هفتاد و دومین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک

روزی که نامه ام باعث دلخوری مبارک شد

۱۹ مرداد ۱۳۹۲ | ۰۰:۳۳ کد : ۱۹۱۹۶۶۸ اخبار اصلی خاورمیانه
شگفت آور این بود که یکی از اعضای کمیته سیاست گذاری یک بار لطف کرد و نامه ای را برای من نوشت و پرسید که از این مخالفت مستمر با سیاست های رئیس جمهور چه می خواهم در حالی که او با تو همیشه با دست و دلبازی برخورد کرده است.
روزی که نامه ام باعث دلخوری مبارک شد

دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.

روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.

تا کنون هفتاد و یک بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون هفتاد و دومین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:

تا ساعت ها حرف های او ذهن مرا به خود مشغول کرده بود، حقیقتا در یافتن منظورش سرگردان بودم:

  • او حتی یک کلمه به آن چه در نشست مخالفان با «موروثی شدن» بیان کردم، اشاره نکرد، حتی یک کلمه در مکالمه بیش از بیست دقیقه ای ما به این موضوع اشاره نکرد.

سپس او به نوعی پافشاری خود را به توصیه هایش به من نشان داد که من هیچ شکی به نیاتش نکردم، اما با حفظ امانت داری، لازم است که این مساله را در چارچوب صحیح آن بیاورم، به این معنا که نسبت به تشکیکی که در نیات او داشتم، ملاحظه کنم، از باب یادآوری نباید شکی به ذهنم خطور کند، حتی اگر این شک سوپاپ اطمینان باشد!

تصور کردم که واقعه را به صورت تشکری مکتوب بیاورم و من باب باوفایی برای او بفرستم، در عین حال با این کار جایی برای سوء تفاهم نیز باقی نمی گذارم.

نشستم و یک نامه مختصری خطاب به او نوشتم و به طور کلی به آن چه بین ما گذشت، اشاره کردم:

قاهره در 3/12/2003

 جناب رئیس جمهور..

نمی دانم چگونه خوشنودی خود را از لطفی که در حق من کردید، بیان کنم و از صحبت تلفنی ای که عصر دیروز (سه شنبه دو دسامبر) با شما داشتم و در آن از وضعیت جسمانی من پرسیدید و اهتمامی که به من دادید، تشکر کنم. به نظر من توصیه شما درباره ضرورت رفتنم به ایالات متحده برای چکاپ کامل توصیه ای قابل بررسی است، آن هم در سایه پیشرفت علوم و تکنولوژی ای که در آن جا وجود دارد. من در ماه می گذشته در ایالات متحده امریکا بودم و با دکتر «آرمیتاژ» رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه نبراسکا (اوماها) دیدار داشتم، گفته می شود که او از بارزترین متخصصین در بیماری های جسمانی ای است که اوایل تابستان به آن دچار شدم، این بیماری سبب شد که به ریه هایم فشار بیاورد و حتی بر صدایم تاثیر بگذارد. دکتر آرمیتاژ دستوراتی را داد که در مصر انجام دادم، نتایج آن تا به حال نیز بسیار موفقیت آمیز بوده است، و انشاء الله به مشیت الهی بار دیگر برای مراجعه دیگر به ایالات متحده خواهم رفت.

من نمی توانم شرح دهم که چگونه تحت تاثیر پیشنهاد دست و دلبازانه شما برای قبول هزینه های درمان قرار گرفتم، بخشندگی شما هنگامی نزد من افزایش یافت که شما – خود و نه نهاد یا دولت – گفتید که هزینه های آن را تقبل خواهید کرد، تقدیر من از شما به مثابه همان چیزی است که شما درباره من گفتید «مردی است ارزشمند» و از من خواستید که به دور از حساسیت و محافظه کاری از شما هزینه ها را مطالبه کنم و این بخشندگی بسیار بزرگی است. نزد من عواملی وجود دارد که بر من تاثیرگذار هستند – جناب رئیس جمهور – که خودتان می دانید هنگامی که من می نویسم و می گویم، عده ای می گویند که در پشت پرده مورد توجه بعضی از سیاستمداران مصری هستم، اما این که احساسات خود را به این شکل نشان دادید قبل از هر چیز نشان از حسن نیت صادقانه شما است که لازم است میان عام و خاص و میان سیاستمداران و انسان های دیگر برای آن تفاوت قائل شد.

دوست دارم به به شما بگویم که «بیماری من چندان پیشرفته نیست» اگر چه هزینه های درمان در آمریکا سرسام آور است و عملا نیز من طی دو بار گذشته آن را آزمودم اما به هر حال سلامتی از هر چیزی برای انسان ارزشمندتر است.

با این حال من پیشنهاد دست و دلبازانه شما را در نظر خواهم داشت و در صورت نیاز به شما مراجعه خواهم کرد، این یک ذخیره استراتپیک (همان طور که به شما گفتم) برای من محسوب می شود که وجود آن به من اطمینان می دهد، در عین حال لطفی است که فراموش نخواهد شد و هر قصدی نیاز به شناخت و وفای به آن دارد. 

با سپاس فراوان – جناب رئیس جمهور – احترامات فائقه مرا بپذیرید.

محمد حسنین هیکل

 ●●●

 حقیقت این است که این متن به رغم این که من زیاد نوشته ام یکی از سخت ترین نوشته هایی بود که تا کنون نوشته بودم! نمی توانستم ظاهر را برای لطفی که این مرد در حق من کرده بود، منکر شوم، و نه می توانستم عذرخواهی ام را از چیزی که به من پیشنهاد داده بود، پس بگیرم، مساله ای که می توانست جنجال های بسیاری برای من ایجاد کند، از باب احتیاط برای این که ببینم تاثیر نامه ام به فردی دیگر چگونه است، بر خلاف عادت همیشگی ام با تعدادی از سردبیرهای روزنامه های وقت تماس گرفتم که از جمله آنها استاد «ابراهیم نافع» (رئیس شورای اداری الاهرام) و استاد «ابراهیم سعده» (رئیس شورای اداری روزنامه اخبار الیوم») بودند.

از طرف مبارک هیچ پاسخ یا تماسی به من داده نشد، شاید به نوعی واکنش او بود هنگامی که دکتر اسامه الباز نزد من آمد تا مرا ببیند و بگوید:

«او نامه ات و متن مکتوب را با عنایت کامل خواند اما (اسامه گفت) می خواست به روشنی درک کند که واقعیتی که من نوشته ام، چه بود.»

به اسامه گفتم: «یک بار دیگر می گویم، آن چه درک کرد صحیح است!»

شگفت آور این بود که یکی از اعضای کمیته سیاست گذاری یک بار لطف کرد و نامه ای را برای من نوشت و پرسید که از این مخالفت مستمر با سیاست های رئیس جمهور چه می خواهم در حالی که او با تو همیشه با دست و دلبازی برخورد کرده و پیشنهاد داده است که هزینه های درمانت را تقبل کند، اما تو معذرت خواسته ای، جواب دادم – این کار هم خلاف عادت همیشگی ام بود – در ملا عام و در شبکه الجزیره که در همین سیاق مصاحبه ای را با خبرنگار برجسته اش استاد «محمد کریشان» داشتم «اگر می خواستند مرا رسوا کنند، من با این پیشنهاد مخالفت کردم، اگر نه، در این صورت دیگر چگونه می توانم این پیشنهاد را بپذیرم؟»!

ادامه دارد...

کلید واژه ها: محمد حسنین هیکل


نظر شما :