چهارمین بخش از مصاحبه رئیس سابق سی آی ای با پولیتیکو
در سازمان ملل، باید بهترین بود
دیپلماسی ایرانی: جان دیمیتری نگروپونته، از سال 1960 تا 1997 در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده امریکا فعال بوده است، وی تجربه کار با 9 رئیس جمهوری امریکا با دیدگاه های مختلف سیاسی را داشته است. او فارغ التحصیل آکادمی فیلیپس اکستر و دانشگاه ییل است و قبل از آن که به دستگاه سیاست خارجی امریکا بپیوندد در مدرسه حقوق دانشگاه هاروارد دوره گذرانده است. در سال 1981 نگروپونته سفیر امریکا در هندوراس شد. پس از آن به مکزیک رفت و مدتی را نیز در فیلپین گذراند. در دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان، مشاور امنیت ملی شد. پس از افشای نقش او در ماجراهای هندوراس و ماجرا ایران – کنترا برای مدتی کوتاه از دنیای سیاست دور شد و با انتشارات مک گروه هیل به همکاری پرداخت. با آمدن جورج بوش پسر از سال 2001 تا 2004 سفیر امریکا در سازمان ملل شد و پس از آن به عنوان سفیر به عراق رفت. در سال 2005 رئیس سازمان امنیت ملی امریکا شد که انتخابش سر و صدای بسیاری به پا کرد. روزنامه نیویورک تایمز بعد از انتخاب او نوشت: "اگر کسی می خواست به دنبال یک فرد استثنائی بگردد که بتواند جاسوس ها را گیج کند، بهتر از جان نگروپونته نمی یافت." بعد از آن مدتی را در شورای امنیت ملی امریکا کار کرد و پس از پایان دوران ریاست جمهوری جورج بوش به عنوان نویسنده و پژوهشگر در امور روابط بین الملل به موسسه جکسون دانشگاه ییل پیوست. هم زمان معاونت شرکت مک لارتی را نیز پذیرفت. جان نگروپونته در حال حاضر 75 سال سن دارد و پدر پنج فرزند است. وی به پنج زبان انگلیسی، ویتنامی، فرانسوی، اسپانیایی و یونانی مسلط است و به رغم سابقه طولانی ای که در عرصه سیاسی داشته تمایل چندانی به حضور در رسانه ها ندارد.
دیپلماسی ایرانی در سلسله مصاحبه هایی که از شخصیت های برجسته دنیا منتشر می کند، این بار به سراغ وی رفته که مصاحبه مفصلی را با روزنامه پولیتیکو انجام داده است. در ادامه چهارمین بخش آن را می خوانید:
وقتی که تو در این مسئولیت ]سفیر ایالات متحده در سازمان ملل[ کار می کردی آیا می دیدی که همکاری ها و ارتباطات ایالات متحده با سازمان ملل تغییر کرده باشد؟
سازمان ملل بیشتر تغییر کرده است برای این که فضای جهانی به واسطه تغییراتی که هر کشوری داشته تغییر کرده است. من فکر می کنم بزرگترین تغییر پایان یافتن جنگ سرد بود. به گمان من تو شاهد دوره ای هستی، به ویژه در دهه نود، که درصد نامحدودی از همکاری ها با سازمان ملل و تاثیرگذاری آن به وجود آمده است. من فکر نمی کنم که که بالاترین حد استقبال و همکاری با سازمان ملل همیشه از جانب ایالات متحده بود باشد. به خصوص در مقایسه با اولین باری که این سازمان شکل گرفته است. وقتی که من کودک بودم به یاد دارم که مردم درباره سازمان ملل خیلی با تعجب و شگفتی صحبت می کردند و نسبت به توانایی های آن تردید داشتند. رئیس جمهور هری ترومن وقتی از سازمان ملل صحبت می کرد در دوره هایی با تجلیل و تمجید از آن حرف می زد. من به خاطر دارم یعنی اخیرا شنیدم – یعنی ریاست مجمع سازمان ملل در یک کنفرانس خبری جواب ترومن را داد – و ترومن توضیح می داد که او چرا به عنوان طرفی از سازمان ملل کاری نکرده است. او گفت: "یکی از دلایلی که من کاری نکردم برای این بود که فکر می کردم سازمان ملل دوست ندارد من کاری کنم." تو نمی توانی الآن تصور کنی که رئیس جمهور امریکا امروزه بتواند این گونه صحبت کند. اگر بسیاری از کارهای امریکا را ردیابی کنیم درمی یابیم که امریکا چگونه تلاش می کرده بسیاری از همکاری های خود با سازمان ملل را به رخ جهانیان بکشد، مثل سازمان های محافظ صلح و آژانس های حقوق بشر. اما امروزه سازمان های مهم بسیاری هستند که امروزه وابسته به سازمان ملل هستند و من فکر نمی کنم که امریکا از وجود آنها کاملا خشنود باشد.
آیا موردی هست که بگویی تو بخواهی توصیه کنی که خودت از آن درس گرفته ای – یا شاید قبلا گرفته باشی – و الآن بخواهی آن را به خانم سامانتا پاور، نماینده فعلی امریکا در سازمان ملل آن توصیه کنی؟
به طور کلی برای هر مسئولیت دائمی، پیشنهاد من می تواند این باشد که مهمترین شغل نمایندگی در شورای امنیت است. این که چگونه و چرا باید کارهای بزرگ انجام دهی تا بتوانی از منافع ایالات متحده دفاع کنی. تو باید جایی رای دهی که نیاز به آن رای را داشته باشی. در بسیاری از موارد که فکرش را می کنی، نیازهای دیپلماتیک خاصی وجود دارند که تو باید فرد به فرد رایزنی کنی و با هر یک از نمایندگان روابط دیپلماتیک داشته باشی. از نظر من، در این دوره کاری شما، رئیس جمهوری از شما انتظار دارد که بهترین دوران مسئولیتت را در شورای امنیت انجام دهی. برای همین وقتی که اتفاقاتی می افتد و زمانی می آید که پای مسائل مربوط به منافع فوری ایالات متحده در میان است، شما می توانی آنها را برای پیشبرد اهدافت در شورای امنیت بسیج کنی. به نظر من، این اولویت شماره یک است.
من امیدوار بودم که ما بتوانیم از سازمان ملل به سهولت به مسئولیت تو به عنوان سفیر امریکا در عراق منتقل شویم. شما از ژوئن 2004 تا آوریل 2005 در عراق سفیر بودی، یعنی زمانی که در 30 ژوئن شورای حاکمیت در عراق مسئولیت خود را واگذار کرد، شما مسئولیت سفارت امریکا را در آن کشور بر عهده گرفتی. آیا می توانی درباره احساست در آن موقع از این که قرار است از سازمان ملل به عراق در 30 ژوئن منتقل شوی به ما بگویی؟
به معنای واقعی کلمه فقط آمدن من بود. می خواهم بگویم نوعی از شور و هیجان وجود داشت که به ما در کارمان اطمینان می داد. تنها چند روز یا شاید دو روز بعد، من استوارنامه ام را – به عنوان سفیر امریکا در عراق – تسلیم رئیس جمهوری جدید کردم. آنچه مرا به تعجب انداخت این اتفاق بود که ملاحظه کردم که هم در عراق و هم در واشنگتن توجه بسیاری به تصویری که در صحفه نخست روزنامه نیویورک تایمز، در همان نیم تای بالای صفحه نخست، چاپ شده بود، می شد. اگر به روزنامه نیویورک تایمز در اول جولای آن سال نگاه بیندازی می بینی که تصویری از من و چند نفر دیگر از کارکنان سفارت در حین تسلیم استوارنامه ام به رئیس جمهور موقت غازی الیاور، منتشر شده است. این مساله به تو این احساس را می دهد که انگار وقوع این حادثه از قبل پیش بینی شده بود. اما در حقیقت مثل خیلی از چیزهای دیگر که در زندگی همیشه وجود داشته است، این بار نیز وقتی مسئولیت گرفتم دیدم مشکلاتی بسیاری وجود دارد که باید حل شود. کارهای بسیاری بود که باید انجام می شدند. در عراق ما کارهای بسیاری کردیم.
ادامه دارد...
نظر شما :