بحران اوکراین چه تاثیری بر محیط ژئوپولتیک نوظهور اروپایی گذاشت؟

فرصتی برای قدرت نمایی دیپلماتیک آلمان

۰۸ خرداد ۱۳۹۳ | ۱۷:۲۰ کد : ۱۹۳۳۲۷۷ اروپا یادداشت
دکتر عبادالله مولایی؛تحلیل گر مسایل اروپا در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی با اشاره به تحولات چندماه اخیر در اوکراین به بررسی نگاه اروپایی به این بحران و نقش آلمان در این پازل پرداخت.
فرصتی برای قدرت نمایی دیپلماتیک آلمان

دیپلماسی ایرانی: بحران اوکراین و ژئوپولتیکی شدن شتابان محیط شرقی قاره اروپا نقطه عطف و آزمون ژئوپولتیکی شاخصی برای بازیگران سیاست اروپایی به حساب می آید. اگرچه روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا بازیگران اصلی این بحران را تشکیل می دهند اما به نظر می رسد آلمان هم مخاطب مهمی برای همه بازیگران به شمار می آید. چنان که پیشبرد سیاست های منطقه ای هیچ یک از آنها بدون اعتنای به نقش و نفوذ آلمان میسر نبوده و یا با موانع جدی مواجه می باشد. ازاین رو، امکان و یا امتناع نقش آفرینی متمایز آلمان در سیاست اروپایی به پرسش مهم تحولات جاری تبدیل شده است. در یادداشت حاضر عمدتا به نقش اروپایی آلمان در مدیریت این بحران پرداخته شده است.

اروپا وبحران اوکراین

آمریکا و اروپا در دوران پساجنگ سرد درصد برآمدند تا با پیشبرد فرایند گسترش جغرافیایی غرب درقالب دو روایت رقیب (ناتو و اتحادیه) و برمبنای تصویر و منافع اقتصادی و ژئوپولتیک متمایز خود به شرق اروپا شکل دهند. روسیه با بازگشت شتابان به این حوزه، تلاش دارد تا به موازات ایجاد تشتت درسیاست واحد اروپایی و آتلانتیکی و بازسازی موقعیت ژئوپولتیکی از جایگاه خود به عنوان مرکز انرژی و بازیگر نظامی در مواجهه با تکاپوی ژئوپولتیکی و هنجاری جهان غرب بهره جوید. این تحول مجددا شرق اروپا را به حوزه رقابت ژئوپولتیکی و هنجاری مشترک روسیه، آمریکا و اروپا تبدیل ساخته و چشم انداز نظم منطقه ای آن را در آستانه تحولی جدید قرار داده است.

کشورهای این منطقه که درآغاز سده جاری به "اروپای جدید" آوازه یافتند به رغم آن که به عضویت در هردو نهاد اروپایی(اتحادیه) و آتلانتیکی(ناتو) درآمدند اما به دلیل این که اتحادیه را نهادی عمدتا اقتصادی تلقی و تنها آمریکا را از امکان تضمین امنیت ژئوپولتیکی خود برخوردار می دانستند، با گره زدن تقدیر استراتژیک خود به ناتو به شرکای نوظهور آمریکا در اروپا تبدیل شدند. اما نوع مناسبات ناتو با این کشورها پس از بن بست سیاست های بین المللی نومحافظه کاران آمریکایی با تغییراتی همراه بود. بازتعریف سیاست اروپایی آمریکا و بازسازی روابط این کشور با اروپای قدیم(آلمان و فرانسه) و فراز و نشیب های روابط آمریکا و روسیه در سال های اخیر و به ویژه طرح چرخش استراتژیک آمریکا به آسیا و اقیانوسیه بر پیوندهای پیشین با کشورهای اروپای جدید اثر نهاده و نگرانی آنها را برانگیخت. بحران اوکراین فصل دیگری در این زمینه گشوده و خلاء امنیتی محیط شرقی اروپا به رقابت های ژئوپولتیکی در این منطقه دامن زد.

رواج سخن پردازی و کاربست مجدد مفاهیم ژئوپولتیکی در تحلیل ماهیت و دامنه بحران اوکراین گویای فرایند امنیتی شدن مجدد محیط شرق اروپاست. استقرار و تقویت حضور نیروهای نظامی ناتو در بالتیک و اروپای شرقی، پررنگ تر شدن موضوع سامانه موشکی این نهاد نظامی آتلانتیکی در اروپای مرکزی، آغاز مناظره در باره پیوستن به ناتو در دو کشور بیطرف اروپای شمالی یعنی فنلاند و سوئد و مانند آن از جمله نشانه های بارز این فرایند می باشند. بنابراین، آتلانتیکی شدن سیاست اروپایی، زمینه سازی برای بازنگری و انطباق چرخش آسیایی آمریکا با محیط نوظهور اوراسیایی و تقویت امکان همگرایی ژئوپولتیکی مجدد اروپا و آمریکا در سیاست بین الملل از پیامدهای مهم  تحولات این حوزه در دوران پس از بحران اوکراین به شمار می آیند.

به نظر می رسد اروپایی ها که همواره از سیاست متمایز پسامدرن اروپایی در این منطقه سخن می راندند اینک در پرتو شرایط نوپدید ناگزیر از بازنگری برخی مفروضات پیشین، بازاندیشی استراتژی امنیت اروپایی، توجه دوباره به مفاهیم وستفالیایی مدرن و همسویی بیش تر با فرهنگ استراتژیک آتلانتیکی شده اند. با این همه، بحران اوکراین در شرایطی رخ داده است که هم اتحادیه اروپا و هم آمریکا با محیط سیاسی و استراتژیک متفاوتی روبرو می باشند. اروپا با چالش های چندگانه مواجه بوده و هنوز از امکان چندانی برای افزایش بودجه نظامی و یا پیشبرد سیاست تحریم اقتصادی تمام عیار روسیه برخوردار نیست.

شایان توجه است که جهان غرب فاقد سیاست یکپارچه و واحدی درقبال اوکراین است. آمریکا مایل نیست تعیین دستور کار و یا مدیریت این بحران را به عهده اروپا واگذار نماید. رقابت ها،اختلاف منافع و تفاوت دیدگاه ها سبب شده است تا علاوه بر شکاف موجود بین اروپا و آمریکا، اعضای اتحادیه اروپا نیز دراین زمینه دچار تشتت شوند. چه آن که بازیگران اروپایی به رغم نکوهش و انتقاد تمام عیار از سیاست روسیه دراوکراین، ارزیابی واحدی از تهدید امنیتی روسیه ندارند. درعرصه درون اروپایی، ارزیابی ها و برداشت های ذهنی کشورهای بالتیک، اروپای مرکزی و اسکاندیناوی از تهدید روسی با تصویرهای اروپای جنوبی و غربی تمایز آشکاری دارد.

تردیدی نیست که بحران اوکراین تاثیر یکسانی بر کشورهای اروپایی نداشته است. کشورهای بالتیک و اروپای شرقی که در حوزه نفوذ شوروی قرارداشتند، روسیه را تهدید استراتژیک و دشمن ژئوپولتیکی خود تلقی می نمایند اما این نگرش در اروپای جنوبی و مدیترانه که به انرژی روسیه وابستگی مشابهی ندارند، چندان پررنگ نیست. مناطق شرقی، شمالی، غربی و جنوبی اروپا به دلیل منافع، تجربیات تاریخی و دغدغه ها و اولویت های متمایز، واکنش های متفاوتی به بحران نشان داده اند. طیف نخست از سیاست تقابلی تر و طیف دوم از دیپلماسی تعاملی تر جانبداری نموده اند.

شرق اروپا میدان تاریخی رقابت های دائمی اروپا، روسیه و آمریکا بوده است که با فروپاشی شوروی، مجددا به مدار نفوذ آلمان بازگشت. آلمان نقش شاخصی درسیاست گسترش جغرافیایی اتحادیه اروپا به شرق و مرکز برعهده داشته و فرایند گسترش شرقی اتحادیه به معنای گسترش نفوذ و نقش آفرینی آلمان ارزیابی شده است. این فرایند همزمان با تغییر موازنه پیشین و بازتوزیع قدرت در اتحادیه اروپا به سود آلمان، برلین را به ویژه در عرصه قدرت اقتصادی به بازیگر اصلی تبدیل ساخت.

بی دلیل نیست که نوع نگاه اروپایی ها به آلمان در بحران اوکراین بی شباهت به نگاه آنها به این کشور در دوران اوج یابی بحران اقتصادی و مالی اروپا درسال های گذشته نمی باشد. درآن دوره آلمان سرانجام پس از مدتی درنگ و تردید مدیریت بحران یورو را برعهده گرفت که درشتاب بخشیدن به روند قدرت یابی ژئوپولتیکی این کشور اثرگذار بود. آلمان در مقام چهارمین اقتصاد صادرات محور جهان و نخستین قدرت اقتصادی اتحادیه اروپا تا امروز تعریف دیگری از قدرت به ویژه قدرت ژئواکونومیک را راهنمایی فرهنگ سیاسی و رفتار استراتژیک خود قرار داده است اما  باتوجه به این که منظومه ژئوپولتیکی جدید درشرق اروپا درحال ظهور است که آلمان یکی از محورهای مهم آن را تشکیل می دهد، پرسش این است که آیا آلمان از امکان ورود به عرصه ژئوپولتیک و اتخاذ سیاست خارجی متمایز و و مستقل درقبال این بحران برخوردار است و یا به پیروی سنتی از سیاست های اروپایی و آتلانتیکی خواهد پرداخت؟

امکان یا امتناع سیاست آلمانی  

فراخوان های اخیر مقامات آلمانی از رئیس جمهور و صدراعظم تا وزرای خارجه و دفاع درباره ضرورت بازنگری و گذار از محدودیت های پیشین برای مواجهه با چالش های ژئوپولتیکی و نقش آفرینی در عرصه های سیاست خارجی و نظامی و اعلام این چرخش ضمنی درهنگامه پیدایش روندها و جریان های ژئوپولتیکی مهم باردیگر موضوع جایگاه بین المللی این کشور را به عنوان بازیگر سیاست خارجی درکانون مناظره های بین اروپایی قرارداد و به نظر می رسد  اوکراین و تحولات شرق اروپا مفر آزمون این چرخش به حساب می آید.

دریک چشم انداز تاریخی، اروپای مرکزی و شرقی به عنوان کانون تاریخی سیاست اروپایی آلمان،  حوزه رقابت دائمی آلمان و روسیه بوده است. آلمان نقش شاخصی درسیاست گسترش جغرافیایی اتحادیه اروپا به شرق و مرکز برعهده داشته و فرایند گسترش شرقی اتحادیه به معنای گسترش نفوذ و نقش آفرینی آلمان ارزیابی می شود. این فرایند همزمان با تغییر موازنه پیشین و بازتوزیع قدرت در اتحادیه اروپا به سود آلمان، برلین را به ویژه در عرصه قدرت اقتصادی به بازیگر اصلی تبدیل ساخت.

درعین حال روسیه هم همواره یکی از مخاطبان اصلی تحرکات ژئواکونومیک و هنجاری آلمان دراین منطقه بوده است. برلین که میزبان بیش ترین جمعیت مهاجرین روس تبار  دراروپای غربی به شمار می آید، بزرگترین شریک اقتصادی و تجاری مسکو بوده و بیش از 6هزار شرکت آلمانی در این کشور به فعالیت اشتغال دارند. روسیه نیز به ویژه در عرصه های صنعتی و فناوری و دسترسی به بازار اروپایی به آلمان وابستگی متقابلی داشته و این کشور را مهم ترین شریک خود در اتحادیه اروپا به حساب می آورد.

به دلیل همین پیوندها، آلمان یکی از مهم ترین بازیگران اروپایی درباره روسیه وسیاست روسی اتحادیه اروپا بوده و ازاین حیث مخاطب مهم غرب وروسیه محسوب می شود. استراتژیک شدن سرشت روابط آلمان با روسیه، مدیریت روابط با روسیه را در چارچوب اتحادیه اروپایی بر عهده آلمان نهاده است. به بیان دیگر، سیاست روسی آلمان یکی از مولفه های بنیادی سیاست روسی اتحادیه اروپایی را تشکیل داده و آلمان نقشی عمده را در شکل دهی به روابط دو طرف برعهده دارد. دراین معنا هیچ سیاست اروپایی بدون آلمان امکان پذیر نبوده و یا دست کم دچار کاستی جدی می باشد.

آلمان هم اگرچه درسیاست اروپا درقبال اوکراین نقش محوری دارد اما خود دچار شکاف وانشقاق است. آلمانی ها از ابتدا حضور نمایانی در تحولات اوکراین داشته به موازات حمایت های مالی و سیاسی از گروه های اپوزیسیون این کشور، تحرکات دیپلماتیک گسترده ای را برای اثرگذاری برروندهای موجود و ایفای نقش محوری درمدیریت بحران آغاز نمودند اما دو طیف و یا دو شریک محافظه کار و سوسیال دموکرات دولت ائتلافی آلمان از خط مشی سیاسی یکسانی در قبال این بحران پیروی نمی نمایند. به همین سبب، مناسبات با روسیه به موضوع مناظره سیاست داخلی آلمان تبدیل شده است. 

مرکل صدراعظم از واکنش قاطعانه تر دربرابر روسیه سخن رانده و اشتاین مایر وزیر خارجه که وارث سیاست نگرش به شرق سوسیال دموکرات های این کشورمی باشد به دیپلماسی گرایش نشان داده است. افکارعمومی و جامعه صنعتی و تجاری آلمان هم به همسویی تمام عیار سیاستمداران این کشور با آمریکا درقبال روسیه اشتیاقی نشان نداده و از نوعی میانه روی جانبداری نموده اند. به بیان دیگر با توجه به عدم اقبال بخش قابل توجهی از افکارعمومی این کشور به سیاست های تقابل جویانه، هردو طیف حاکمیت ائتلافی آلمان به پیشبرد ترکیبی از سیاست های تحریم محور و ابتکارات دیپلماتیک پرداخته اند.

 ازسوی دیگر با توجه به بدگمانی و بی اعتمادی ضمنی موجود به سیاست های آلمان، این کشور همواره ناگزیر بوده است تا سیاست های خود را هم آهنگ با سمت و سوی شرکای اروپایی و آتلانتیکی خود پیش برد. آلمانی ها در این شرایط بنا به ملاحظات متعدد ملی، اروپایی و بین المللی تلاش داشته اند تا اتخاذ سیاست احتیاط آمیز و میانجیگری بین غرب و روسیه را به سیاست راهنمای تحرکات دیپلماتیک خود تبدیل سازند.

سخن پایانی

باتوجه به این ملاحظات به نظر می رسد بحران اوکراین هنوز به ایجاد تغییری بنیادی درروابط آلمان با روسیه منجر نشده است زیرا اهمیت روسیه در روابط خارجی آلمان با جایگاه اوکراین قابل مقایسه نیست. درعین حال، روسیه هم نسبت به این احتمال که آلمان را به عنوان مهم ترین شریک ومخاطب خود در اتحادیه اروپا از دست دهد، نگران است زیرا گسست رابطه با آلمان به تجارت و صنعت یعنی ستون فقرات اقتصاد این کشور آسیب جدی وارد می سازد. باوجوداین، تحولات جاری، آلمان را ناگزیر ساخته است تا سرشت روابط خود با روسیه را مجددا ارزیابی نماید. سیاست روسی آلمان  دراین دوران درسایه آموزه های سیاست نگرش به شرق سنتی یعنی اثرگذاری هنجاری بر رفتارهای روسیه به میانجی تعاملات اقتصادی و تجاری و صنعتی مبتنی بود اما این رهیافت سیاسی اینک با تردید و بحران موضوعیت مواجه شده و یا دیگر انطباقی تام و تمامی با واقعیت های سیاسی جاری ندارد. فاصله گرفتن روابط آلمان و روسیه از سنت های  دوران پسا جنگ سرد یکی از پیامدهای این بازنگری خواهد بود.

درمجموع بحران اوکراین به میدان آزمون قدرت نمایی دیپلماتیک آلمان به عنوان بازیگر سیاست خارجی تبدیل شده و به مناظره مهمی در سیاست داخلی پیرامون ماهیت قدرت، هویت و جایگاه این کشور در سیاست اروپایی و سیاست جهانی دامن زده است. تبدیل مولفه ژئوپولتیکی به یکی از ابعاد سیاست خارجی این کشور می تواند آثار و پیامدهای قابل اعتنایی بر فرهنگ استراتژیک آلمان درمحیط نوظهور اروپایی برجای نهد. این تحول البته به معنای گسست کامل آلمان از مختصات قدرت ژئواکونومیک و مشخصه های جاری سیاست خارجی این کشور نیست اما روشن است که آلمان بعد از بحران اوکراین با گذشته متفاوت تر خواهد بود.

انتشار اولیه:شنبه 3 خرداد 1393/ باز انتشار: پنجشنبه 8 خرداد 1393

کلید واژه ها: اوکراین


نظر شما :