چرا نگاه ها به ویلیام برنز در ژنو خیره شده است؟

۱۹ خرداد ۱۳۹۳ | ۰۵:۰۳ کد : ۱۹۳۴۰۴۲ سرخط اخبار

رسالت نوشت:

می گویند "درک سوال" خود نیمی از جواب است. بدیهی است که بخش اعظم سردرگمی انسان در مواجهه با پدیده ها، ابهامات و چالشهای پیش روی وی ناشی از عدم درک صورت مسئله است.
این عدم ادراک زمانی به نقطه اوج خود می رسد که داده ها به صورت پراکنده در یک محیط باز به گردش در آید. ترسیم رابطه علی و معلولی میان پدیده ها و نظم دهی آنها در یک سیر و مدار مشخص اگرچه کاری مشکل است، اما شرط لازم جهت حل یک معما یا دغدغه  محسوب می شود، حتی اگر این دغدغه  "مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5" باشد!

امروز قرار است مذاکرات سه جانبه نمایندگان ایران، آمریکا و اتحادیه اروپا در ژنو برگزار شود. همان گونه که  آقای سید عباس عراقچی معاون وزیر امور خارجه کشورمان تاکید کرده است، این مذاکرات دو روزه خواهد بود و از آنجا که مذاکرات به مرحله ای جدی و تعیین کننده رسیده است لازم است میان هیاتهای ایرانی و آمریکایی مشورتی جداگانه صورت گیرد.

این در حالی است که در حاشیه کنفرانس خلع سلاح در رم نیز اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان دیدارهایی با نمایندگان روسیه و تروییکای اروپایی خواهند داشت تا بتوانند با قدرت مانور بیشتری در مذاکرات 26 تا 30 خرداد ماه وین حضور داشته باشند.در خصوص مذاکرات سه جانبه ایران ،آمریکا و نماینده اتحادیه اروپا ( به نمایندگی از دیگر اعضای 1+5) لازم است نکاتی را مدنظر قرار دهیم:

1- حضور "ویلیام برنز" در کنار وندی شرمن معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا به شدت مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است. برخی تحلیلگران حضور ویلیام برنز در مذاکرات امروز را نشانه ای دال بر "پیچیده شدن مذاکرات" و در عین حال " تمایل اوباما برای توافق نهایی" با ایران می دانند.

به عبارت بهتر در شرایطی که تیم مذاکره کننده هسته ای آمریکا در مذاکرات اخیر وین به اصلی ترین عامل عدم نگارش پیش نویس توافقنامه نهایی تبدیل شد، وزارت امور خارجه آمریکا با وارد کردن یک "کاتالیزور" سعی در تسریع روند موجود دارد. خصوصا آنکه با توجه به نزدیک شدن به پایان ضرب الاجل اولیه توافقنامه ژنو،  عامل "زمان" هم اکنون نقش مولفه ای مهم و تعیین کننده را ایفا می کند. نشریه بلومبرگ در تحلیل خود از حضور ویلیام برنز و سولیوان ( مشاور امنیت ملی جو بایدن ) به نقل از نیکلاس برنز معاون سابق وزیر امور خارجه آمریکا و دیگر مقامات کاخ سفید می گوید:"مقامات آمریکایی به این نتیجه رسیده اند که باید تمایل مقامات ایرانی برای مذاکره را بسنجند.مذاکرات واقعی، عمیق و مستقیم تنها راه اطلاع پیدا کردن از امکان دستیابی به توافق نهایی است.

 دولت باراک اوباما تا جای ممکن در حال آزمودن آن است که آیا توافق با ایران قابل حصول است یا خیر.مذاکرات نهم و دهم ژوئن بخشی از این تلاش هاست...."

نگاه مقامات آمریکایی نسبت به حضور ویلیام برنز در مذاکرات بعضا  به گونه ای است که گویا اوباما در صدد است آخرین تیر دیپلماتیک خود را در کمان سیاست خارجی کاخ سفید گذاشته و با تمام توان آن را به سوی میدان مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 شلیک کند! از سوی دیگر آنها در صددند میان "مذاکرات واقعی" و " مذاکرات مستقیم" نوعی سنخیت مفهومی ایجاد کنند، تا آنجا که مذاکرات مستقیم را آوردگاهی جهت  ارزیابی واقعی از رسیدن یا نرسیدن به توافق نهایی می دانند.

2- آقای عراقچی تاکید کرده است  بیشتر تحریم ها توسط ایالات متحده اعمال شده و سایر کشورهای عضو 1+5 در آن دخالتی نداشته اند.نگارنده معتقد است این جمله شاه بیت قصیده مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 در برهه زمانی فعلی محسوب می شود. تاکنون بارها مطرح شده است که روسیه، چین و تروییکای اروپایی( آلمان،انگلیس و فرانسه) هر یک مسئولیت و تکالیف خاص خود را در مذاکرات هسته ای بر عهده خواهند داشت.

به عبارت بهتر، حضور پای میز مذاکره برای هر یک از اعضای 1+5 ایجاد "حق محدود" و "تکلیف زیاد" خواهد کرد. از سوی دیگر"پروسه مهار آمریکا" نیازمند نقش آفرینی فعال دیگر اعضای 1+5 در صحنه مذاکرات خواهد بود. در صورتی که دیگر اعضای 1+5 در این میان نقش یک "ناظر" و "تماشاگر"  را بازی کرده و میز مذاکره را به میز "گفتگوی ایران و آمریکا" تبدیل کنند اساسا کنش و واکنشی که منجر به نگارش توافقنامه نهایی شود صورت نخواهد گرفت. روی آوردن برخی اعضای 1+5 مانند فرانسه به بازی زیگزاگی و نامتوازن در صحنه مذاکرات،  آن هم در مدت زمان تقریبی یک ماهه باقیمانده تا 30 تیرماه نه تنها کمکی به امضای توافقنامه نهایی میان طرفین نخواهد کرد، بلکه نتیجه ای معکوس خواهد داشت.

بدیهی است که مسئولیت شکست مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 نیز بر عهده  هر شش کشور مخاطب ما در مذاکرات خواهد بود. از این رو انفعال اعضای 1+5 در پروسه مهار زیاده خواهی های آمریکا و از آن بدترمانع تراشی برخی از این کشورها در مسیر رسیدن به توافق نهایی قابل توجیه نخواهد بود.

3- ثوابت و متغیرات مربوط به مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 کاملا مشخص است. ثوابت مذاکرات همان خطوط قرمز هسته ای ما بوده و در عین حال، متغیرات مذاکرات نیز مربوط به نحوه تامین خواسته ها و نیازهای اساسی ما در حوزه فناوری هسته ای است.

آنچه منجر به عدم پیشرفت مذاکرات در دور اخیر و عدم ورود طرفین به مرحله نگارش پیش نویس توافقنامه نهایی شد، زیاده خواهی و عدم واقع بینی طرف آمریکایی پای میز مذاکره بود. همچنین اصرار طرف آمریکایی مبنی بر گنجاندن مسئله توان موشکی ایران در توافقنامه نهایی ( که بعدها نیز مقامات کاخ سفید و وزارت امور خارجه آمریکا بر آن تاکید کردند) نقش عمده و مهمی در بی نتیجه ماندن مذاکرات وین 4 داشت. در چنین شرایطی صورت مسئله بسیار گویاست!

آنچه مسلم است اینکه طرف آمریکایی ناچار است جهت رسیدن به توافق نهایی ضمن رعایت خطوط قرمز تعریف شده از سوی ایران، نوعی "دگردیسی فوری و  ناخواسته" را در سیاست خارجی خود اعمال کند.

این دگردیسی نه در حوزه تاکتیکی ،بلکه باید در حوزه استراتژیک صورت گیرد تا اصلی ترین مانع رسیدن طرفین به توافق نهایی هسته ای برطرف شود. بدیهی است که اعمال این دگردیسی منجر به نارضایتی شدید تل آویو از واشنگتن، اعمال فشار لابی های صهیونیستی مانند آیپک بر کاخ سفید و از همه مهم تر ایجاد برخی مقاومتها در بین متحدان آمریکا در منطقه خواهد شد اما در عین حال جهت رسیدن به توافق نهایی لازم است.

چنانچه اشاره شد، جنس این دگردیسی "فوری" است زیرا آمریکا در مذاکرات وین 4 زمان را از دست داد و هم اکنون جهت رسیدن به توافق نهایی تاپایان تیرماه ناچار به اعمال این "تصمیم دشوار" است. از سوی دیگر، این دگردیسی استراتژیک است زیرا تحقق آن در تقابل با "رویکرد هژمونیک آمریکا" در نظام بین الملل قرار دارد.

بدیهی است که پذیرش حقوق مسلم هسته ای ایران در قالب یک توافقنامه نهایی، آن هم در حالی که مقامات دو حزب جمهوریخواه و دموکرات طی ده سال اخیر با استناد به مطالعات ادعایی و دروغین برنامه هسته ای صلح آمیز کشورمان را تهدید آمیز جلوه داده اند برای کاخ سفید کم هزینه نیست، هر چند که منجر به تقویت موقعیت حزب دموکرات در انتخابات میاندوره ای کنگره و حتی پیروزی دوباره کبوترهای آمریکایی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 شود.

4- ویلیام برنز و سولیوان در صورتی می توانند در مذاکرات سه جانبه اخیر نقش یک کاتالیزور واقعی را ایفا کنند که نسبت به "آنچه باید تغییر یابد" آگاه باشند.

بدیهی است که ویلیام برنز، هر اندازه نیز که در دستگاه سیاست خارجی آمریکا فردی شناخته شده و مذاکره کننده ای توانمند باشد قدرت جا به جایی یا تغییر خطوط قرمز ترسیم شده از سوی جمهوری اسلامی ایران را نخواهد داشت. خصوصا اینکه تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان پایبندی خود نسبت به خطوط قرمز هسته ای ترسیم شده را بارها به اثبات رسانده است.

از این رو ویلیام برنز حتی با به کار بردن قوی ترین تاکتیکهای مذاکره نیز قادر به تغییر دامنه و حدود و ثغور نیازهای هسته ای ایران نخواهد بود. آنچه برنز " می تواند" و " باید" آن را تغییر دهد، به خواسته ها و مطالبات طرف آمریکایی باز می گردد. تصویری که تیم مذاکره کننده هسته ای آمریکا در جریان مذاکرات وین 4 از خود ترسیم کرد به لحاظ شکلی تیره و به لحاظ ماهوی بازدارنده است.
ویلیام برنز به صورت بالقوه این قابلیت را دارد که تصویر ترسیم شده را با نوعی شیفت دیپلماتیک و البته استراتژیک ( که در خصوص آن بحث کردیم ) تغییر دهد.

در صورتی که برنز بتواند این روند را مدیریت کند، وی در کسوت یک کاتالیروز واقعی مسیر دستیابی به توافق نهایی را هموار می کند و در غیر این صورت، او نیز به صورت خواسته یا ناخواسته به جزئی از بازی پارادوکسیکال آمریکا در حوزه مذاکرات هسته ای با ایران تبدیل خواهد شد.

این نقش آفرینی برنز بیش از آنکه تابعی از شخصیت و توان وی باشد، تابعی مستقیم از تصمیماتی است که اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا در خصوص توافق با ایران اتخاذ کرده است.

به عبارت بهتر، مذاکره سه جانبه امروز، آزمون راستی آزمایی اوباما توسط ملت ایران است. آزمونی که باید انعکاس نتیجه آن را در مذاکرات 26 تا 30 خرداد ماه در وین مشاهده کرد.


نظر شما :