سی امین بخش از سلسله یادداشتهای جدید سرکیس نعوم
امریکا می تواند با ایران هسته ای کنار بیاید
دیپلماسی ایرانی: امسال سومین سالی است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم، نویسنده و روزنامه نگار مشهور لبنانی را که ماحصل سفر هر ساله وی به امریکا است، با هماهنگی او ترجمه و منتشر می کند. یادداشت هایی که در پی دیدارهای او با مقام های امریکایی در واشنگتن و نمایندگی های جامعه جهانی در نیویورک نوشته شده اند و به دلیل به روز بودن آنها اهمیت خاصی دارند. همانند همیشه نعوم نامی از مصاحبه کننده نمی آورد اگر چه سمت او را ذکر می کند، و به رویه همیشگی اش مصاحبه اش بیش از آن که مصاحبه باشد، گفت وگو و بحثی خواندنی است.
نعوم در مقدمه امسال یادداشت های خود آورده است: در طول 15 سال شاید هم بیشتری که هر سال در ماه مارس به واشنگتن سفر می کنم و نزدیک به پنج هفته ای را که هر سال در آن جا می گذرانم، به اداره های مختلف امریکایی و مراکز پژوهشی متنوع و صاحب نامی که ارتباطات بسیاری با سیاست خارجی و داخلی امریکا دارند، سر زده ام. امسال نیز به عادت هر ساله نزد همه آنها رفتم و به نیویورک که بعضی ها به آن لقب جهان داده اند، نیز سر زدم. با مقام های عالی رتبه نهادهای بین المللی چه اعضای سازمان ملل، چه دیپلمات های کشورهای مختلف و چه پژوهشگران مشهور مراکز پژوهشی فعال در ایالات متحده نیز دیدار کردم و همانند همیشه با برخی از چهره های ذی نفوذ در نهادهای امریکایی و حتی صهیونیستی هم دیدار کردم و به گفت وگو نشستم. در سلسله جدید از یادداشت هایم درباره شرق و غرب جهان عرب و همچنین تحولات خاورمیانه و کشورهای حوزه خلیج فارس، همچنین ایران اسلامی و ترکیه به طور مفصل خواهید خواند. البته افغانستان و پاکستان و کشوری که به تازگی تهدیدی برای امنیت ملی امریکا شده، یعنی کره شمالی نیز از قلم نینداخته ام. درگیری های فلسطینی – اسرائیلی را نیز فراموش نکرده ام.
در زیر سی امین بخش از سلسله نوشته های جدید سرکیس نعوم را می خوانید:
پژوهشگر یهودی امریکایی و موسس مرکز مطالعات خارج از واشنگتن و منتقد نتانیاهو و راست اسرائیلی و کسی که به طور جدی به فکر تشکیل دو کشور مستقل است از ایران و احتمال دستور حمله نظامی به آن توسط اوباما پرسیدم، گفت: «اوباما گفت و حرفش هم ضبط شده است (On the Record) که اجازه نمی دهد ایران هسته ای شود. شاید هم به آن حمله کند. اما به اعتقاد من او تا آن جا که بتواند در برابر استفاده از گزینه نظامی مقاومت خواهد کرد. مگر این که صد درصد مطمئن شود که ایران به یک کشور هسته ای نظامی تبدیل شده است. اما به غیر از این به اعتقاد من اوباما می تواند یا این که اعتقاد دارد که امریکا می تواند با ایران هسته ای زندگی کند.»
پس از آن به سراغ یکی از پژوهشگران جدی در یکی از ریشه دارترین مراکز مطالعاتی در امریکا رفتم. صحبتمان از آن جا آغاز شد که من گفتم: «از قطر برایم بگو.» بعد گفتم: «قطر کشور کوچکی است، ساکنان آن بسیار کم هستند و ثروت های طبیعی کلانی در اختیار دارد و یک پایگاه نظامی عظیم امریکا را در خود جای داده است. به گونه ای برخورد می کند گویی که یک ایالتی از امریکا است و به شکل غیر مستقیمی به این ایمان رسیده که امریکا حمایت مطلقی از آن می کند. حکام آن به مردمشان بسیار می رسند و برای همین فقیر نیستند. تلاش می کند تا نقش منطقه ای بزرگی داشته باشد و در حال حاضر نیز چنین فعالیتی دارد. امیر و نخست وزیر آن افراد ساده ای نیستند. بعضی وقت ها به عربستان طعنه می زند و احیانا می خواهد با آن رقابت کند. ملتش وهابی هستند. شاید بتوان گفت که می خواهد وجهه مدرنی از وهابیت را ارائه دهد به ویژه بعد از این که دنیا یا اکثر آنها به این باور رسیدند که شدیدترین جریان "محافظه کاری" است که در آغاز به کار حرکت های اسلامی رادیکال به شدت افراطی سهم داشته است. قطر در حال حال حاضر اخوان المسلمین را همراهی می کند و با ابزارهای گوناگون از آن حمایت می کند. اما من متحیرم. بعد از آن که بخش اول کمک هایش به اخوانی های مصر را پرداخت (که میلیاردها دلار امریکایی می شد) اعلام کرد که بخش دوم پول که سه میلیارد دلار می شد را به مصر محمد مرسی نمی دهد. از تصمیمش منصرف شد علی رغم این که چند هفته قبل از آن پول داده بود. چه اتفاقی افتاد؟» جواب داد: «بخش اول پول هایی که قطر کمک کرد، دود شد.» پرسیدم چگونه؟ جواب داد: «مسئولان فعلی و بانکداران و حاکمان وقت مصر برای حمایت از لیره مصر آن پول ها را صرف کردند. اما تلاش هایشان ناکام ماند برای همین ارزش پولشان در برابر ارزهای خارجی کاهش یافت. قطعا اگر پول ها به آن نحوری که گفتم صرف نمی شدند، ارزش لیره مصری بسیار بیش از آنها کاهش می یافت. اما استفاده از پول برای جلوگیری از فروپاشی واحد پول ملی راه حل نیست. راه حل مشخص است، توقف حمایت از بسیاری از کالا به ویژه کالاهای اساسی و سوخت. کشورهای متعددی این حمایت را متوقف کردند و موفق شدند، از جمله غنا و ایران. و این چیزی بود که صندوق بین المللی پول IMF نیز تلاش می کرد اخوانی ها را به انجام آن قانع کند.»
نظر دادم: « اما می دانی که 40 درصد از مردم مصر فقیر هستند، و همانند بسیاری از کشورهای دیگر علیه صندوق بین المللی پول در صورتی که این حمایت ها قطع شوند، تظاهرات می کنند برای این که سطح زندگی آنها را باز هم کاهش می دهد.» جواب داد: «صحیح است اما این حمایتی که اساسا به فقرا اختصاص یافته ثروتمندان و شهروندان طبقه متوسط از آن استفاده می کنند، دلیل آن هم به دلیل فساد گسترده و فراگیر یا شبه فراگیری است که وجود دارد. کالاهای مورد حمایتی را شهروندان عادی و فقیر می خرند و آنها را به بازرگانان و ثروتمندان می فروشند و آنها مجددا این کالاها را به قیمت های مضاعف به فروش می رسانند. باید حمایت ها متوقف شوند اما بدون آزار فقرا. باید به فقرا نقدی (Cash) کمک شود تا هر آن چه می خواهند بخرند. اما در مورد قطر به اعتقاد من باید اول از همه در افزایش سطح جهان عرب یا به عبارت دیگر غلبه بر فقر کمک کند. ثروت قطر حیرت آور است، کلا کشورهای عربی حوزه خلیج فارس ثروت حیرت آوری دارند. اما توزیع ثروت در میان کشورهای عربی چه در شمال آفریقا یا سودان و مصر و غیره مفید نیست. هر کدام از آنها نیاز به سرمایه گذاری و کمک برای توسعه دارند.» نظر دادم: «حق با توست. اما آن چه برای من جای سوال دارد این است که از این دانشگاه های خوبی که در قطر تاسیس شده اند، و موضوع آن را به تو گفتم چه کسانی استفاده می کنند.» جواب داد: «از آنها مالزیایی ها و شماری از لبنانی ها استفاده می کنند.» نظر دادم: «بسیار خوب قطر مثلا 30 درصد از کرسی های دانشگاه های مدرن و مهمش را به دانشجویان فقیر از کشورهای عربی به عنوان بورسیه بدهد. آنها بعد از آن به کشورشان باز می گردند و در توسعه و گسترش و مدرن کردن کشورشان سهیم می شوند.» بعد از آن درباره آینده کشورهای حوزه خلیج فارس و این که کدام یک از حاکمانشان می مانند، پرسیدم که در شماره بعد می خوانید.
نظر شما :