اعراب از دیکتاتوری تا داعش

ای کاش تغییر منطقه از نوع ایران بود

۲۰ مهر ۱۳۹۳ | ۱۷:۵۹ کد : ۱۹۳۹۳۵۶ سرخط اخبار
جنگ‌های سرد که نقاط جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم می‌کردند نیز از ترس این که مبادا خاورمیانه به جهنمی برای آنها تبدیل شود از تجزیه و تقسیم آن خودداری می‌کردند.
ای کاش تغییر منطقه از نوع ایران بود

اعتماد: در سال 1948 رژیم صهیونیستی متولد شد. این دولت غریبه که با ظهور نامیمونش مفاصل منطقه را لرزاند به زور خود را بر نقشه جغرافیای منطقه تحمیل کرد و بعد از جنگ جهانی اول به طور غیرمشروع و غیر قانونی مشغول به کشیدن مرزهای خود شد. به این ترتیب به رغم وجود جنگ ها و خصومت ها اسرائیل خود را بر نظام منطقه تحمیل کرد با وجود این که ورودش به منطقه از نوع تضاد است.

در سال 1958 وحدت مصر – سوریه به رهبری عبدالناصر رقم خورد. اما این وحدت به جای آن که مرزها را از بین ببرد و نقشه «کشورهای تجزیه شده» را یکپارچه کند، قبل از آن که چهارمین سال تولد خود را جشن بگیرد به دست خود خود را سرنگون کرد. نقشه ای را برای خود کشید که بدون وجود دلایلی که نشان از قدرت آن باشد تنها یک ویترین ظاهری داشت. برای همین خیلی زود از هم فروپاشید. در حالی که در یمن وقتی که «نخستین جنگ داخلی عربی»، آن طور که بعضی ها آن را می نامند، درگرفت نه نقشه ای به هم ریخت و نه یمن تجزیه شد.

در سال 1967 حوادث زلزله واری رخ دادند: سه کشور عربی، در راس آنها مصر ناصری، در برابر دولت عبری شکست خوردند. ظرف کمتر از شش روز کرانه باختری و سینا و جولان اشغال شدند. با این حال باز هم نقشه منطقه به دست کسی پاره نشد با وجود این که جامعه جهانی با این اشغال خود برانگیخته موافق بود و هیچ کمکی به بازگشت مناطق اشغالی به سرزمین های مادری نکرد.

در سال 1975، پنج سال بعد از درگیری های اردنی – فلسطینی در مناطق مرزی که گویی دست گرمی ای برای جنگ بزرگ تر بود، لبنانی ها و فلسطینی ها شعله های جنگ داخلی ای را برافروختند که هر کس توانست بدون هر گونه محدودیتی در آن دخالت کند، ارتش ها سرزمین ها را اشغال کردند و پول و سلاح به آن مناطق سرازیر کردند و سازمان های امنیتی فعالیت های بی سابقه ای را آغاز کردند. اما باز هم لبنان تجزیه نشد، از سال 1982 تا 2000 ساکنان لبنان همچنان منتظر بازگشت سرزمین های اشغالی به نقشه جغرافیایی شان بودند.

نجات کشورهای عربی از تجزیه ماحصل تلاش رهبران حاکم بر جوامع عربی نبود، بلکه شیوه زندگی مشترک و مسالمت آمیز جوامع عربی هر گونه تحمیل شیوه ای دیگر از زندگی را سخت می کرد. حتی جنگ های سرد که نقاط جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم می کردند نیز از ترس این که مبادا خاورمیانه به جهنمی برای آنها تبدیل شود از تجزیه و تقسیم آن خودداری می کردند. برای همین شرق و غرب تا دهه ها نتوانستند کوچک ترین تغییری در نقشه و مرزهای منطقه بدهند. حتی دو مساله کردی و فلسطینی نیز نتوانست نقشه معصومانه خاورمیانه را تغییر دهد. در حالی که در مناطق دیگر جهان مثل نیجریه تجزیه رخ داد و در دهه شست قرن گذشته میلادی بخشی از آن جدا شد. نزدیک ترین منطقه جغرافیایی به خاورمیانه که تجربه تجزیه را از سر گذراند، قبرس بود که عملا به دو منطقه ترک نشین و یونانی نشین تقسیم شد.

با پایان جنگ سرد و آغاز بیماری هویت یابی در منطقه که می رفت تا به اولویت کشورهای خاورمیانه تبدیل شود، صدام حسین جنگ کویت را آغاز کرد. اما پیروزی ابتدایی او در این جنگ پایانی اسف بار و نتایجی دیگر به دنبال داشت. عملا مرز کشورها شکسته شدند و با پایان جنگ سرد، بر خفت و خواری صدام حسین افزوده شد. دقیقا این زمانی است که حکومت دینی ایران بعد از یک دوره سختی سیر صعودی خود را آغاز کرد. 

انقلاب امام خمینی ](ره)[ در ایران که می رفت راه سومی را برای خاورمیانه تعریف کند، نیرویی فراتر از توانایی های خاورمیانه داشت، او قدرتمندترین تغییر را در خاورمیانه رقم زد. در حالی که صدام حسین روز به روز ذلیل تر می شد و بعد از فرارش از کویت به اوج خفت می رسید، انقلاب ایران روز به روز بالغ تر می شد و به رغم اوضاع سخت داخلی و وضعیت نه چندان مناسب محیط پیرامونی به سمتی می رفت که بتواند انقلاب خود را صادر کند. به این ترتیب لبنان تغییر کرد و در سایه آن سوریه متحول شد و حزب الله در لبنان به وجود آمد. و اکنون نیز می بینیم در ادامه همین تغییرات منطقه ای یمن به دست الحوثی ها تغییر می کند و وارد راه دیگری می شود کما این که قبل از آن عراق که امریکایی ها و متحدانشان سودایی دیگر برای آن داشتند، نوعی دیگر از تغییر را تجربه می کند. همچنین جامعه بحرین خواستار تغییر و عدالت می شود.

اما این تغییر عموما در مناطق شیعه نشین رخ داد. در حالی که در مناطق سنی نشین تغییر «داعشی» وار بود. سنی ها به جای این که همانند ایران و شیعیان رو به تعالی تغییر کنند به سمت بنیادگرایی و افراط تغییر کردند. در حالی که روز به روز بیشتر وجهه و اعتبار آنها نزد جامعه جهانی از بین می رود.

این اظهارات برای بزرگ نمایی در قدرت و توانایی های ایران نیست، بلکه حقیقتی است که در منطقه خود به روشنی شاهدیم. سرنوشت اکثر کشورهای دیکتاتوری سابق منطقه به سمت بنیادگرایی و داعش گرایی است. این حقیقتی است که در منطقه می بینیم. انقلاب امام خمینی شاید هیچ گاه در پهنای تاریخ خاورمیانه پایان نیابد، اما عظمت آن به اندازه ای است که منطقه با گذشت قرن ها از عمر آن هنوز نتوانسته آن را هضم کند.

منبع: الحیات

کلید واژه ها: خاورمیانه


نظر شما :