آخرین بخش از گفت وگوی دختر صدام با العربیه
صدام دوست داشت زبان کردی بیاموزد
دیپلماسی ایرانی: رغد صدام حسین، دختر ارشد صدام حسین از همسرش ساجده است. او بیوه حسین کامل، کسی که تلاش کرد در دهه نود از صدام جدا شود و در همین رابطه به اردن گریخت، است. تلاشی که در نهایت ناکام ماند و حسین کامل به عراق برگردانده و اعدام شد. رغد صدام حسین متولد 2 سپتامبر 1968 است. مادر پنج فرزند به اسم های علی، حریر، وهج، صدام و بنان است. در حال حاضر در امان پایتخت اردن به سر می برد و میهمان خاندان پادشاه هاشمی اردن است. شخصیتی سرسخت و پرجذبه دارد و بسیاری از کارشناسان بسیاری از ویژگی های پدر و برادرانش را در او می بینند. وی بعد از سقوط صدام حسین تنها فرزند خانواده صدام است که وارد دنیای سیاست شده که از حزب بعث حمایت و در سازماندهی مجدد آن تلاش می کند. او همچنین متهم به دست داشتن در بسیاری از فعالیت های تروریستی عراق است.
شبکه خبری العربیه گفت وگویی را با او انجام داده است که در زیر آخرین بخش آن را می خوانید:
رغد صدام حسین: حقیقت این است که مردم عراق همگی زیر سایه خدا در امان بودند. و از سوی همه کشورهای عربی به آنها احترام گذاشته می شد. و وضعیت به این حالت بدی که اکنون شاهدیم روز به روز بدتر می شود، نرسیده بود.
به نظرت دلیل این بد شدن اوضاع چیست؟
دلیل آن را از من نپرس. برای این که اگر من بخواهم دلایل را بگویم خواهند گفت او خودش بخشی از نظام (سابق) است و فقط سلبیات ما را نشان می دهد و توجهی به نکات ایجابی ما نمی کند. ولی واقعا به نظر من نکات ایجابی چندانی ندارند. ولی خوب از عراقی ها بپرس، از عراقی هایی که در اردن زندگی می کنند یا عراقی هایی که در دیگر کشورهای عربی به سر می برند از آنها بپرس تا حالا آیا فرصت شده است که به عراق بروید و ببینید در آن جا چه می گذرد، قطعا به تو خواهد گفت که اوضاع در آن جا بد است..
اما خوب برای بسیاری ممنوع است که به عراق بروند.
اما این ممنوعیت نمی تواند برای همه عمر باشد. یعنی چیزی نیست که به همان حالت سابق خود باقی بماند. هیچ چیز به حالت سابق خود باقی نمانده است..
رغد صدام حسین چه وقت به عراق بر می گردد؟
این سوال ده ها و صدها و هزاران بار از من پرسیده شده است. و جوابم را دوباره این جا تکرار می کنم، وقتی که عراق به عراقی بازگشت که رغد در آن بزرگ شد، عراقی که در عزت و امنیت بود قطعا باز خواهم گشت. یعنی انسان هر چند هم غریب شود، یعنی واقعیت است نه این که چون مقابل تلویزیون صحبت می کنم و مردم حرف مرا می شنوند این حرف ها را می زنم، واقعا نمی خواهم مجامله کنم، اما حقیقتا من احساس غربت نکرده ام. من این جا احساس می کنم که در میان خانواده ام هستم. با همه جزئیات زندگی روزانه ام. اما به هر حال وطن همیشه عزیز باقی می ماند. هر چه انسان از آن دور باشد و در غربت به سر برد در آخر باید به آن بازگردد و در آن باقی بماند. و انشاء الله اگر خداوند قسمت کرد که برگردیم و انشاءالله بازگشت ما عزتمند باشد، قطعا باز خواهم گشت.
شایعه هایی وجود دارد مبنی بر این که شما به دنبال یک نقش آفرینی سیاسی هستی..
نه عزیز من، استوپ، همین جا نشسته ام با تو گپ می زنم خیلی خوب است. (با خنده)
یک سوال مهم، چرا تو و رانا همیشه با هم بودید؟
بله من و رنا از کوچکی همیشه با هم بودیم. در عکس ها هم که ببینی من و رنا را همیشه با هم می بینی. حتی از عکس های کودکی مان.
حتی همسرانتان هم برادر بودند.
بله، آخر ما از لحاظ سن خیلی سنمان به هم نزدیک است. و یک زمان طولانی بعد از رنا حلا به دنیا آمد. برای همین باعث شد تا روابط ما خیلی به هم نزدیک شود.
در فیلم هایت دیده می شود که پیانو در منزل دارید؟
بله وقتی من کوچک بودم پدر و مادرم یک پیانو کوچک به من هدیه دادند. و یک معلم پیام هم داشتم که به منزل می آمد و به من پیانو یاد می داد. در آن موقع من 8 سالم بود. صدای پیانو همیشه برایم گوشنواز بوده است. برای این که شاید بچه بودم و صدای پیانو از جمله زیباترین صداهایی بود که شنیدم و شاید هم مرا به یاد خاطرات شیرینم می اندازد. به یاد می آورم وقتی که پشت پیانو می نشستم و می نواختم، پدرم وقتی که می خواست سر کار برود از کنار من رد می شد، کمی کنارم می ایستاد، می شنید و بعدا می رفت.
نامه هایی که از پدرت می رسید، حاوی چه مطالبی بودند؟
این نامه را ببین، (رغد صدام حسین در این جا به نامه ای که به روی دیوار قاب کرده است، اشاره می کند) این نامه وقتی به دست من رسید دو تا سه سطر آن خط گرفته شده بود و همان طور که می بینی قابل خواندن نیست و تنها دو خط و یک نصف خط قابل خواندن است.
درباره مسائل شخصی زندگیتان بود؟
عموما درباره چیزهای شخصی زندگی مان بود. اما در نامه ای دیگر (اشاره به نامه ای دیگر که به دیوار آویزان است، می کند) به چیزی درباره وکلایش اشاره می کند. همان طور که می بینی آن توصیه ای که مربوط به وکلا می شود، پاک شده است. یعنی دو یا سه سطر را پاک کرده اند. (اشاره به قاب های آویزان به روی دیوار) اینها همه نامه هایی است که از پدرم به من رسیده است. بعضی از نامه ها یک نامه است ولی دو یا سه صفحه بوده است.
آیا پدرت زبان دیگری را نیز یاد گرفت؟
در ابتدای دهه هشتاد پدرم آموزش زبان کردی را آغاز کرد (در این جا فیلمی پخش می شود که یک نفر به صدام حسین کردی می آموزد) در مدارس نیز آموزش زبان کردی را آغاز کردند. ولی دقیقا یادم نیست آموزش آن چقدر طول کشید. دوره کوتاهی بود و بعد دانش آموزان نسبت به آموزش آن اعتراض کردند و دولت نسبت به آموزش آن تجدید نظر کرد و موضوع لغو شد. اما پدرم یادم است که می خواست این زبان را یاد بگیرد. در آن موقع ما کوچک بودیم.
نظر شما :