توصیه 3 تحلیل گر برجسته آمریکایی به باراک اوباما

این فرصت دیگر تکرار نخواهد شد

۳۱ مرداد ۱۳۹۲ | ۱۶:۴۵ کد : ۱۹۲۰۰۷۰ آمریکا ترجمه برگزیده
فرصت های شرح داده شده در این مقاله دوباره تکرار نخواهند شد. امسال سالی است که می توان در آن به هدفی که اوباما چهار سال پیش آن را اعلام کرده بود، دست یافت. هدفی که مبنای آن مذاکره بر اساس اعتماد است.
این فرصت دیگر تکرار نخواهد شد

ویلیام لوئرز، توماس پیکرینگ و جیم والش*

دیپلماسی ایرانی: دولت من اکنون به دیپلماسی متعهد است و خواستار برقراری روابط سازنده بین ایالات متحده، ایران و جامعه بین المللی است. این روند با تهدید پیش نمی رود و باید تعامل بر مبنای اعتماد و احترام متقابل باشد. ( باراک اوباما مارس 2009)

آیا امسال سال مذاکره با ایران بر مبنای اعتماد و احترام متقابلی است که اوباما چهار سال پیش از آن سخن گفته بود؟ تحقق این هدف بدون تغییری در تفکر ایران و بدون تغییری در استراتژی دیپلماتیک و سیاسی در آمریکا، امکانپذیر نیست. اما دو تحول صورت گرفته یکی در ایران و دیگری در منطقه، زمینه خوش بینی برای پیشرفت دیپلماتیک را فراهم کرده است.

نخستین تحول، انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایراان است که طی آن حسن روحانی با حمایت میانه روها و اصلاح طلبان به پیروزی رسید. با پایان کار دولت احمدی نژاد، فرصتی برای دولت اوباما ایجاد می شود تا مرحله جدیدی در روابط با ایران را آغاز کند. تحول دوم جنگ در سوریه است که می تواند به درگیری گسترده شیعیان و سنی ها در منطقه منجر شود. این روند تهدیدی جدی را متوجه منافع حیاتی ایران می کند و می تواند مشوقی برای جمهوری اسلامی باشد تا تنش ها با جامعه بین المللی را کاهش دهد.

ایران و ایالات متحده تفاوت های مهمی دارند اما توافق بر سر توانمندی هسته ای تهران باید یک اولویت باشد. این توافق می تواند راه را برای مذاکره ایران و آمریکا در موضوعات دیگر مانند عراق و افغانستان باز کند. از سوی دیگر بهبود روابط تهران – واشینگتن می تواند به نفع بحران سوریه باشد.

تحقق این هدف بدون تغییری در تفکر ایران و بدون تغییری در استراتژی دیپلماتیک و سیاسی در آمریکا، امکانپذیر نیست. اما دو تحول صورت گرفته یکی در ایران و دیگری در منطقه، زمینه خوش بینی برای پیشرفت دیپلماتیک را فراهم کرده است.

باوجود فرصت ها و مشوق های جدید، آمریکا و ایران همچنان با دیده تردید به یکدیگر می نگرند. تاریخ مشترک آنها مملو از فرصت های از دست رفته و سوء تفاهم ها است. برای غلبه بر چنین بی اعتمادی مشترکی، باید روابط قوی بنیانگذاری شود. برنامه هسته ای ایران ادامه دارد و تحولات در سوریه می تواند بیش از پیش از کنترل خارج شود. بدون تغییری در سمت و سو، ایالات متحده ناگهان خود را درگیری جنگ دیگری در خاورمیانه خواهد دید که پیامد های اقتصادی و سیاسی برای ایالات متحده به همراه دارد.

در این مقاله ما پیشنهاد احیای روند دیپلماتیک برای توافق دوجانبه بر سر اعمال محدودیت هایی در فعالیت های هسته ای ایران را پیشنهاد می دهیم. محدودیت هایی که تضمین کند برنامه های هسته ای ایران به سوی ساخت تسلیحات هسته ای منحرف نمی شود. البته نباید ریسک های داخلی و بین المللی دنبال کردن این رویکرد را نادیده گرفت. اما رویکرد کنونی ریسک بیشتری به همراه دارد و می تواند هزینه های فاجعه باری به دنبال داشته باشد.

برنامه های هسته ای، پاشنه آشیل روابط ایران و آمریکا

ایالات متحده دلایل زیادی برای نگران بودن در مورد فعالیت های ایران دارد. تهدید اسرائیل، حمایت از حزب الله و حماس، سیاست های داخلی جمهوری اسلامی و اخیرا حمایت همه جانبه از دولت اسد. اما عمده ترین نگرانی آمریکا در مورد برنامه های هسته ای ایران است.

آیا ایران در حال ساخت سلاح هسته ای است؟ برخی اطلاعات و برآوردهای جاسوسی در آمریکا، اسرائیل و دیگر کشورها، نشان می دهد که مقام معظم رهبری هنوز تصمیم استراتژیک ساخت بمب هسته ای را اتخاذ نکرده اند. بررسی فعالیت هایی ایران در سال های 1990، حاکی از آن است که نشانه هایی از تلاش برای ساخت بمب هسته ای وجود داشته اما در نهایت رهبری تصمیم گرفتند این برنامه ها در سال 2003، متوقف شود. از آن پس جمهوری اسلامی توانایی غنی سازی خود را افزایش داد، اما تا آنجایی که روشن است، برنامه های تسلیحاتی خود را از سر نگرفت. جیمز کلپر، مسئول برآورد اطلاعات ملی در آمریکا تا کنون دو بار اعلام کرده است که:

ما برآورد کرده ایم که ایران گزینه هسته ای شدن را روی میز نگاهداشته تا در زمانی که بخواهد این گزینه را اجرایی کند. اما در صورتی که ایران ناگهان برای ساخت بمب هسته ای تصمیم بگیرد، این تصمیم گیری بر مبنای رویکرد هزینه، فایده خواهد بود که به جامعه بین المللی امکان می دهد در تهران نفوذ کند. از سوی دیگر آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز تا کنون گزارشی در تایید تسلیحاتی بودن برنامه های هسته ای ایران منتشر نکرده است. از سوی دیگر این امکان وجود ندارد که بدون ردیابی فعالیت های هسته ای ایران، این کشور بتواند ناگهان ذخایر اورانیوم غنی شده را به مواد لازم برای تولید بمب تبدیل کرده و بلافاصله سلاح هسته ای بسازد.

تازه ترین گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی حاکی از آن است که ایران تعداد زیادی سانتریفوژ را در تاسیسات هسته ای خود نصب کرده اما هنوز آنها را راه اندازی نکرده است. از سوی دیگر پروژه راکتور آب سنگین اراک نیز به سرعت پیش می رود.

به طور خلاصه، هنوز هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد ایران تصمیم برای ساخت سلاح هسته ای را اتخاذ کرده اما در عین حال ایران توانایی های اولیه برای حرکت در چنین مسیری را دارد . ایران می تواند اورانیوم را غنی کند و به چرخه سوخت نیز دست یافته است. امریکا و دیگر دولت ها می گویند فاصله بین تصمیم گیری ایران برای تولید سلاح و رونمایی از یک بمب، دست کم یک سال خواهد بود. همچنین روند پرشتاب توسعه هسته ای ایران ادامه دارد و این در حالی است که ایران هنوز به بسیاری از پرسش های مطرح در مورد فعالیت های هسته ای اش پاسخ نداده است.

در حالی که واشینگتن به طور جدی در مورد برنامه های هسته ای ایران نگران است، تهران نیز تردیدهای خود را دارد. رهبران ایران در مورد نیت واقعی آمریکا تردید داشته و معتقدند واشینگتن به دنبال تغییر رژیم در ایران است. در صورتی که دو طرف به جای نیت خوانی به واقعیت ها توجه کنند، احتمال توافق دوجانبه بیشتر خواهد بود.

توسعه های جدید، فرصت های جدید

باتوجه به سه دهه بی اعتمادی دوجانبه بین ایران و آمریکا، روابط نمی تواند به سرعت متحول شود. البته دو عامل شامل انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران و فضای جدید در خاورمیانه ، می تواند به برخی تغییر رویکرد ها در ایران و ایالات متحده کمک کند.

انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران، نوید بخش تغییرات احتمالی در روابط ایران و آمریکاست. نخست، آمریکا دیگر ناگزیر نیست با دولت احمدی نژاد معامله کند که هولوکاست را انکار کرده بود. همین عدم حضور احمدی نژاد موجب می شود که فضای سیاسی بیشتری برای مذاکره ایجاد شود. رئیس جمهور جدید ایران یک مذاکره کننده سابق هسته ای است که روابط خوبی با مقام معظم رهبری دارد که تصمیم گیری نهایی در امور داخلی و خارجی را بر عهده دارند.

انتخابات اخیر در ایران، تمایل مردم به میانه روی را نشان داد و امیدواری ها به بهبود وضعیت معیشتی مردم را افزایش داد. انتخاب روحانی تحلیلگران در داخل و خارج را غافلگیر کرد. در آمریکا، حامیان سیاست مقابله جویانه با ایران بر این باورند که روحانی قدرت مانور زیادی نخواهد داشت. اما آنهایی که به دنبال مذاکره با تهران هستند، به طور محتاطانه ای ابراز خوش بینی می کنند. در عین حال نگرانی این دسته از تحلیلگران این است که مشکل پیش روی روحانی، جامعه بین المللی بی اعتماد و ایجاد ائتلاف بین کانون های قدرت در داخل است. با این حال، روحانی سابقه توافق با جامعه بین المللی در سال 2004 را دارد که به موجب آن فعالیت های غنی سازی ایران برای مدتی تعلیق شد.

اظهارات روحانی پس از انتخابات، امیدوار کننده بود. برای مثال او گفت سیاست آشتی جویی و صلح را در پیش می گیرد و با جهان آشتی می کند. در این مرحله هیچ کس نمی تواند به طور حتم ، موفقیت یا عدم موفقیت رئیس جمهور جدید ایران را پیش بینی کند. در این شرایط می تواند زمینه های پیشرفت را محک زد و فضا را برای موفقیت آماده کرد.

دومین فاکتور بحران در خاورمیانه است که با سرنگونی دولت تونس آغاز شد و با درگیری های خونین در سوریه ادامه یافت. برخی بر این باورند که مقامات تهران امیداوار بودند تحولات جدید خاورمیانه به تقویت موضع جمهوری اسلامی و تضعیف ایالات متحده منجر شود. اما زمان ثابت کرد که این انتظارها بی مورد است. جنگ شهری سوریه این رویاپردازی که عوام فریبی عربی می تواند به منفعتی برای ایران تبدیل شود را از بین برد و اکنون نیروهای سپاه و حزب الله درگیر شرایط سوریه هستند.

آمریکا دیگر ناگزیر نیست با دولت احمدی نژاد معامله کند که هولوکاست را انکار کرده بود. همین عدم حضور احمدی نژاد موجب می شود که فضای سیاسی بیشتری برای مذاکره ایجاد شود.

برای ایران، درگیری در سوریه به منزله از دست رفتن بیش از پیش منابع اقتصادی، سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی است. از سوی دیگر بحران سوریه به شکاف شیعه و سنی دامن زده که خطری برای منطقه و البته ایران به شمار می رود. از سوی دیگر درگیری ایران شیعه به اعراب سنی مذهب توجه ها را از اسرائیل منحرف می کند که به اهداف ضد صهیونیستی جمهوری اسلامی در تضاد است. از سوی دیگر حزب الله نیز با تمرکز بر موضوع سوریه ، از توجه به اسرائیل و لبنان فاصله می گیرد و این در حالی است که حماس هم اکنون به واسطه برخوردی که با بحران سوریه داشت، حمایت ایران را از دست داده است.  

در حال حاضر ناآرامی در سوریه، به بی ثباتی در ترکیه ، لبنان و اردن و دیگر کشورهای متحد آمریکا در منطقه منجر شده است. همچنین بار دیگر سنی ها علیه دولت شیعه مالکی به پاخاسته اند. نکته قابل توجه اینکه آمریکا نیز مانند ایران بر جا ماندن دولت شیعه در عراق را ترجیح می دهد. در صورتی که شکاف شیعه و سنی در عراق جدی تر شود، آنگاه ایران و آمریکا منافع مشترک بیشتری در ایجاد ثبات در عراق خواهند داشت.

در افغانستان نیز، آمریکا و ایران منافع مشترکی دارند. پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر در آمریکا، واشینگتن و تهران علیه طالبان دست به کار شدند و به شکل گیری دولت کرزای در افغانستان کمک کردند. اکنون با گذشت یک دهه، آمریکا به دنبال کاهش حضور خود در افغانستان است و تهران و واشینگتن نگرانی های مشترکی در مورد نفوذ دوباره طالبان و القاعده در این کشور دارند. برای سال های متمادی، آمریکا و جمهوری اسلامی، مذاکراتی در مورد این کشور داشته اند اما باتوجه به انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و خروج نیروهای آمریکایی از این کشور به نظر می رسد که باید بار دیگر این گفت و گو ها به طور جدی انجام شود.

این تغییرات منطقه ای چند گانه، چالشی را برای تفکر حاصل صفر، ایران و آمریکا در مقابل یکدیگر ایجاد کرده است. هر دو کشور باید احتمال قدرت گرفتن دوباره القاعده، طالبان و ادامه درگیری های شیعه و سنی را در نظر داشته باشند. با در نظر گرفتن این عوامل و تغییرات جدی تهدید کننده، ایران و آمریکا باید روابط خود را در مرحله جدیدی قرار دهند.

گزینه نخست، دیپلماسی اجباری

واشینگتن می تواند رویکرد قدیمی خود را در مورد ایران دنبال کند. رویکردی که از زمان سقوط رژیم پهلوی در دستور کار سیاست خارجی آمریکا قرار دارد و از آن با عنوان سیاست دوسویه مبنی بر ترکیب تحریم ها و دیپلماسی یاد می شود. در حالی که تحریم ها آمریکا، پیامد های اقتصادی سنگینی برای ایران به همراه داشته و مخالفت جهان با برنامه های هسته ای تهران را به نمایش گذاشته، سهم اندکی در تغییر سیاست ها یا اقدامات ایران داشته است.

یکی از جایگزین ها، افزایش فشار است. در واقع بسیاری در واشینگتن بر این باورند که تحریم های بیشتر و تهدید به اقدام نظامی می تواند واکنش مناسبی باشد. تحت سیاست دیپلماسی اجباری، آمریکا به ایران یک اولتیماتوم شفاف می دهد: موافقت با درخواست های آمریکا در زمینه مساله هسته ای در تاریخی مشخص. یا اینکه ایالات متحده گزینه نظامی را عملیاتی می کند. دنیس راس، دیپلمات سابق آمریکایی اخیرا در یادداشتی خاطرنشان کرده است که دولت اوباما باید به رهبران ایران پیشنهاد هایی برای یک بازه زمانی مشخص ارایه کند. به گفته وی، در صورتی که مقامات تهران این پیشنهادها را نپذیرفتند، گزینه نظامی پیش رو خواهد بود. به عقیده راس، دیپلماسی اجباری زمانی کارآمد است که تهدیدها باورپذیر باشند و به بازی فریب دادن طرف مقابل، خاتمه داده شود.

برخی پیشنهاد دهندگان دیپلماسی اجباری می گویند این رویکرد در دوران ریاست جمهوری کندی و برخورد با مساله موشکی کوبا، موثر واقع شد. اما توافق نهایی زمانی حاصل شد که کندی یک راه برون رفت آبرومندانه پیش پای خروشچف گذاشت و پیشنهاد داد موشک های ژوپیتر آمریکا از ترکیه خارج شوند.

اجبار بیشتر تنها این باور را در بین مقامات تهران تقویت می کند که هدف آمریکا نابودی رژیم است و به همین دلیل تمایل به توافق دیپلماتیک کاهش می یابد. در مورد گزینه نظامی نیز باید به یاد داشت که دیپلماسی اجباری مانند استعمال کلمات مرکب ضد و نقیض است. ایالات متحده در مواردی نیز تجربه این رویکرد را داشته که به جنگ منتهی شده است. برای مثال در مورد ویتنام، اجبار نتوانست نتیجه مورد نظر آمریکا را حاصل کند. اما زمانی که آمریکا دیپلماسی را در راس اقدامات تنبیهی قرار داده، با موافقیت بیشتری مواجه بوده است.

اعمال فشار کمک کرد که ایران به میز مذاکره باز گردد، اما مذاکرات دیپلماتیک نمی تواند تا زمانی که دو طرف به خواسته هایشان دست می یابند، به نتیجه برسد. در حال حاضر، آمریکا نه تنها تحریم های تسلیحاتی، بلکه تقریبا یک تحریم اقتصادی تمام عیار را علیه ایران اعمال می کند، هرچند که هنوز هم ایران به سیستم مالی آمریکا از طریق برخی واسطه ها دسترسی دارد. ما یک تردید پیشگیرانه در مورد تحریم ها بدون مشاهده توافقی از جانب ایران را توصیه نمی کنیم. اما عمیقا بر این باوریم که اعمال تحریم ها و در نظر گرفتن ضرب الاجل ها در شرایطی که روزنه هایی از امید نسبت به روند دیپلماتیک ایجاد شده، تنها شانس مذاکره و توافق هسته ای را کاهش می دهد.

گزینه دوم، دیپلماسی فعال

به گمان ما دولت اوباما، با دیپلماسی مبتکرانه و خلاقانه، همچنان می تواند برخی تغییرات را در روابط ایران و آمریکا ایجاد کند و به توافقی مقدماتی دست یابد که می تواند گشایشی برای گفت و گو های گسترده تر در مورد مسائل دوجانبه باشد.

ایالات متحده قدرت مطلق جهان به شمار می رود و از موضع قدرت مذاکره می کند، اما باید ابتکارهایی را برای برقراری ارتباط مستقیم با دولت جدید ایران در دستور کار قرار دهد. دولت اوباما باید نشان دهد که تغییرات ایجاد شده در ایران را جدی گرفته و به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست. رویکرد جدید آمریکا در مورد رئیس جمهور جدید ایران باید به زودی آغاز شود؛ حتی این رویکرد باید پیش از مراسم تحلیف روحانی در دستور کار قرار می گرفت. دولت آمریکا باید این نکته را به خاطر داشته باشد که هدف رهبران ایران حفظ نظام جمهوری اسلامی است در حالی که تصور می کنند ایالات متحده به دنبال تغییر این نظام است.

رویکردی که در اینجا توصیه می شود با توجه به این واقعیت ها طراحی شده است. این رویکرد بر مبنای دروسی است که از نشست های گذشته با ایران، گرفته ایم. نشست هایی شامل مذاکرات اخیر در آلماتی و مذاکرات قبل تر از آن که در آن بسته هایی به ایران پیشنهاد شد که کوچکتر از آن بود که مقامات تهران بتوانند آن را بپذیرند. به همین دلیل دو طرف باید تغییراتی بنیادین در مواضع مذاکره ای خود ایجاد کنند.

جزئیات مبتنی بر واقعیت ها در گام نخست به حل مساله هسته ای می تواند شامل موافقت تهران با محدودیت غنی سازی 20 درصدی و انتقال ذخایر موجود به خارج از کشور باشد. همچنین ایران باید تعهد کند که به دنبال جداسازی پلوتونیوم – که کاربرد تسلیحاتی دارد – نیست. علاوه بر این ایران باید با نظارت های گسترده تر بین المللی بر فعالیت های هسته ای خود موافقت کند و پروتکل الحاقی را به امضاء برساند.

ایالات متحده نیز باید به سهم خود با ادامه فعالیت های هسته ای صلح آمیز در ایران شامل برخی فعالیت های غنی سازی موافقت کرده و تحریم ها را تعدیل کند. آمریکا می تواند با روند گام به گام  در مقابل پیشرفت ایران به سوی حل مساله، تحریم ها را یکی پس از دیگری لغو کند.

دستیابی به چنین توافق هایی مستلزم تلاش کاخ سفید در جهت طراحی یک چارچوب کاری است. به همین منظور گام های زیر برای دو طرف توصیه می شود که می تواند به لحاظ سیاسی دشوار باشد و سیاست های داخلی در دو کشور نیز بر آن تاثیر بگذارد:

- ارسال پیام تبریکی از سوی اوباما برای حسن روحانی که در آن امید به بهبود روابط ایران و آمریکا بدون یادآوری اشتباهات گذشته و درخواست های خاص، مطرح شده باشد.  

- دولت باید از طریق کشورهای دوست، نشان دهد که به دنبال ملاقاتی بین باراک اوباما و حسن روحانی است که می تواند در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل انجام شود. چنین نشستی می تواند در حین مجمع عمومی سازمان ملل به صورت دوجانبه برگزار شود یا اینکه د ر حاشیه آن باشد. وزاری خارجه می توانند در هماهنگی این نشست نقش آفرینی کنند.

- تلاش جدید و مذاکره که برای دستیابی به توافق های مورد نظر، ضروری است و توجه ویژه مقامات عالی دو کشور را می طلبد.

- گفت و گو های دوجانبه و معمول و متداول با ایران می تواند یک گام موازی مهم دیگر باشد. تیم های دایم در دو طرف می توانند در دستیابی به اهداف بلند مدت از طریق برداشتن گام های تدریجی کمک کنند. عراق و افغانستان و حتی سوریه، می توانند موضوعات مناسبی برای آغاز چنین گفت و گو هایی باشند. دو طرف باید متعهد شوند که بدون پیش شرط با یکدیگر مذاکره کرده و  دیدگاه یکدیگر را در مورد موضوعات درک کنند تا به یک راهکار مشترک برسند.

اگر ایالات متحده به دنبال توافق با ایران بر سر برنامه های هسته ای اش است، باید رویکرد جدیدی را در تفکر کاخ سفید در مورد ایران، پایه ریزی کند.

پیشرفت یا یک فرصت از دست رفته دیگر

اگر ایالات متحده به دنبال توافق با ایران بر سر برنامه های هسته ای اش است، باید رویکرد جدیدی را در تفکر کاخ سفید در مورد ایران، پایه ریزی کند. دولت آمریکا باید تجربه ریاست جمهوری جان اف کندی را به یاد داشته باشد. اکنون بار دیگر زمان دیپلماسی در مورد ایران است و هرچه مذاکرات جدی به تعویق انداخته شوند، خطر درگیری در خاورمیانه افزایش می یابد. تاخیر های بیشتر به سوء تفاهم های عمیق تر و از دست رفتن بیش از پیش اعتماد منتهی می شود. به این ترتیب توافق قابل پذیرش برای دو طرف دشوار تر می شود.

فرصت های شرح داده شده در این مقاله دوباره تکرار نخواهند شد. امسال سالی است که می توان در آن به هدفی که اوباما چهار سال پیش آن را اعلام کرده بود، دست یافت. هدفی که مبنای آن مذاکره بر اساس اعتماد است.

*ویلیام لوئرز، مدیر پروژه ایران و استاد دانشگاه کلومبیا و سفیر سابق آمریکا در ونزوئلا است.

توماس پیکرینگ، سفیر سابق و دستیار سابق وزارت خارجه آمریکا در روسیه، اسرائیل، هند، اردن، السالوادور، نیجریه و سازمان ملل است.

جیم والش، مدیر سابق پروژه اتم در دانشگاه هاروارد

تحریریه دیپلماسی ایرانی / 10

انتشار اولیه: یکشنبه 27 مرداد 1392/ باز انتشار: پنجشنبه 31 مرداد 1392

کلید واژه ها: برنامه های هسته ای


نظر شما :