از گفتار تا کردار دیپلماتیک در رابطه تهران-واشنگتن
کلید مهار تندروهای آمریکایی در دست روحانی است
دیپلماسی ایرانی : رابطه میان ایران و آمریکا این روزها مصداق همان ضرب المثل یک بام و دو هوا است. همزمان با روی کارآمدن دولت تدبیر و امید حسن روحانی در ایران ظرف چند هفته گذشته شاهد موضع گیری های متناقض از سوی مقام های امریکایی در قبال این تغییر سیاست در ایران بوده ایم. رئیس جمهور منتخب ایران تاکنون در فرصت های متفاوت از تعامل ایران با تمام کشورهای جهان سخن به میان آورده است. او در جریان مراسم تحلیف خود در مجلس شورای اسلامی به صراحت اعلام کرد که دولتش خواهان تنش زدایی از سیاست خارجی است و اگر امریکا خواهان مذاکره با تهران است باید نه با زبان تهدید که با تکریم سخن بگوید. در مصاحبه مطبوعاتی آقای رئیس جمهور که هفته گذشته با حضور رسانه های داخلی و خارجی در دفتر نهاد ریاست جمهوری برگزار شد نیز روحانی در پاسخ به پرسش های متناوب در خصوص برنامه هسته ای ایران و رابطه با امریکا اعلام کرد که دولتش قادر به رفع نگرانی های غرب در خصوص برنامه هسته ای است و با امریکا نیز در شر ایطی که از در احترام متقابل با ایران در آمده و مذاکره ای برد – برد را دنبال کند، مذاکره خواهد کرد.
سیگنال های شفاهی اعلام شده از سوی دولت حسن روحانی گویای پایان روزهای سخنان خصومت آمیز در عرصه سیاست خارجی است. انتخاب محمد جواد ظریف به عنوان کاندیدا سکانداری وزارت خارجه نیز از سوی غربی ها به شاخه زیتون دولت روحانی به اروپایی ها تعبیر شده است. در جبهه امریکایی ها اما از یک سو 131 نماینده کنگره با امضای نامه ای خواهان فرصت دادن به دیپلماسی در پرونده هسته ای ایران می شوند و از سوی دیگر همزمان با چراغ سبزهای ایران به غرب بر سر پرونده هسته ای و میل به آغاز متفاوت مذاکرات، 400 نماینده دور جدیدی از تحریم های ایران را به تصویب رسانده و البته جمعی از سناتورهای امریکایی هم از اوباما می خواهند که هم به تشدید فشارها بیاندیشد و هم از گزینه نظامی سخن بگوید. برای درک دلایل مانورهای سیاسی متفاوت در امریکا ودورنمای رابطه میان تهران – واشنگتن به سراغ دکتر صادق زیباکلام تحلیل گر مسائل سیاسی رفتیم:
از زمان پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری شاهد مانورهای دیپلماتیک متفاوت از سوی امریکا بوده ایم. از یک سو 131 نماینده کنگره در اقدامی بی سابقه به باراک اوباما نامه نوشته و تقاضای فرصت دادن به دبپلماسی در پرونده ایران را می کنند و از سوی دیگر 400 نماینده امضای خود را پای تحریم های جدید ایران می کوبند. دلایل این موضع گیری های متفاوت را در چه می دانید؟
موضع گیری ها متفاوت و متضاد نیست، به معنای دیگر نمی توان گفت که امریکایی ها نمی دانند چه باید کنند و یا مواضع آنها دچار تناقض است. همانطور که در جمهوری اسلامی ایران نیز یک نگاه واحد نسبت به رابطه با امریکا وجود ندارد. بدین معنا که برخی خواهان نوعی تنش زادیی و تفاهم با واشنگتن هستند و برخی دیگر بر این باورند که دشمنی با واشنگتن همچنان باید ادامه پیدا کند و هر نوع گشودن باب مفاهمه و گفتگو با امریکا عقب نشینی از مواضع انقلابی و به زیان ایران است. در امریکا نیز دقیقا همین رویکردها وجود دارد.
مراکز قدرت در ایالات متحده امریکا یعنی کاخ سفید، کنگره و سنا و یا به معنای دیگر دو قوه مقننه و مجریه دقیقا دو رویکرد متفاوت نسبت به رابطه با جمهوری اسلامی ایران وجود دارد:
- یک نگاه این است که روحانی با احمدی نژاد تفاوتی ندارد و نباید تصور کرد که با انتخاب روحانی اتفاق خاصی رخ خواهد داد. ایران به همان سیاست هایی که در زمان احمدی نژاد بوده همچنان ادامه خواهد داد : تداوم حمایت از گروه های رادیکال در عراق، حماس و حزب الله همچنان در راس سیاست های تهران خواهد بود و این کشور با سرعت بالا و تمام توان برنامه هسته ای خود را پیش می برد و هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور شود در مواضع خارجی جمهوری اسلامی ایران نسبت به امریکا و غرب تغییری به وجود آمده است.
بر این اساس هر گونه نگاه اینچنینی که روحانی را باور کرده و فرض کند وی تغییر و تحولی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و سیاست های کلی به وجود خواهد آورد،دچار اشتباه محض است.این طیف اعتقاد دارند که اگر به روحانی اعتماد شود چندسال بعد متوجه اشتباه استراتژیک خود در قبال این دولت خواهیم شد.به باور این گروه روحانی هم بخشی از مجموعه ضد غرب و اسرائیل و امریکاست و نقشی در تغییر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ندارد. به فرض اگر روحانی حتی قصد داشته تا تغییری در سیاست و یا برنامه هسته ای ایران به وجود آورد در جایگاهی نیست که قدرت این مساله را در اختیار داشته باشد. به دلیل آنکه تغییر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و برنامه هسته ای دست رئیس جمهور، مجلس و یا سایر مراکز قدرت در ایران نیست. این حوزه ها فقط و فقط زیر نظر رهبری جمهوری اسلامی ایران است و به دلیل آنکه آیت الله خامنه ای همچنان معقتد به تداوم و استمرار دشمنی با امریکا و سیاست محو اسرائیل و پیشبرد همه جانبه برنامه های هسته ای ایران است، بنابراین حتی به فرض اگر روحانی خواهان تغییر و تحولی هم باشد نمی تواند کاری از پیش ببرد. این نگاه بسیاری از امریکایی ها نسبت به ایران است. بر اساس این نگاه شاهد بودیم زمانی که روحانی مراسم تحلیف به جای می آورد 400 نماینده گنگره امریکا با تشدید تحریم های جدید موافقت کرده و یا شماری از سناتورها نسبت به حضور روحانی اخطار داده و هشدار می دهند که مبادا فریب او را بخورید.
- اما در ایالات متحده نگاه دومی هم وجود دارد. همانطور که در ایران نیز نسبت به امریکا و یا برنامه هسته ای یک نگاه وجود ندارد. رویکرد دیگر به نظر واقع بینانه تر بوده و بر این باور است که تمامی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران رادیکال نیستند و در بخشی از حاکمیت ایران نوعی واقع بینی و پراگماتیسم وجود دارد. این واقع گرایی در شخص هاشمی رفسنجانی و در میان بسیاری از اصلاح طلبان و یا حتی شماری از اصولگرایان معتدل وجود دارد. روحانی هم به این جریان تعلق دارد که خواهان تنش زدایی با غرب و امریکاست، خواهان نابودی اسرائیل نیست و تندتر از فلسطینی ها حرکت نمی کند. همچنین این جریان معتقد به پیشبرد برنامه هسته ای است اما نه به بهای آسیب دیدن منافع ملی ایران. این جریان ضمن آنکه معتقد به تدوام فعالیت های هسته ای ایران است، بر این باور است که پیشبرد این برنامه باید به گونه ای باشد که تمامی دنیا را در مقابل ایران قرار نداده و منجر به فلج شدن اقتصاد ملی ایران در نتیجه تحریم ها نشود.
این نگاه معتدل نسبت به انتخابات اخیر ایران بر این عقیده استوار است که باید سعی کرد به راهی که منتخب روحانی است کمک کرده و شاخه زیتونی که توسط این نگاه به سمت واشنگتن دراز شده با شاخه زیتونی پاسخ داده شود. افرادی که این نگاه را دارند شامل 131 نفر اعضای کنگره می شوند که از اوباما درخواست کردند تا در مقابل ایران انعطاف نشان داده و از تصویب تحریم های جدید خودداری کنند و در نهایت خواهان گفتگو با ایران هستند. این نگاه را جک استراو، خاویر سولانا و شماری از رهبران آلمان دارند و نیکولاسارکوزی هم همین نگاه را به ایران داشت. بنابراین غربی ها و امریکایی هایی هستند که این نگاه مثبت به تهران را دارند و دید آنها نسبت به جمهوری اسلامی ایران به گونه ای نیست که نتوان با آن به هیچ گونه تفاهمی رسید. اما همانطور که اشاره شد نگاه رادیکال اول معتقد است هر گونه انعطاف و تنش زدایی با ایران فریب است، چرا که هدف ایران از این مانورهای سیاسی خرید زمان در سایه شاخه زیتونی است که در ملاعام به غرب داده شده اما در سایه آن برنامه هسته ای ایران با تمام سرعت ادامه پیدا می کند. در عین حال این نگاه معتقد است که ایران در برنامه هسته ای خود صادق نیست و هدف نهایی جمهوری اسلامی ایران تولید سلاح هسته ای است. حاصل این نگاه که هم در واشنگتن و هم اسرائیل طرفدارانی دارند تحریم های جدید ایران است که به امضای 400 عضو کنگره رسید .
برخی تحلیل گران مسائل امریکا از ایجاد شکاف میان کاخ سفید و کنگره در مبحث تشدید تحریم ها یا تعامل با ایران سخن می گویند تا چه اندازه با این امر موافق هستید؟
بله. موضوع دیگری که در ایران مورد توجه قرار نمی گیرد این است که میان اوباما ، کنگره و سنا شکاف عمیقی وجود دارد. همانطور که در ایران میان بخش ها و جریان های های مختلف اختلاف هایی وجود دارد در امریکا نیز همین الگو صادق است. دقیق ترین مثالی که در خصوص نوع وضعیتی که هم اکنون میان اوباما با گنگره و سنا به وجود آمده می توان گفت همین شرایطی است که میان روحانی با اصولگرایان در مجلس وجود دارد. اصولگریان خواهان تداوم همان سیاست های گذشته هستند و به روحانی فشار آوردند که آن فرد پیشنهادی برای دولت در فتنه نقش داشته و یا در قبال فتنه ساکت بوده است، بنابراین به آنها رای اعتماد داده نمی شود و نباید در کابینه حضور داشته باشند. دقیقا همانند همین روند در واشنگتن است، کنگره و سنا کاملا زیر سلطه محافظه کاران، رادیکال ها و تندروهاست چنانکه مجلس ایران نیز زیر نفوذ اصولگریان است. بنابراین این مساله عجیب نیست که چرا سخنگوی کاخ سفید زبان نرم تری دارد اما کنگره و سنا نگاه خصمانه ای به ایران دارند. این روند همانند این نگاه است که رئیس جمهور جدید ایران به دنبال تنش زدایی با امریکا و غرب است اما مجلس و برخی از مراکز قدرت به شدت مخالف تنش زدایی با غرب و امریکا هستند.
حسن روحانی در مراسم تحلیف خود از غرب خواست که با ایران نه با زبان تهدید که با زبان تکریم سحن بگوید. امریکایی ها نیز نخستین واکنش به این سخنان اعلام کردند که اگر دولت جدید ایران برای رفع نگرانی های بین المللی جدی باشد، آمریکا نیز مشتاق تعامل است. آیا می توان انتظار دیدار دوجانبه میان ایران و امریکا در حاشیه دیدارهای 5+1 یا مجمع عمومی سازمان ملل را داشت؟
توپ در زمین ایران است. روحانی باید علائمی نشان دهد و گام هایی بردارد که نشان دهد احمدی نژاد نیست. فردی که شعار نابودی اسرائیل را می داد و هولوکاست را انکار می کرد دیگر رئیس جمهور نیست و حدود 19 میلیون از مردم ایران رئیس جمهوری را انتخاب کردند که قصد ندارد سیاست های تند و رادیکال علیه امریکا و غرب اجرا کند و به نظر می رسد که همین امر سبب می شود تا صدای جریان اقلیتی که در واشنگتن، لندن و پاریس مستقر است بتواند انعکاس بیشتری پیدا کند. بدین معنا که در واشنگتن 131 نفر از اعضای کنگره و یا اوباما قدرت مانور بیشتری پیدا کرده و به مخالفین تنش زدایی با ایران در تلاویو و واشنگتن نشان دهند که باور آنها در خصوص عدم تغییر سیاست های خارجی ایران در سایه روحانی اشتباه است.
بنابراین گام هایی که روحانی برخواهد داشت بسیار مهم و سرنوشت ساز است. برعکس اگر روحانی با طرخ موضوعات جنجالی موضع گیری هایی کند که آب در آسیاب جمهوری خواهان و مخالفین تندروی جمهوری اسلامی ایران بریزد، نوبت به مخالفان اوباما خواهد رسید که اشتباه وی در خوش بینی به دولت جدید ایران را گوشزد کرده و تاکید کنند که رئیس جمهور جدید ایران همان سیاست های احمدی نزاد را با تغییر ژست ظاهری و ادعای تش زدایی ادامه می دهد. بر اساس همین جبهه بندی های متفاوت در امریکا است که گفته می شود موضع گیری های روحانی یا ظریف در هفته ای نخست تصدی امور به شدت از سوی امرکیا و غرب رصد می شود. این موضع گیری ها است که با به تقویت جبهه ضد ایران منجر می شود و یا برعکس به کمک اعتبار جبهه ای خواهد امد که شعار تفاهم با ایران را سر می دهد. این موضع گیری های نخستین است که یا مولود تحریم های بیشتر شده و یا زمینه ساز تعدیل تحریم های پیشین.
برخی تحلیل گران پیشنهاد می کنند که تهران و واشنگتن ابتدا در خصوص پروند ه های مورد دغدغه مشترک در منطقه با هم به مذاکره بنشینند. چه پرونده های مشترکی میان امریکا و ایران وجود دارد که مصداق این پیشنهادها باشد؟
از قضای روزگار و برخلاف تبلیغاتی که اصولگریان و تندروها در ایران می کنند زمینه های همکاری مشترک میان ایران و واشنگتن بسیار زیاد است. به عنوان مثال:
1. تهران و واشنگتن بر این باورند که در سوریه باید نهایتا مردم آن کشور تصمیم گیرنده نهایی بوده و دولت مدنظر خود را به روی کار بیاورند. باور عمومی در خصوص پرونده سوریه این است که تهران و واشنگتن در این داستان اختلاف های بسیاری با هم دارند. واقعیت اما چیز دیگری است. روی کار امدن تندروهای سلفی و وهابی در این کشور دغدغه مشترک ایران و امریکا است.
2.عراق نیز دیگر دغدغه مشترک تهران و واشنگتن است. هر دو کشور خواهان عراق با ثبات، امن و با حکومت منتخب مردم هستند. بنابراین آشوب ، فتنه و نا آرامی در عراق خط قرمز مشترک تهران – واشنگتن است. یکپارچگی عراق نیز مطلوب هر دو طرف است چرا که تجزیه عراق تجزیه از یک سو به ضرر ایران است و از سوی دیگر واشنگتن هم بر این امر واقف است که تجزیه این کشور تبعات مصیبت باری برای ترکیه، عربستان و کویت به دنبال خواهد داشت.
3. در افغانستان نیز دیدگاه های مشترک میان دو طرف کم نیستند. عدم به قدرت رسیدن محدد طالبان خواسته مشترک تهران و مقام های کاخ سفید است.
4. تامین امنیت کشتیرانی و نقل و انتقال انرژی آزاد در خلیج فارس همانگونه که مورد نظر و تایید ایران است در راستای اهداف استراتژیک امرکیا در منطقه نیز به حساب می آید.
5. در حوادث اخیر مصر نیز اتفاقا نگاه امریکایی ها همانند جمهوری اسلامی ایران بود. اقدام ارتش مصر در برکناری محمد مرسی رئیس جمهور منتخب این کشور نه از سوی ایرانی ها 100 در 100 محکوم شد و نه تاییده صد در صدی را گرفت.این رویکرد دقیقا همانند رویکردی که بود کخ امریکایی ها اتخاذ کردند. هفته گذشته کاترین اشتون با محمد مرسی دیدار کرد و این روزها نیز مک کین و لیندسی گراهام سناتورهای امریکایی به قاهره رفتند تا با ارتش، محمد مرسی و سکولارها صحبت کنند. کاهش درگیری ها در مصر و روی کار آمدن دولتی که از حمایت اخوانی ها، اسلام گرایان و سکولارها برخوردار بوده و توانایی برقراری آسایش و امنیت در این کشور را داشته باشد هم مطلوب امریکایی ها و هم مدنظر ایران است.
بنابراین به نظر می رسد اگر ایران شعارها و زبان انقلابی را کنار گذارد، ایران و امریکا در خصوص مسائل عمده خاورمیانه و منطقه از افغانستان گرفته تا عراق و سوریه و مصر اتفاق نظر دارند.
همزمان با تشدید تحریم های نفتی ایران تعدادی از سناتورهای امریکایی در نامه ای خواهان تشدید تحریم ها و البته تکرار احتمال توسل امریکا به گزینه نظامی علیه ایران شدند. این در حالی است که ژنرال دمپسی نیز در اسرائیل در دیدار با مقام های این رژیم گزینه احتمال حمله اسرائیل به تاسیاست هسته ای ایران را برسی کرده است . آیا گزینه نظامی با وجود هزینه های آن برای امریکا همچنان مطرح است و اگر خیر چرا امریکایی ها با وجود علم به تحریک ایران با این قبیل مانورهای مخرب همچنان به این روند ادامه می دهند؟
نخست باید تاکید کنم که در حقیقت گزینه نظامی در امریکا و عمدتا در اسرائیل از سوی افرادی طرح و تعقیب می شود که معتقدند ایران به کمتر از نابودی اسرائیل رضایت نمی دهد. این طیف اعتقاد دارند که ایران با ارسال موشک های زمین به زمین به حزب الله در صدد ضربه وارد کردن به اسرائیل است و اگر روزی به سلاح هسته ای دست پیدا کند این سلاح را یا خود علیه اسرائیل به کار خواهد گرفت و یا به دست حزب الله یا حماس می دهد تا آنها علیه تلاویو استفاده کنند. در نتیجه تنها راه حلی که در قبال تهدید بلند مدت بالقوه ایران به زعم آنها می رسد توسل به گزینه نظامی علیه ایران است. بر اساس این سناریو اگر درنتیجه این حمله نظامی ، جمهوری اسلامی ایران هم سقوط نکند صدمه و لطمه به زیربناهای صنعتی اقتصادی و نظامی آن وارد شود که تا سال ها بعد از عهده جبران آن برنخواهد امد و البته در موقعیتی قرار نمی گیرد که بتواند به رژیم صهیونیستی حمله کند. البته این نگاه طرفداران چندانی ندارد و تنها مطلوب اسرائیلی های تندرو است.
اما دغدغه گروه دومی که مخالف ایران هستند، پیشرفت هسته ای ایران است که می تواند منجر به آن شود که ایران هر زمان اراده کند سلاح هسته ای تولید کند. این گروه بر این باورند که نیازی به حمله نظامی به ایران نیست به دلیل آنکه تحریم ها به اندازه کافی ایران را فلج کرده و از نظر اقتصادی زمین گیر کرده است. بنابراین چرا در شرایطی که تحریم ها به تدریج گلوی ایران را بیشتر می فشارد باید تن به تبعات گزینه نظامی داد؟
گروه سومی هم وجود دارد که اقلیتی هستند که به تعامل و تفاهم با ایران اعتقاد دارند.
حال آنکه کدام یک از این جریان ها دست بالا را در معادلات پیدا کنند با تشکیل دولت جدید روحانی گره خورده است. روحانی است که با رفتار و موضع گیری های خود می تواند دست جناحی را که معتقد به کارآمدی گزینه نظامی علیه ایران است بالا برده و یا برعکس به اقلیتی اعتبار بخشد که معتقدند می توان با جمهوری اسلامی ایران به گونه ای به تعامل رسید. سرنوشت اینکه در آینده کدام یک از این سه جریان در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار خواهد گرفت دست روحانی است.
انتخاب محمد جواد ظریف به عنوان گزینه وزارت خارجه با موجی از استقبال عمومی در امریکا روبه رو شده است. به اعتقاد شما چه پناتسیل هایی در آقای ظریف این استباط را بوجود آورده است ؟
استقبالی که از دکتر ظریف به عنوان سکاندار سیاست خارجی بالقوه جمهوری اسلامی ایران شده بیشتر به شرایطی بر می گردد که سیاست خارجی ایران در طول هشت سال گذشته درآن قرار داشته است. در طول مدت ریاست جمهوری احمدی نژاد سیاست خارجی که اصولگرایان و به ویژه شخص احمدی نژاد دنبال کرده سیاست رادیکال، تند و پرخاشگرایانه نسبت به غربی ها بوده است. به نظر می رسد اصولگرایان در طول 8 سال گذشته نه تنها هیج تلاشی در رفع تنش در سیاست خارجی نکردند بلکه دشمنی با قدرت های بزرگ را علامت انقلابی بودن و شجاع بودن تصور می کردند. بنابراین روابط نه چندان گرم ایران با اروپا سرد شد، دشمنی ها با امریکا ابعاد گسترده تری از گذشته به خود گرفت ، بسیاری از کشورهایی که حتی در دوران جنگ و دهه نخست انقلاب روابط خوب و عادی با ایران داشتند، دشمن ایران شدند که کانادا و استرالیا و کشورهای اسکاندیناوی از جمله این کشورها بودند. امروزه شاهد هستیم که برخی از این کشورها کاسه داغ تر از امریکا شده و بیش از واشنگتن بر محکومیت ایران اصرار دارند.
درطول هشت سال گذشته رابطه ایران نه تنها با قدرت های بزرگ قطع شد بلکه متاسفانه در سطح منطقه نیز در پایان دوره اصولگرایان هیچ رابطه مطلوبی با همسایگان نداریم. حتی در خلیج فارس با عربستان و سایر کشورهای دیگر حوزه خلیج فارس روابط خصمانه است.
همچنین تحول عظیمی که در جهان عرب در طول سه سال گذشته به وجود آمد فضای بسیار مناسبی را فراهم آورد که ایران بتواند نقش پررنگ و فعالی در خاورمیانه جدید یعنی در مصر، تونس، مراکش و لیبی داشته باشد اما متاسفانه اصولگرایان به هیچ وجه نتوانستند از این تحول شگرف دموکراسی خواهی در جهان عرب بهره برداری کنند و سطح دیپلماسی ایران را در منطقه و جهان عرب ارتقا بخشند و حتی روابط ایران با مصر در سطحی است که آنها حاضر نیستند دفتر حفاظت منافع در این کشور داشته باشیم.
در حال حاضر غرب و امریکا از تغییری که در سیاست خارجی ایران به وجود خواهد آمد و در یک کلام سیاست قهر و غضب با همسایگان و دنیا کنار گذاشته شده و جای آن دست دوستی و مودت به سمت همسایگان و اتحادیه اروپا و سایر کشورها دراز شود، استقبال می کنند. اینجاست که نقش وزیر خارجه بسیار مهم است. سوال اساسی این است که آیا ظریف از این توان برخوردار است تا در این شرایط بسیار مهم و تاریخی یکبار دیگر سبب آشتی جمهوری اسلامی ایران با دنیا را برقرار کند؟ آیا وی می تواند روابط قهر و کینه توزانه ای که در رابطه میان ایران با کشورهای دنیا شکل گرفته را به احترام متقابل به منافع ملی تغییر دهد؟ آیا ایران در این دولت می تواند به جای آنکه با کشورهایی همانند اکواردور، ونزوئلا، نیکاراگوئه و بولیوی رابطه برقرار کرده و در این کشورها صرفا به دلیل آنکه در حیاط خلوت امریکایی ها حضور داشته باشد سرمایه گذاری کند با همسایگان خود در منطقه رابطه اصولی و منطقی پیدا کرده و یا با اتحادیه اروپا، ژاپن و هند رابطه مناسبی داشته باشد؟
به همین دلیل است که در عرصه بین المللی و به ویژه در ایالات متحده امریکا به این تغییر در ایران مشتاقانه نگاه می کنند. نگاه غرب به دکتر ظریف با توجه به پیشینه ایشان که سال ها در امریکا تحصیل کرده و نماینده ایران در سازمان ملل بوده بسیار مثبت است . تاکنون هیچ فردی نوع ادبیاتی که در طول این 8 سال دائما از احمدی نژاد و مسئولین خارجی او همانند منوچهر متکی شنیده شده را از زبان محمدجواد ظریف نشنیده است. بنابراین انتخاب او مولود امیدواری های بسیار است تا شاید وی بتواند آشتی جمهوری اسلامی ایران با دنیا را عملی کند.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/14
انتشار اولیه: شنبه 19 مرداد 1392/ باز انتشار: سه شنبه 22 مرداد 1392
نظر شما :