بر مذاکرات هستهای چه پیش شرط ها و پیش نیازهایی حکمفرما است
امکان سنجی توافق ایران و 1+5
دیپلماسی ایرانی: دور جدید مذاکرات هسته ای ایران و کشورهای 1+5 در ژنو 2 بدون دستیابی به توافق به پایان رسید. این ماراتون دیپلماتیک قرار است در روزهای 29 و 30 آبان ماه جاری مجدداً در ژنو پیگیری شود.این توقف در مرز توافق، ابهامها و پرسش هایی را در مود امکان توافق هستهای در دور سوم مذاکرات بر انگیخته است. این نوشتار در پی امکان سنجی توافق طرفین در مذاکرات هسته ای و عملی شدن آن در آینده است.
پیش شرطهای توافق
توافق هسته ای مستلزم چند پیش شرط و پیش نیاز مهم است. اول، این توافق در گرو آن است که همه طرفهای مذاکره شرایط موجود را وضعیت باخت –باخت بدانند نه بازی برد – باخت. اگر چه آغاز دور تازه مذاکرات هستهای بیانگر وجود چنین شرایطی برای بعضی از کشورهاست، ولی تمامی آنها لزوما چنین برداشتی از آن ندارند.
دوم، وجود یک بن بست متقابل که به ضرر همه طرفها باشد و هزینه های غیر قابل تحملی را بر آنها تحمیل کند. واقعیت ها بیانگر آن است که همه اعضای گروه 5+1 تلقی یکسانی از وجود یک چنین شرایطی ندارند. چون هزینه هایی که ایران، آمریکا و اروپا از این بن بست هستهای متحمل میشوند با هزینه های روسیه و چین به یک اندازه نیست. هم چنین هزینه های سه کشور اروپایی نیز همسان و هم وزن نیست.
سوم، مذاکره کنندگان باید به این نتیجه رسیده باشند که رهایی از وضعیت نامطلوب فعلی از طریق دیپلماسی مطلوب تر از هر گزینه موجود دیگری است. آغاز و استمرار مذاکرات هسته ای بیانگر آن است که همه کشورهای عضو 5+1 به درک مشترکی از این واقعیت رسیدهاند. این تلقی و برداشت در روزهای اخیر در بیانات مقامات دولت آمریکا نیز دیده می شود.
چهارم، همه مذاکره کنندگان باید، دست کم در سطح حداقلی، اهداف و آماج مشترکی از مذاکرات داشته باشند. تأیید ماهیت غیر نظامی و تضمین آن از طریق سازوکارهای اطمینان بخش دو هدف مشترک ایران و گروه 1+5 است. البته آنها در مورد سازوکارها و ابزارهای تضمین کننده اختلاف نظر دارند. از قضا همین امر باعث عدم توافق در ژنو 2 شد.
پنجم، یک منطقه توافق ممکن، دست کم به صورت تلاقی منافع حداکثری یک طرف با منافع حداقلی طرف دیگر، باید وجود داشته باشد. واقعیت مذاکرات ژنو 2 نشان دهنده آن است که مهمترین موضوع مذاکراتی، از یک سو، و علت عدم حصول توافق، از سوی دیگر، شکل نگرفتن این منطقه توافق بوده است. چون بعضی از کشورها و این بار فرانسه حاضر به پذیرش منافع حداقلی ایران که بر حسب غنی سازی اورانیوم در خاک ایران تعریف می شود نیستند.
ششم، همه مذاکره کنندگان باید مذاکرات هستهای را بازی با حاصل جمع جبری مضاعف بدانند نه حاصل جمع جبری صفر. در ظاهر همه کشورهای 5+1 این گونه وانمود می کنند که یک چنین برداشتی از مذاکرات دارند. اما رفتار بعضی از آنها نشان از تلقی بازی با حاصل جمع جبری صفر دارد. چون آنها دادن هر گونه امتیازی به ایران را به مثابه از دست رفتن آن برای خود می پندارند. رفتار پیشین آمریکا و اخیر فرانسه مصداق بارز این برداشت است.
رهیافت های مذاکراتی
رهیافت و راهبرد مذاکراتی طرفهای مذاکره کننده نیز نقش تعیین کنندهای در امکان حصول به توافق هستهای بین ایران و 5+1 دارد. به طور کلی به سه رهیافت قدرت محور، منفعت محور و حل مشکل در مذاکرات بین المللی می توان اشاره کرد. در هریک از این رهیافتها، راهبردها و ابزارهای مختلفی برای دستیابی به نتایج مطلوب به کار گرفته میشود. به گونه ای که در چهارچوب هر یک از آنها امکان و احتمال توافق یکسان و یک اندازه نیست. از این رو، توافق هستهای و عملی شدن مفاد آن در آینده بستگی تام و تمام به سازگاری رهیافتهای مذاکراتی ایران و 1+5 دارد.
در رهیافت قدرت محور، مذاکرات به صورت سناریوهای منازعه میان بازیگرانی که اهداف ناسازگار دارند تلقی و تعریف میشود. ابزار و منابع قدرت، به ویژه قدرت سخت، نقش اساسی در تعیین نتایج مذاکرات دارد. به گونهای که نتایج مذاکرات به قدرت و توانمندی طرف های مذاکره کننده بستگی مطلق دارد. از این رو، مذاکره کننده ها تلاش میکنند از کلیه منابع قدرت خود برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل جهت کسب امتیازات یک جانبه بیشتر استفاده نمایند.
در این رهیافت مذاکراتی، از سه راهبرد و تاکتیک اجبار، دست بالا گرفتن، و امتیاز دهی قطره چکانی استفاده میشود. اجبار به معنای تهدید بکارگیری زور برای گرفتن امتیازات حداکثری از طرف مقابل است. تاکتیک دست بالا گرفتن بدان معناست که مذاکره کننده از موضعی بالاتر از حد انتظار و درخواست امتیازاتی فراتر از آن چه که به صورت واقعی قابل حصول است آغاز میکند. در مقابل، از تاکتیک امتیازدهی قطره چکانی استفاده میشود. به طوری که امتیازهای حداقلی به تدریج و گام به گام طرح و داده میشود. ولی هدف نهایی از مذاکره تسلیم طرف مقابل است.
رهیافت مذاکراتی منفعت محور، مبتنی بر تصمیم گیری عقلانی بر حسب محاسبه هزینه فایده است. در این رویکرد، به جای ابزار قدرت بر اهداف و منافع معقول و ممکن و چگونگی تأمین آن تأکید میشود. به گونهای که نتایج مذاکرات تابع قدرت صرف نیست؛ بلکه مهارت های مذاکراتی و ویژگیهای شخصی و حرفه ای مذاکره کنندگان نیز نقش تعیین کنندهای در فرآیند و برآیند مذاکرات دارد. مذاکره کنندگان در چهارچوب یک بازی برد – برد و یک فرآیند چانه زنی پیچیده تلاش میکنند تا ضمن تأمین منافع حداکثری خود دست کم منافع حداقلی طرف مقابل نیز تضمین کنند. در این نوع مذاکره، بیشترین زمان صرف یافتن نقطه تلاقی منافع طرفهای مذاکره میشود. از این رو، در فرآیند مذاکره بده و بستان امتیازات امر بدیهی و طبیعی تلقی میشود؛ ولی هر یک از مذاکره کنندگان سعی میکند تا امتیازات به صورت متوازن، متناسب و هم زمان رد و بدل شود.
در رهیافت مذاکراتی حل مشکل نیز مذاکره به مثابه بازی برد – برد تلقی میشود. در این رویکرد، هدف اصلی مذاکره کنندگان حل معضل و معمایی است که برای همه آنان پر هزینه و نامطلوب میباشد. در این رویکرد، بر شناسایی معضل و مشکل، یافتن منافع متقابل و چگونگی ارتباطات تأکید و تمرکز میشود. به گونهای که مذاکره کنندگان تلاش میکنند در چهارچوب اصول مشترک ضمن تأکید بر منافع مشترک، منافع جدیدی را کشف و گزینههای نوینی را ایجاد نمایند. هم چنین کشف اصول مشترک تازه برای یافتن راه حلهای جدید نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این نوع مذاکرات از تاکتیک های اقناعی و استدلالی برای ترغیب و تشویق طرف مقابل برای حل مشکل و معضل مشترک استفاده میشود.
تبار شناسی مذاکرات هستهای ایران با گروه 1+5 نشان میدهد که رهیافت مذاکراتی این گروه از رویکرد قدرت محور صرف به سوی رهیافت حل مشکل نسبی حرکت کرده است. اما با وجود این، میتوان ادعا کرد، رهیافت مذاکراتی کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا، رهیافتی تلفیقی است. به گونهای که کشورهای اروپایی و آمریکا به طور همزمان و توأمان از راهبردها و تاکتیک های اجبار، دست بالا گرفتن، امتیازدهی قطرهای، از یک سو، و تشویق و ترغیب و اقناع ایران بر پایه تعیین و تعریف منافع مشترک، از سوی دیگر، سود میبرند. اما در برهه های مختلف هریک از این کشورها وظیفه اعمال یکی از این راهبردها را بر عهده گرفته است.از این رو، امکان توافق هسته ای مستلزم غلبه رهیافت های منفعت محور و حل مشکل بر رویکرد قدرت محور در مذاکرات است. در غیر این صورت دستیابی به یک توافق متوازن زود هنگام دور از دسترس است.
همچنین، اگر چه مذاکرات هستهای ایران و 1+5 از نوع نامتقارن است، ولی موفقیت در آن تابع صرف قدرت طرف قدرتمند تر نیست. زیرا، همانگونه که اشاره شد مهارت های مذاکراتی و ویژگی های شخصی و حرفهای مذاکره کنندگان نقش تعیین کنندهای در نتیجه نهایی مذاکرات دارد. مذاکره کنندگان ایران میتوانند با به کارگیری همه توان ملی بر پایه عقلانیت ارتباطی و استدلالی و مهارتهای مذاکراتی کشورهای 1+5 را برای حل معضل هستهای مجاب و اقناع کنند. به ویژه، اقناع افکار عمومی بین المللی مبنی بر حقانیت ایران و جدیت آن برای حل و فصل مسالمت آمیز معضل هستهای بسیار اهمیت دارد. از این رو، پیشاپیش نمیتوان توافق یک جانبه به نفع طرف قدرتمند در مذاکرات را مسلم و قطعی پنداشت. هم چنان که دستیابی به یک توافق متوازن نیز بسیار سخت و دشوار است.
راهکارهای مذاکراتی
برای موفقیت در مذاکرات هستهای و حصول به یک توافق قابل قبول این راهکارها را میتوان ارائه داد. اول، عدم تعجیل در رسیدن به توافق. مذاکرات دیپلماتیک به ویژه در حوزه های راهبردی که منافع حیاتی در میان است، زود بازده نیست. از این رو، نباید به گونه ای رفتار کرد که طرف مقابل چنین احساس کند که ایران نیاز فوری و فوتی به حل و فصل پرونده هستهای دارد. چون در این صورت، طرف مقابل به عکس عمل خواهد کرد.
دوم، پرهیز از تقلیل گرایی در مذاکرات هسته ای. مذاکرات هستهای را نباید به چانه زنی و توافق صرف با آمریکا فروکاست. چون پرونده هسته ای ایران کثیرالاضلاع بوده و آمریکا تنها یک ضلع آن را تشکیل میدهد. از این رو، سایر ضلعهای مذاکره، حتی اروپا، را باید مستقل از آمریکا نیز لحاظ کرد. به طوری که باید در قالب مذاکرات دو جانبه خارج از ساختار 5+1 برای اقناع آنان تلاش نمود.
سوم، عدم تقلیل کل سیاست خارجی کشور به مذاکرات هستهای. برای موفقیت در مذاکرات هستهای نباید تمام سیاست خارجی را صرفاً به این موضوع تقلیل داد. چون چگونگی قدرت نمایی ایران در سایر عرصه های سیاست خارجی نیز تأثیر مستقیمی بر نتایج مطلوب در مذاکرات هسته ای دارد. تخصیص کلیه قابلیت ها و ظرفیت های دیپلماتیک به مذاکرات هسته ای به جای تقویت موضع مذاکراتی کشور، توان چانه زنی آن را کاهش میدهد.
چهارم، فعال کردن دیپلماسی منطقه ای همه جانبه. پرونده هسته ای کشور اگر چه در سطح بین المللی تکوین یافته و مدیریت می شود ولی از ابعاد بسیار مهم منقطه ای نیز برخوردار است. به گونه ای که ابزار و اهرم های مذاکراتی ایران با 5+1 از منابع منطقه ای نشات می گیرد. از این رو، حل و فصل این پرونده در مذاکره با 1+5 بستگی بسیار زیادی به چگونگی مدیریت آن در سطح منطقه ای دارد.
پنجم،ایجاد و فعال کردن ساختارهای دیپلماتیک خارج از 5+1 در چهارچوب دیپلماسی فعال دو و چند جانبه. به ویژه فعال سازی گروه نم در مذاکرات هسته ای به موازات 5+1 حائز ارزش و اهمیت است. ابتکارات دیپلماتیک دو جانبه با کشورهای 5+1 بر پایه دیپلماسی حذفی نیز ضرورت دارد. از این رو تعیین و اعزام نمایندگان ویژه هسته ای به این کشورها می تواند فرایند توافق جمعی با 5+1 را تسریع و تسهیل کند. /14
انتشار اولیه: سه شنبه 28 ابان 1392 / باز انتشار: جمعه 1 آذر 1392
نظر شما :