کیهان: توافق هستهای یکی از پدیدههای شترمرغی عالم سیاست است
کیهان در یادداشت روز خود نوشت:
توافق هسته ای ژنو، یکی از پدیده های شترمرغی عالم سیاست و حقوق بین المللی است. قریب 2 ماه - از سوم آذر تا 30 دی 1392- زمان برد تا این توافق فاقد امضاء از مرحله توافق به مرحله اجرا برسد. در آن دو ماه تصویب تا اجرا، دغدغه ای در میان صاحب نظران و تحلیل گران پدید آمد مبنی بر اینکه در پایان دوره 6 ماهه توافق، این کش وقوس به کجا می کشد. اما امروز اغلب تحلیل گران در داخل و خارج کشور اتفاق نظر دارند که لازم نیست 6 ماه صبر کنیم تا فرجام توافق ژنو را ببینیم چرا که هر طرف موضع خود را در نقض تفسیر دیگری ارائه می کند؛ اما مسئله فقط بر سر عدم تفاهم نیست. حتی فقط این هم نیست که اکنون توقف غنی سازی 20 درصد و اکسید یا رقیق کردن دسترنج 3 ساله فناوران زحمتکش خود را شروع کرده ایم و 6 ماه دیگر، چنین ظرفیتی برای چانه زنی جدید و واگذاری امتیاز مشابه وجود ندارد. داستان عمیق تر از این حرف هاست. یعنی دوستان خوشبین دولتی و به ویژه برخی مدعیان حمایت از آنها، وضعیتی را فراهم کرده اند که چوب و پیاز را با هم بخورند. ادعا بر این بود که تهدیدها و تحریم های آمریکا به خاطر ماجراجویی ماست. طیفی از مدعیان اصلاح طلبی و اعتدال این ادعا را به تواتر مطرح کردند. می گفتند با زبان نرم و قدری کوتاه آمدن، می توان قفل روابط با آمریکا را باز کرد و وقتی دل آمریکا به دست آمد، همه مسائل دیگر حل می شود. می گفتند اوباما مثل ما میانه رو- مؤدب و باهوش- است و باید او را فهمید و درک کرد تا گره باز شود! اما حالا همان آقای اوباما و وزیر خارجه او به تواتر تهدید می کنند که گزینه نظامی روی میز است.
جان کری در داووس گفت «آمریکا حتی در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی به ایران اطمینان ندارد». در بحبوحه همین اجلاس داووس بود که کلاوس شواب رئیس مجمع جهانی اقتصاد به آسوشیتدپرس گفت «هنوز زود است که رئیس جمهور و وزیر خارجه ایران بتوانند اعتماد جامعه جهانی [غرب]را به دست آورند»! و در متن همین نشست بود که آقای شواب «جایزه روح داووس» را به رئیس رژیم کودک کش صهیونیستی داد تا این توهم زدوده شود که مشکل آمریکا و غرب مثلاً با احمدی نژاد بوده و به دیگران روی گشاده نشان می دهند. میان مکالمه تلفنی دکتر روحانی با رئیس جمهور آمریکا دو روز فاصله نیفتاد که اوباما در ملاقات با نتانیاهو گفت همه گزینه ها از جمله گزینه نظامی درباره ایران روی میز است. در همین 6 ماه به اندازه 6 سال گذشته، ملت ایران را تهدید به حمله نظامی کردند! آن «توافق بزرگ قرن» که دوستان خوشبین همنوا با مواجب بگیران دشمن می گفتند - حتی اگر از ابتدا مرده به دنیا نیامده بود- در همین دو ماه به شکل رگباری تیر خلاص خورد. اکنون دیگر مسموع نیست که کسانی بگویند افراطیون آمریکا برای اوباما و دولت میانه رو وی مزاحمت ایجاد می کنند؛ حال آن که شخص اوباما و دولتمردان او با ادبیات شمر و یزید سخن می گویند.
همین جا باید یک پرانتز مهم باز کرد و بیان رسای آبروی روحانیت، شهید شیخ فضل الله نوری(ره) را بازگو کرد که می فرمود «اختلاف میان ما و لامذهب هاست که منکر اسلامیت و دشمن دین حنیف اند» و «آنچه خیلی لازم است برادران بدانند و از اشتباه کاری خصم بی مروت بی دین تحرز نمایند این است که چنین ارائه می دهند که علما دو فرقه شده اند و با هم حرف دینی دارند و با این اشتباه کاری، عوام بیچاره را فریب می دهند... افسوس که این اشتباه را با هر زبانی و به هر بیانی بخواهیم دفع شود، خصم بی انصاف نمی گذارد». حتماً باید میان تحلیل گران خوش گمانی که سوء نیت نداشتند اما صورت مسئله استکبار را بد می فهمند و آنان که از طرف دشمن مأموریت دارند تا نسبت به شیطان بزرگ، ایجاد حسن ظن و غفلت کنند، تفاوت گذاشت. با این حال اولاً رفتار خطا فارغ از نیت مرتکب آن - خیر یا شر- دارای عواقب منفی و زیانبار است و ثانیاً آنجا که مرز این دو طیف با هم متقارن یا منطبق می شود، توقع عقلی و شرعی آن است که همراهان انقلاب بلافاصله با جریان مأمور و معذور مرزبندی کنند و به دیده تردید و نگرانی به رفتار خود بنگرند. برای هر ناظر منصف و متعهدی مسئله است که طیف آلوده به حمایت های علنی غرب، از یک سو بگویند «تقلید از مرجعیت کار میمون است» یا «روحانیت فناتیک و مرتجع است» - یا از گویندگان این مواضع سخیف حمایت جانانه کنند- و در عین حال خلاف این حکم کلی، از مواضع فلان و بهمان چهره روحانی حمایت کنند. آیا این اتفاقات مداوم، تصادفی است؟! یعنی مثلاً تصادفی است که از بطن مذاکرات با 5+1 برای دفع شر شیطان، ناگهان سناریوی مذاکره سازش با آمریکا را در رسانه ها و تریبون های زنجیره ای علم کنند و آن ادعای گزاف که تابوی مذاکره شکست!؟
28 آذر امسال یکی از همین چهره های سیاسی خوشبین به مذاکرات، اعلام کرد «جان کری اخیراً با وزیر خارجه ایران گفت وگو کرده و گفته که مسئله تخلف آمریکایی ها [تحریم 2 شرکت]را جبران می کنیم». از دل این جبران، تحریم 18 شرکت دیگر و آن تهدید وزیر خارجه آمریکا به حمله نظامی بیرون آمد. همان سیاستمدار، یک هفته قبل تر (23 آذر) گفته بود «اوباما در آمریکا از سوی افراطیون در رابطه با توافق ژنو در فشار است و افراطیون دو طرف فکر می کنند جنگ تنها چیزی است که می تواند شکلات را حل کند». جان کری در داووس نقض این گزاره را روی میز گذاشت. اما سیاستمدار مذکور پاسخ او را نداد. این در حالی است که 5 آذر ماه امسال همین چهره سیاسی گویا که به رویا و آرزوی باورناپذیر خود دست یافته باشد به روزنامه فایننشال تایمز گفته بود «توافق ژنو خط شکنی بود... یک قسمت خط شکنی همین جا [مذاکره با آمریکا]بود چون مذاکره با آمریکا یک تابو بود و این تابو آسان نمی شکست».
افراط در همین هیجان مذاکره و خوش گمانی به آمریکا بود که سبب شد برخلاف عبارات صریح حضرت امام خمینی(ره) در دفاع از «مرگ بر آمریکا»، ادعا کنند امام طرفدار حذف این شعار بود! و همین افراط است که موجب می شود با وجود تصریح چند باره رهبر معظم انقلاب مبنی بر بدگمانی به شیطان بزرگ، در مواقعی که مذاکره به دست اندازهای ویرانگر هر تفاهم و توافقی می افتد، از رهبری هزینه کنند. چرا چنین رفتار ناصوابی سر می زند؟ چرا با امر و نهی های امام و رهبری، رفتار «نومن ببعض و نکفر ببعض» می شود؟ (مثلاً اگر به استناد کلام رهبر معظم انقلاب رأی مردم حق الناس است که هست، این رأی ولو 50/7 درصدی را به عرش می برند در حالی که در مقابل آن رأی 63 درصدی جمهوریت، معارضه و مقابله طلبی کردند؟!)... اکنون از آن همه هیجان که در طول 6 ماه گذشته برساختند و غوغای بی مبنایی که در زمینه حسن ظن به آمریکا و شکستن تابوی سازش به راه انداختند، جز خاکستر توهمات و خیالات برجای نمانده است.
ملت و نظام در این چند ماه هزینه هایی را -ولو با تلخ کامی و خون دل خوردن و بردباری- به جان خریدند تا هیجان مذکور هر چه مدبرانه تر و کم هزینه تر تخلیه شود و این ماجرای تلخ کارگاهی عینی و درس آموز برای همه آنهایی باشد که متأثر از عملیات روانی سنگین سازمان رسانه ای همسو با دشمن خیال می کردند با آمریکا می شود بست و مسائل را حل کرد اما جمهوری اسلامی نمی خواهد یا نمی گذارد حل شود. چه داستان پردازی ها و خیال بافی ها که در حوزه همین ادعا، در برخی رسانه های داخلی صورت نگرفت. اکنون ولو با هزینه ای قابل توجه، واقعیت نسبت «ایران مستقل» و «جبهه استکبار زیاده طلب» برای عوام و خواص روشن شده است. این، مقدمه حماسه سیاسی مد نظر رهبر معظم انقلاب و در تداوم آن است. اکنون ظرفیت تازه ای برای مقاومت و پیشرفت و حماسه آفرینی در برابر زیاده خواهی و سلطه طلبی غرب فراهم شده است، حتی نزد آنان که ممکن است میانه چندانی با اسلام یا جمهوری اسلامی نداشته باشند. با فرایند 7-8 ماه اخیر، شیطان بدون گریم و نقاب، آن گونه که هست، خود را نشان داد. «فالذین کفروا هم المکیدون». با تدبیر رهبر فرزانه انقلاب، شیطان بزرگ در همان تله ای که می خواست برای ملت ایران بچیند، افتاده است.
دو روز پس از انتخابات امسال، سایت گویانیوز وابسته به اپوزیسیون خارج کشور در حالی که علیه رهبر معظم انقلاب عقده گشایی می کرد، نوشت «ما پیش از این نیز در مقاله ای با عنوان در ستایش سیدعلی خامنه ای از هوشمندی او نوشته بودیم، محورهای سخنرانی نوروزی او مؤلفه های مهندسی کردن انتخابات را در خود داشت. انتخابات با همان شور و نشاطی که رهبر جمهوری اسلامی می پسندید و سالم و بدون تقلب- و به قول هاشمی رفسنجانی بی هیچ شبهه ای- برگزار شد و نشان داد رعایت ساز و کارهای دموکراتیک در حکومت اسلامی و مفهوم مردم سالاری دینی در در عمل وجود دارد و نظر و آرای مردم محترم شمرده می شود و حکومت اسلامی تجلی حاکمیت ملی است. با اثبات سلامت انتخابات، شایعه تقلب در سال 88 نیز به عنوان مشتی جعلیات، ثبت در تاریخ شد. این گونه است که رهبر به همه اهدافش دست یافته و باید به [آیت الله]سیدعلی خامنه ای یک دست مریزاد دیگر گفت». 7 ماه پس از آن زمان، اکنون به نظر می رسد- و لو به اعتبار هزینه هایی که سر جمع تعامل فتنه گران و حلقه انحرافی و... به کشور و ملت تحمیل کردند- انگیزه های جدی تازه ای برای رقم زدن حماسه در برابر استکبار و صیانت از عزت و استقلال و اقتدار خویش در کشور پدید آمده است. اما پیروزی های جدید، مستلزم فراهم کردن یک شرط بزرگ است و آن اینکه سیاستمداران طیف های مختلف این بار با درس آموزی از همه عبرت های انقلاب اسلامی و صدر اسلام، منش جاهلی جا ماندن از ولی امر یا پیش افتادن از ایشان را به چشم بیماری مهلک بنگرند و از آن پرهیز کنند. ما همه سوار بر یک اراده پیشرفت کرده ایم. این اراده پیشرفت بدون التزام به راهبری و هدایت کشتی بان میسر نمی شود.
و سرانجام باید نوشت جریان خوش گمان به آمریکا و غرب در آغاز مسیری است که قریب 40 سال است ترکیه در آن رفته و اکنون در بن بست افتاده است. اروپا و آمریکا ترکیه را به ناتو راه دادند و از امکانات آن برای قشون کشی مستقیم یا نیابتی به عراق و سوریه استفاده کردند و هزینه هایی را به جای گذاشتند اما همچنان در این دو دهه ترکیه را پشت درهای اتحادیه نگه داشته اند هیچ، که سال گذشته و امسال نشان دادند در موقع مقتضی از خالی کردن زیر پای همین دولتمردان دریغ نمی کنند.
نظر شما :