آیا سیاست خارجی آمریکا تحت تاثیر رفتار اوباما تغییر می کند؟
از حرف تا عمل یک رئیس جمهور
دیپلماسی ایرانی: یکی از مسائل مهم در ارزیابی سیستمهای سیاسی بررسی ویژگیهای فردی رهبران و تصمیم گیرندگان است. در مورد کشوری مانند آمریکا نمی توان تغییر روسای جمهور را مبنایی برای تغییرات اساسی در سیستم در نظر گرفت، از آنجا که ساختار قدرتمندی از ابتدای شکلگیری آمریکا پایه گذاری شده است که نقش تعیین کننده ای دارد. با این حال روشها و رفتارهای رهبران آمریکا در دوره های مختلف تاریخ این کشور گواه آن است که ویژگیهای شخصیتی افراد نیز موثر هستند. به این خاطر بررسی ویژگیهای روسای جمهور آمریکا یکی از شیوه های مهم در تحلیل سیاستهای این کشور محسوب می شود. در این رابطه بررسی ویژگیهای رفتاری و شخصیتی باراک اوباما، چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا، که در ششمین سال دوران ریاست جمهوری خود به سر می برد می تواند بیانگر زمینه های اتخاذ برخی سیاستها و عدم تمایل به اجرای سیاستهای دیگر باشد. این امر به ویژه از آن جهت اهمیت دارد که ایران در شرایط حساسی قرار دارد و در حال مذاکره سرنوشت سازی با شش کشور قدرتمند جهان در مورد برنامه هسته ای خود است. در این رابطه بیش از همه واقع بینی و شناخت مناسب طرفهای مقابل به ویژه سیاستمداران کلیدی مانند اوباما می تواند دید بهتری به فضای سیاسی ایران بدهد.
باراک حسین اوبامای دوم[1] در ۴ اوت ۱۹۶۱ در ایالت هاوایی متولد شد. او فرزند یک کنیایی سیاه پوست و یک زن سفیدپوست از اهالی ویچیتا ایالت کانزاس است. با وجود اینکه پدر و پدرخوانده وی مسلمان بودند اما به عنوان یک مسیحی و در چارچوب آموزشهای مذهبی مسحیت رشد کرد. اوباما در ۱۹۸۳ لیسانس علوم سیاسی با گرایش روابط بین الملل را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. در سال ۱۹۸۸ وارد دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد شد. وی دکترای حقوق خود را از دانشگاه هاروارد با کسب درجه بالا دریافت نمود. پس از فارغ التحصیل شدن به شیکاگو بازگشت و کارش را به عنوان وکیل حقوق مدنی آغاز کرد و از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۴ به تدریس دروس حقوق اساسی در دانشگاه شیکاگو نیز اشتغال داشت. زندگی سیاسی اوباما از سال 2005 و با ورودش به سنا آغاز شد. وی پنجمین آمریکایی آفریقایی تبار است که موفق شد به سنا راه پیدا کند. در سال 2007 نیز خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ اعلام کرد. پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری موجب شد تا کاخ سفید برای اولین بار در تاریخ آمریکا در اختیار یک رئیس جمهور سیاه پوست قرار بگیرد. این مسئله باعث شد تا در ابتدا گمانه زنیهای زیادی مطرح شود و حتی در برخی محافل سیاسی در آمریکا ابزار نگرانی شد که وی به خاطر سیاهپوست بودن و پیشینه دینی پدرش به سنتها و اصول اساسی آمریکا پایبند نخواهد ماند.
در تاریخ آمریکا تصمیم گیرندگان و دولتمردان بلند پایه و به ویژه روسای جمهور این کشور عموما سفیدپوست، پروتستان و آنگلوساکسون بوده اند. در تاریخ آمریکا فقط جان اف کندی غیرپروستان است ولی دو ویژگی دیگر یعنی آنگلوساکسون و سفیدپوست بودن را دارد. و اکنون چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا نیز یکی از سه ویژگی اساسی را ندارد؛ او یک سیاهپوست است. به رغم فعالیت سیاهپوستان در پستهای کلیدی نظیر وزارت امور خارجه و ریاست شورای امنیت ملی آمریکا و حضور فعال آنها در عرصه های مختلف هنوز مسئله نژاد در فضای سیاسی و اجتماعی آمریکا حضور دارد. در چنین فضایی است که یک سیاهپوست به عنوان رئیس جمهور آمریکا دو بار سوگند ریاست جمهوری خورده است.
علی رغم چنین تناقضی که در ظاهر برخلاف سنتهای معمول سیاسی آمریکاست گذشت زمان و عملکرد اوباما مسئله دیگری را روشن می کند. اوباما در فضایی رشد و تحصیل کرد که با روسای جمهور گذشته تفاوت زیادی ندارد. در واقع اصول اساسی آمریکا بر مبنای سرمایه داری، لیبرالیسم، دمکراسی و تجارت آزاد از زمان استقلال آمریکا ساختارهای قدرتمندی را در این کشور شکل داده است که نسل به نسل مورد تایید و حتی تقویت قرار می گیرد. تمامی روسای جمهور آمریکا صرفه نظر از طبقه، مذهب و نژاد در چنین ساختاری تربیت شده اند. بررسی زندگی روسای جمهور این کشور حداقل بعد از جنگ جهانی دوم نشان می دهد که تقریبا همه بعد از طی کردن مدارج عالی دانشگاهی در دانشگاههایی معتبر وارد عرصه سیاست شدند و بعد از ورود به مجلس نمایندگان، سنا، فرمانداری ایالتها یا دیگر مناسب عالی به کاخ سفید راه یافتند. باراک اوباما نیز دقیقا بر اساس چنین ساختاری به ریاست جمهوری رسیده است و برخلاف تحلیلهای اولیه در مقام ریاست جمهوری مانند یک سیاه پوست یا کسی که به لحاظ خانوادگی پیشینه مذهبی متفاوتی دارد، عمل نمی کند. اوباما در عمل یک سفیدپوست، آنگلوساکسون و پروتستان است، چون دقیقا بر این مبنا رشد کرده است.
با این حال اوباما با تنگناهایی نیز روبرو است. هنوز تعصبات نژادی و مذهبی در فضای سیاسی آمریکا به صورتی قدرتمند وجود دارد. وی به عنوان یک سیاهپوست بیش از روسای جمهور دیگر در چنین فضایی تحت فشار قرار دارد و به این خاطر شاید بیش از سایرین محافظه کار است و حتی در اجرای برخی سیاستها در عرصه داخلی و خارجی دچار تردید می شود. علی رغم اینکه وی فردی میانه رو، منعطف و در تصمیم گیری جمع گراست اما در مواقع حساس و در مورد سیاستهای مهم به ویژه در عرصه سیاست خارجی قاطعیت لازم را از خود نشان نمی دهد. وی در بیشتر موارد روزمره و واکنشی عمل می کند. برای مثال در مورد سوریه این ویژگی رفتاری اوباما بیشتر مشهود بود. دولت اوباما با این ادعا که دولت سوریه از سلاحهای شیمیایی علیه مردم غیر نظامی استفاده کرده و از خط قرمز اوباما گذشته است، اعلام کرد که به این کشور حمله خواهد کرد. این واکنش بسیار شتابزده اتخاذ شد و تمامی جنبه ها و تاثیرات این حمله در نظر گرفته نشد اما با گذشت مدت زمانی کوتاه اوباما به این نتیجه رسید که این حمله اثرات مطلوبی ندارد و از موضع خود عقب نشینی کرد. صرفه نظر از اینکه چنین تصمیمی را بتوان با توجه به واقعیتهای موجود عاقلانه دانست یا نه، نکته مهم این است که اوباما «قاطعیت و سپس تردید» را به نمایش گذاشت که به زعم برخی از مخالفان اوباما به ویژه در بین جمهوریخواهان، برای وجهه آمریکا در جهان اثرات مخربی داشته است.
وی در موارد دیگر نیز نشان داده که تا چه حد تحت تاثیر فشارها و مخالفتها با سیاستهایش قرار می گیرد و موضع خود را تغییر می دهد. از جمله در مورد مسئله اسرائیل و فلسطینیان علی رغم اینکه در ابتدا مواضع نسبتا تندی اتخاذ کرد و خواهان عقب نشینی اسرائیل به مرزهای 1967 شد، اما کوتاه مدتی بعد موضع خود را تغییر داد و عقب نشست. این موضع گیریها تنها مربوط به عرصه خارجی نیست و نمونه های زیادی از آن در سیاستهای داخلی اوباما هم دیده می شود. چنین تصمیماتی می تواند به شرایط خاصی که وی در آن قرار دارد مرتبط باشد. رفتارها و سیاستهای اوباما بیش از سایر روسای جمهور مورد انتقاد و تحلیل قرار می گیرد زیرا حساسیتهای بیشتری به خاطر ویژگیهای خاص وی وجود دارد. بنابراین اوباما تلاش می کند در عرصه های مختلف سیاستهایی اتخاذ نکند که موج انتقادات را علیه وی تشدید نماید.
بررسی رفتارشناسی اوباما از این جهت در شرایط فعلی حائز اهمیت است که وی یکی از شخصیتهای تاثیرگذار بر مذاکرات ایران با کشورهای 1+5 در مورد پرونده هسته ای است. ایران و آمریکا در شرایط حساسی رودروی یکدیگر قرار گرفته اند و موجی از بدبینی نسبت به یکدیگر در فضای سیاسی داخلی آنها وجود دارد. در آمریکا گروههای تندرو مخالف مذاکرات هستند و از هر ابزاری برای خدشه دار کردن روند دیپلماسی استفاده می کنند. کنترل چنین فضایی بسیار مشکل است. اوباما از یک طرف بدنبال میراث تاریخی برجسته ای برای دوران خود می گردد که شاید حل مسئله هسته ای ایران را بتواند دستاورد تاریخی مناسبی برای خود تلقی کند و از طرف دیگر رویارویی با مخالفان تندرو در کنگره را در پیش دارد که با مذاکره با ایران مخالفند. تصور اینکه روسای جمهور دیگر نظیر ریگان، بوش و کلینتون در چنین شرایطی می توانستند عملکرد بهتری داشته باشند یا نه، کمکی به شرایط موجود نمی کند اما ویژگیهای خاص شخصیتی اوباما و برخی رفتارهای سیاسی وی در گذشته اندکی نگران کننده است.
نظر شما :