اختلاف بر سر سیاست سوریه
آقای اوباما برکناری هیگل کمکی به شما نمی کند
نویسنده: مکس بوت *
دیپلماسی ایرانی: یک سنت دیرینه در سیاست آمریکا وجود دارد: هر وقت نارضایتی از رئیس جمهور افزایش یافت، او کسی را اخراج می کند. بنابراین در سال 1987، در میانه ی بحران ایران-کنترا، رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا، دونالد ریگان، رئیس کارکنان کاخ سفید را برکنار و به جای وی هاوارد بیکر را منصوب کرد. در 1994، بعد از آن که بیل کلینتون بر سر بعضی مسائل از جمله وجود همجنس گرایان در ارتش و بیمه درمانی دچار مشکل شد، مک مک لارتی، رئیس کارکنان کاخ سفید را برکنار و به جای وی لئون پانتا را انتخاب کرد. در سال 2006، پس از بحران های به وجود آمده در عراق و شکست در انتخابات سنا، جورج دبلیو بوش، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع را برکنار و رابرت گیتس را جایگزین وی کرد.
مطابق با این الگو، باراک اوباما، چاک هیگل، وزیر دفاع را برکنار کرد. با نارضایتی 54 درصدی افکار عمومی از سیاست خارجی و بحران های عراق، سوریه و اوکراین، یکی باید این هزینه ها را پرداخت می کرد. مشکل این نیست که هیگل نباید برکنار می شد – وی به عنوان وزیر دفاع چندان وجود خارجی نداشت – مشکل این است که برکناری هیگل چیزی را تغییر نمی دهد.
در واقع دلیل اصلی کنار گذاشته شدن هیگل به خاطر نفوذ کمی بود که وی در تصمیم گیری های حلقه کوچک مشاوران کاخ سفید، همانند سوزان رایس، مشاور امنیت ملی، دنیس مک دانا، رئیس کارکنان کاخ سفید، بن رودز و تونی بلینکن، معاونین مشاور امنیت ملی و والری جارت، مشاور ارشد داشت. این خدمه مسئول برخورد کشتی اوباما با صخره هستند، اما چون روابط نزدیکی با کاپیتان دارند در راس امور باقی مانده اند.
حتی زمانی که وزاری دفاع قوی در راس کار بودند، متوجه شدند که توان همکاری با مشاوران کاخ سفید را ندارند. فقط کافی است کتاب خاطرات رابرت گیتس و لئون پانتا را بخوانید. به طور مثال گیتس در کتابش از این موضوع شکایت می کند «کارکنان کاخ سفید حضور و نقش مهمی در تصمیم گیری موضوعات امنیت ملی داشتند، امری که من پیش از آن، تجربه نکرده بودم.» گیتس در ادامه می گوید: «زمانی که من در کاخ سفید بودم، کارکنان کاخ سفید حق تعیین وظیفه برای فرماندهان را نداشتند و این کار غیر قابل تصور بود و در صورت انجام چنین اتفاقی، آن فرد احتمالاً اخراج می شد.»
بدون شک هیگل هم به طور مشابه، با این کاخ سفید مواجه بوده و نارضایتی هایی در این رابطه به وچود آمده است. در مواردی هم که وی افکارش را صادقانه بیان می کرد، کاخ سفید به خاطر نافرمانی اش با وی برخورد می کرد. به طور مثال امسال که اوباما به اشتباه تهدید داعش را جدی نمی دانست، هیگل آن را «تهدیدی قریب الوقوع فراتر از هر چیزی که تاکنون دیده ایم» نامید. مشاورین اوباما این چنین اظهاراتی را مفید نمی دانند، حتی اگر خودشان بدانند که این موضوع درست است. بدون شک کاخ سفید از انتقاد اخیر هیگل از «سیاست های کلی در سوریه» خوشش نیامده، حتی اگر این سیاست نامنسجم باشد. سیاستی که اوباما براساس آن اجازه داده است، نیروهای بشار اسد، رئیس جمهور سوریه مناطق تحت تصرف ارتش آزاد سوریه را که ما برای مبارزه با داعش، بر روی آنها حساب می کنیم، بمباران کند.
به هر حال، اوباما باید وزیر دفاعی قوی تر و مستقل تر انتخاب کند که برخلاف هیگل بتواند با کاهش بودجه ی نظامی مقابله کند (بالغ بر 1 تریلیون دلار در بیش از 10 سال) کاهش بودجه ای که قابلیت های نظامی ایالات متحده را در زمانی که جهان خطرناک تر شده است، فلج می کند. اما این مسئله مشکلات اصلی کاخ سفید از جمله مشاورین رئیس جمهور را حل نمی کند. اما در نهایت ریشه ی این مشکلات نه در پنتاگون، بلکه در کاخ سفید است. اوباما مسئول بحران های سیاست خارجی است و باید تغییرات چشمگیری انجام دهد.
در ادامه چند ایده برای تغییر در سیاست خارجی توصیه می شود: اعلام این که نیروهای آمریکایی تا پایان سال 2016 افغانستان را ترک نمی کنند. تسلیح اوکراینی ها به منظور دفاع از خودشان در مقابل تهاجم روس ها. برقراری منطقه پرواز ممنوع بر سوریه به منظور توقف حملات هوایی اسد. افزایش حملات هوایی علیه داعش (در حال حاضر این حملات یک دهم حملات هوایی علیه طالبان در سال 2001 است). توقف مذاکره با ایران و اعلام این که اگر ایران ساخت سلاح هسته ای را متوقف نکند، با تحریم های فلج کننده و حملات هوایی احتمالی روبه رو خواهد شد. درخواست از کنگره برای تعلیق کاهش هزینه ها و افزایش بودجه ی نظامی. این چنین تغییرات چشمگیری می تواند ضعف های سیاست خارجی آمریکا را جبران کند. برکناری هیگل شاید قابل توجیه باشد اما تاثیر چندانی در مقابل تغییراتی که اوباما باید بدهد، ندارد.
* عضو شورای روابط خارجی آمریکا
منبع: لس آنجلس تایمز/ مترجم: حسین هوشمند
انتشار اولیه: چهارشنبه 5 آذر 1393 / انتشار مجدد: دوشنبه 10 آذر 1393
نظر شما :