامه دارد...
نظر شما :