چگونه خاورمیانه بستر افراطگرایی شد؟
مولفه های شکل گیری داعش
دیپلماسی ایرانی: دکتر محمد یزدان فام، عضو مرکز پژوهشکده مطالعات راهبری در نشست علمی بررسی چگونگی شکل گیری داعش و محیط راهبردی منطقه که در محل انجمن علوم سیاسی برگزار شد، به تحولات فکری و مولفه های شکل گیری داعش در منطقه پرداخت. آنچه در ادامه می آید متن سخنان او در این نشست است:
داعش یک گروه تروریستی به معنای سازمانی نیست، بلکه یک جنبش و دارای ایده و تفکر است. و بنیان های فکری دارند. محصول تحولات تاریخی، رفتار دولت های داخل منطقه و تحولات اجتماعی است. پیش از پرداختن به این مساله باید در نظر گرفت که در کتاب های دانشگاهی معمولا خاورمیانه را با واقع گرایی و قدرت همسان می دانند. اصطلاحی که الکس بلامی به کار می برد مبنی بر اینکه در خاورمیانه واقع گرایی موج می زند. واقع گرایی به معنای این که قدرت از لوله تفنگ بر می خیزد. یعنی دولت تعیین کننده است. اما تحولاتی که طی سال های اخیر روی داده، به نظر می آید این رویکرد را کم و بیش مورد خدشه قرار داده است.
به نظر می رسد باید نگاه هویتی در کنار واقع گرایی به منطقه وجود داشته باشد. قدرت اساس تقسیمات منطقه ای است. قدرت ابزاری برای کنترل رفتار و اعمال نفوذ در منطقه و همچنین در خاورمیانه تعیین کننده است. بیشترین خریدهای تسلیحانی جهانی در این منطقه صورت می گیرد. اگر قدرت نظامی به عنوان آخرین نماد یا عینی ترین نماد قدرت تلفی شود، خریدهای نظامی همه در این منطقه انجام می شود. از طرفی بیشترین منازعات نیز در این منطقه انجام می شود که نشان می دهد رویکرد قدرت از جایگاه والایی برخوردار است. اما این گویای تمام واقعیت های منطقه نیست. منطقه خاورمیانه متاثر از هویت هایی است که به قدرت و نوع رفتار شکل می دهد.
آن چه باید در حوزه مباحث هویتی در منطقه به آن توجه کرد، مساله عقب ماندگی، مذاهب، اقوام و ادیان متعددی است که در این منطقه وجود دارد. هویت های متفاوت منجر به بلوک بندی های قدرتی متفاوتی در منطقه و در مواردی دگرسازی های خیلی خشونت آمیز می شود. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که برای شناخت منطقه باید به چه مولفه هایی اثرگذار بر تحولات منطقه توجه کرد؟ مراد از منطقه، منطقه شامات است. مولفه های مذهبی متاثر از سه مذهب بزرگ پیروان خود را دارند. در این منطقه اسلام مرکزیت داشته و بیشتر مسلمان هستند. در دل مسلمانان شیعی و سنی گرایش های اصلی هستند و در درون هر کدام نیز گروه هایی وجود دارد. از طرفی اعراب، فارس ها، ترک ها و اسرائیلی ها نیز جزو هویت هایی هستند که در این منطقه شکل گرفته اند. در درون هر کدام نیز قومیت های متعددی دیده می شود.
مولفه ایدئولوژی
مولفه اثرگذار دیگر بر منطقه ایدئولوژی است. از منظر تاریخی نظام هایی سیاسی- سنتی اعم از خلافت و امپراتوری و امروز نیز پادشاهی هایی است که همچنان تلاش برای بقا داشته و حکومت می کنند. ایدئولوژی های حاکم بر منطقه بدین شرح هستند:
- ملی گرایی عربی: که در مقابل ترک های عثمانی قرار دارد. این ایدئولوژی از اروپا آمده و در جهان عرب شکل خاص خود را گرفت و توانست به دولت های ملی عربی شکل دهد. در عین حال در درون خود دارای پارادوکسیکال است. از یک طرف دولت ملی و از طرف دیگر جهان عرب. پارادوکسی در جهان عرب بوده که باید به آن توجه کرد.
- سوسیالیسم: این ایدئولوژی شکل دهنده گرایش های چپ است. افرادی مانند معمر قذافی و حزب بعث در سوریه و عراق و یمن، چپگرا بودند. این گرایش حکومت هایی در منطقه در اختیار گرفته اما تحت تاثیر پویش های داخلی سیر تحولی نیز داشتند. به نحوی که شاهدیم معمر قذافی به اسلام گرایش پیدا می کند. صدام کلمه الله اکبر را بر روی پرچم عراق درج می کند و تلاش می کند از سوسیالیسم فاصله بگیرد. بنابراین ملغمه ای از ملی گرایی عربی، سوسیالیسم و اسلامگرایی در این حکومت ها وجود دارد.
- اسلام سیاسی یا اسلامگرایی: این گرایش در جهان اسلام با انقلاب ایران متولد شد. هرچند که ریشه های آن در تاریخ وجود دارد. ولی به مفهوم حکومتی آن در ایران بروز یافت. زمان اوج اسلام سیاسی و تثبیت شدن آن توسط ایران، به کشورهای دیگر نیز سرایت و رشد کرد. البته هر کدام ریشه های خاص خود را داشتند.
- لیبرالیسم: این گرایش را می توان در قالب جمهوری خواهی، دموکراسی خواهی یا ویژگی هایی مانند برابری زن و مرد و حقوق بشر که در درون لیبرالیسم برجسته می شود. این گرایش امروز به عنوان یک گفتمان در خاورمیانه حضور داشته و تاثیر خود را بر تحولات می گذارد. حکومت های سنتی سعی می کنند با این گرایش مقابله کنند. مانند عربستان که هم با سوسیالیسم، هم اسلام سیاسی، ملی گرایی عربی و لیبرالیسم مشکل دارد. ناهمگونی نظام های سیاسی در منطقه موجب تنش ها و درگیری های خاص شده است.
مولفه مناقشات سرزمینی:
مولفه دیگر در این منطقه مناقشات سرزمینی است. مناقشات سرزمینی در خاورمیانه کم نبوده و سابقه استعماری و همچنین عدم شکل گیری دولت هایی بر پایه ملیت ها و قومیت ها موجب تنش های دائمی در منطقه شده است. تنش های دائمی در رفتار دولت ها قابل مشاهده است.
مولفه مداخله گران فرامنطقه:
باید برای درک تحولات منطقه به آن نیز توجه کرد. دولت استعماری، قدرت های بزرگ و امروز آمریکا، روسیه و اروپا هر کدام در پی نفود در منطقه بوده تا منافع خاص خودشان را تامین کنند.
مولفه انرژی:
باید به انرژی به عنوان یک مولفه توجه کرد. نفت و گاز موجب جلب نظر قدرت های فرامنطقه ای و منشا اختلاف در منطقه شده است. در عین حال کمبود آب نیز می تواند منازعات آینده در منطقه را شکل دهد.
مولفه شکاف فقیر و غنی:
این شکاف در جهان عرب گسترده شده است. اگر نگاهی به کشورهای حاشیه خلیج فارس انداخته شود، عموما کشورهای ثروتمند منطقه هستند. در حالی که کشورهایی مانند سوریه، اردن و مصر همواره نسبت به این اوضاع گلایه داشته اند. تشکیل شورای همکاری خلیج فارس نیز بدین منظور است تا کشورهای ثروتمند کشورهای دیگر عرب _ فقیر_ را کنار بزنند. در عین حال بدون اشاره به منازعه اعراب و اسرائیل نمی توان مسایل خاورمیانه را توضیح داد. مساله که از سال 1948 شکل گرفته و همچنان به عنوان یک عنوان یک مولفه پویا و تاثیرگذار در تحولات خاورمیانه مورد توجه است.
اگر مولفه های یاد شده در یک چارچوب درنظر گرفته شود، می توان وضعیت منطقه را در قالب چهار بلوک دسته بندی کرد.
- هویتی، قدرتی ایران : عمدتا شیعی، انقلابی، مخالف حضور غرب در منطقه و در حال حاضر در میان قدرت های فرامنطقه ای گرایش به روسیه دارد. اعضای آن ایران، دولت شیعی عراق، بشار اسد در سوریه و نوعی حزب الله در لبنان است. در مواردی به تناسب و نیاز حماس نیز در درون آن قرار می گیرد. در ایران از آن به عنوان محور مقاومت یاد می شود.
- شورای همکاری خلیج فارس: کشورهای ثروتمند حاشیه جنوبی خلیج فارس که عربستان آنها را رهبری می کند. ویژگی ها و رفتار عربی آنها با دیگر عرب ها متفاوت است. لباس های عربی می پوشند، ثروتمند هستند، اهل سنت بوده و گرایش به وهابیت در این بلوک قدرت بیشتری دارد. البته درون آنها اختلافات عموما سیاسی و سرزمینی وجود دارد: مانند قطر و عربستان.
- ترکیه: شاید با تساهل از آن نام برد و بتوان گفت بلوک اخوانی. رهبری آن بر عهده حزب عدالت و توسعه است. متحدان فکری آنها در سوریه ارتش آزاد بوده و از حمایت غرب برخوردار است. در عین حال اسرئیل کم و بیش تمایل به این بلوک دارد.
- اسرائیل: با تساهل از آن یاد می شود. شاید نتوان به عنوان یک بلوک از آن یاد کرد زیرا تنها بوده و تنها قدرت در منطقه است. اما متحدان فرامنطقه ای بسیار قدرتمندی دارد. بنابراین با جمع آنها یک بلوک می شود. ویژگی های غربی داشته و نظام درون آنها دموکراتیک است. در رفتار با خارجی ها از یک هویت متفاوت متاثر می شوند. اسرائیل خود را همجنس منطقه نمی داند و در هویت سازی "دگر" است. یعنی جهان عرب، فلسطینی ها و اسلام را دگر خود تلقی می کند. از طرفی در این منطقه دولت های متعددی وجود دارد که در حالت شناور قرار دارند و برای عضو گیری در این بلوک ها در حال حرکت هستند.
به نظر در منطقه سه مساله عمده وجود دارد که در شکل گیری داعش موثر است.
- خلا قدرت: در سه قالب بروز پیدا کرد. نخست عدم تمایل آمریکا به درگیری های منطقه ای. هرچند که در محافل آکادمیک این بحث مطرح است که ورد به جنگ راحت است و استرتژیست دقیق آن است که به خروج از جنگ بیاندیشد، اما آمریکا به خروج فکر نکرد. از این رو پس از آنکه به اشتباه خود برای ورود به خاورمیانه پی برد، استراتژی شرق آسیا را در پیش گرفت. بنابراین هدف اول خروج نیروها از منطقه بود که این خود خلا قدرت را به همراه دارد. این خلا با رویداد اجتماعی- سیاسی جهان عرب تکمیل می شود. مقتدرترین دولت های منطقه طی 15 سال اخیر بر اثر جنبش های اجتماعی- سیاسی از بین رفتند. از بین رفتن قدرت های ملی که بیشتر ملی گرا، فقیر و چپگرا بودند خلا قدرت ایجاد کرد. سومین خلا، حضور دولت های شکننده است. برخی از دولت های شکننده از بین رفته و برخی تبدیل به دولت های بسیار شکننده شدند. دولت های بسیار شکننده، پدیده ای در جنوب صحرای آفریقا است. سودان جنوبی شکننده ترین دولت جهان است. دولت های شکننده به دولت های گفته می شود که توان اعمال حاکمیت در سرزمین ملی را ندارند. سوریه 14 استان دارد که سه استان در اختیار دولت و 4 استان در اختیار جبهه النصره است و بقیه دست به دست می چرخد. بزرگترین مشکل دولت های شکننده این است که نمی توانند وظیفه و کارکرد دولت ملی را انجام دهند. در نهایت این که در خلا قدرت منازعات تشدید می شود. هر کدام از دولت ها سعی می کنند حوزه نفوذ خود را گسترش دهند یا در این خلا بازیگران جدید شکل می گیرند که سعی می کنند در منطقه نفوذ داشته باشند. این مساله موجب رقابت های سنگین و شکننده تر در منطقه می شود. به نظر می رسد اینها عملکردی است که باعث پیدایش گروه های جدیدی شدند.
برای بررسی داعش باید سه محور را در نظر گرفت:
- آرمان دینی یا مذهبی: در این باره باید سه نکته را در نظر گرفت. داعش خود را سلفی می نامد. سلف به معنی بازگشت به سلف صالح است. این واژه منفی نیست. زیرا به پیامبر به صورت مشخص تر به سه قرن اول اسلام که اوج و عظمت آن بود اشاره دارد. در این آرمان هم شیعی و هم اهل سنت قرار دارد. اما چگونه می توان به سه قرن اول بازگشت؟ پاسخ های داده شده به این سوال متفاوت بوده و تحت تاثیر تحولات اجمتاعی و رفتار دولت ها تغییر کرده است. مثلا عبدالوهاب می گوید: پیامبر با تبلیغ و بیان خوبی ها سعی در جذب مردم داشت. به این گروه سلفی های تبلیغی می گویند. گروه دیگر سلفی های اخوانی هستند. حضور آنها با جمال عبدالناصر بود که آموخته های غرب را داشته و هم حزب و هم جمهوری را می دانستند. و از طریق پارلمانتاریسم سعی در تصاحب حکومت داشتند. وقتی عبدالناصر حکومت را در دست گرفت، از طرف آنها احساس خطر کرد و در نهایت همه آنها دستگیر یا کشته شدند. آنهایی که در زندان بودند این سوال را مطرح کردند که اشتباه کجا بود؟ به همین دلیل متوجه شدند که تنها از راه تبلیغ و شیوه های مسالمت آمیز نمی توان به دوره سلف بازگشت و مساله جهاد فراموش شده است. به همین دلیل به آنها سلفی های جهادی می گویند. پس از آنها تفکر دیگری وارد شد که مساله جهاد علیه کفار را مطرح کرد. پس از ورود نیروهای شوروی به افغانستان این گروه به افغانستان سرازیر شده و فرصت را غنمیت شمردند. آمریکا در جنگ سرد خود از آنها حمایت کرد. و افغانستان تبدیل به محلی برای شکل گیری سلفی های جهادی که به نوعی جهان شمول یا جهانگرا بودند، شد. پس از اتمام جنگ در افغانستان، حسن الترابی اسلامگرا، از آنها برای حضور در سودان دعوت کرد و پس از عضو گیری و آموزش نیروهای آنها، القاعده شکل گرفت که در نهایت یازدهم سپتامبر را به وجود آورد. پس از آن در ذیل این تفکر، تفکر دیگری به وجود آمد که عراق بستر مناسبی برای آنها بود. تغییر و تحولات منطقه موجب شد که به این نتجیه برسند که جنگ نه تنها علیه کفار_ آمریکا و شوروی_ بلکه باید علیه مسلمانان کافر نیز صورت بگیرد. این مساله موجب شکل گیری تکفیری ها شد. آنها هر کسی غیر خود را کافر می دانند. از نگاه آنان کفار نزدیک شیعیان و کفار بعید آمریکا است. این مساله زمینه شکل گیری داعش را به وجود آورد. آنها شبکه گسترده ای در سراسر جهان اسلام را به وجود آوردند.
در نهایت آنکه پیدایش داعش می تواند به سه شکاف گفتمانی منجر شود:
- شیعی و سنی: استراتژی ضرقاوی بر این بود که جهان اهل سنت در یک خمودگی فرو رفته بنابراین با درگیر کردن شیعیان و ورود آنها به جنگ زمینه احیای جوانان اهل سنت فراهم می شود که در نهایت برنده نهایی نیز خواهند بود. در واقع مساله دگر سنی و شیعی است. حضور آیت الله سیستانی در عراق اجازه چنین تفکر و پیشروی را نداد. القاعده نیز با این تفکر مخالف است. اما عربستان به دنبال چنین چیزی است.
- اسلام و کفر: این شکاف هم در داعش و هم در میان برخی از متفکران جهان اسلام وجود دارد. درواقع قرار دادن اسلام در مقابل کفر است. کفر به معنی غیر مسلمان در نظر گرفته می شود.
- خشونت و رحمانیت: درواقع یک گفتمان خشونتگرایی و یک گفتمان رحمانی وجود دارد. این دو مقابل یکدیگر هستند. این مساله موجب منزوی شدن داعش در جهان اهل سنت می شود. همچنین باعث می شود بسیاری از کشورها گرایش به گفتمان رحمانی داشته باشند و از آن حمایت کنند. این موجب می شود داعش گروه منفوری در جهان اسلام و در کل نظام بین الملل شود. گروه تکفیری را باید از جهان اسلام و اهل سنت جدا کرد. این شکاف میسر بوده و می توان به آن توجه کرد.
نظر شما :