بازگشت اخلاق به سیاست

۱۴ مرداد ۱۳۹۲ | ۱۵:۴۶ کد : ۱۹۱۹۴۸۶ سرخط اخبار
یادداشتی از سید محمد صادق خرازی در باب مبانی فکری و سیاسی دولت تدبیر و امید.
بازگشت اخلاق به سیاست

دیپلماسی ایرانی : دوازدهم مرداد سال نود و دو خورشیدی تجلی شکوه رای آگاهانه آحاد ملت ایران است که همگان از آن به عنوان حماسه سیاسی مردم یاد کرده اند. زیبایی این واقعه آن زمانی است که رهبری بزرگوار انقلاب آن را ممهور به مهر ولایت انتباه خویش می سازند. این روزها روزهای تاریخی مردم ایران است که در عمق آن پیام روشن و شفافی از شعارهایی که داده شد و ارجاعاتی که در سخنرانی ها و پیام ها داده می شود آدمی را در فضای دیگری قرار می دهد. بیان مطالبی از قرآن کریم و کلام امام علی بن ابی طالب جلسه  را معطر ساخت و اشک شوق بردیده مهجوران مشتاق قرار داد.امروز براخلاق و راستی و درستی صداقت، حرمت رأی مردم، احترام به حقوق مردم، تعهد بر رعایت اخلاق، دوری از تکبر وغرور و حسد تأکید شده و سخن به میان آمد. رئیس جمهور محترم در نخستین نطق تاریخی خود با بیان واژه هایی قرآنی و کلام معصوم که آرمان دولت خویش می دانست و دکترین سیاست اخلاقی و اعتدالی خویش فی الواقع مطرح کرد که همه آنها زیربنا و اصول مدینه فاضله است که همه مصلحان تاریخ اسلام و ایران بر آن تأکید ورزیده اند و حتی جان خویش را قربانی آن ساخته اند.

در کتابهای آداب سلطانی و حکومت مداری در سنت اسلامی رسم برآن بوده است که مبنای عدالت محوری حاکمان را بر اخلاق فردی مبتنی کنند و از این رو فصلی درباره فضائل اخلاقی شخص حاکم و لزوم پایبندی به فضائل انسانی را ارائه دهند و از حاکم بخواهند تا با تمسک به اخلاق، درمیان رعیت به عدالت رفتار کند. در سیاست مدرن بیش از آنکه به اخلاق فردی حاکمان توصیه شود، مبنا را بر عادلانه بودن نظام سیاسی می گذارند و از راهکارهای تضمین عدالت در سیاست ورزی و تقسیم عادلانه قدرت، ثروت و معرفت در جامعه سخن به میان می آورند. در مأثور هست که "الناس علی دین ملوکهم" و مردمان برآن روند که شیوه حاکمان باشد. در جوامع مدرن و با قدرت یافتن جامعه مدنی و نیروهای اجتماعی البته همواره امکان آن هست که بتوان قدرت را به نقد کشید و از طریق نقد قدرت راه را برای تضمین حفظ حقوق مردم در برابر اهالی قدرت فراهم کرد. یکی از پیامدهای نقد قدرت از سوی جامعه و نیروهای اجتماعی، آن است که حفظ اخلاق عمومی و پایبندی به آن را می توان برحاکمان تحمیل نمود و نسبت آنچه که دراین مأثور آمده است را برعکس کرد، به این معنا که حاکمان را به دین و اخلاق عمومی جامعه متعهد نمودو آنان را تابعی از جامعه مدنی کرد. قدرت و توان و خاصیت مردمسالاری در یک نظام سیاسی درهمین است که امکان جابه جایی و تداول قدرت را فراهم می کند و همین امر نقد حاکمان را میسور می کند و نقد حاکمان زمینه را برای التزام به اخلاق و فرهنگ عمومی فراهم می نماید. در این چنین نظام هایی عموماً چنین است که قدرت سیاسی تابع و برآیندی از فرهنگ و اخلاق جامعه مدنی است. وانگهی لازمه مردمسالاری، حفظ و تضمین آزادیهای مشروع و در چارچوب قانون است و اخلاق در بستر آزادی است که معنی می یابد و امکان شکوفایی دارد و برعکس درجامعه بسته و مملو از محدودیتهای فردی واجتماعی، فضائل انسانی و از جمله اخلاق می خشکد و بستری برای رشد پیدا نمی کند.

 درجامعه ای که امکان نقد قدرت باشد، می توان دائماً حاکمان را به نقض اصول اخلاقی متهم کرد و همین امر اخلاق را به مثابه محک و معیار عمومی برای قضاوت درامر اجتماعی و سیاسی تبدیل می کند .اگر در جامعه ای نقد سیاسی امکان پذیر نباشد، بدیهی است که برجای نقد، تقدیس قدرت، سکه رایج می شود و این کار همه گونه رذیلتی را برای آویزان شدن به قدرت تجویز می کند و معلوم است که این امر چه بر سر اخلاق عمومی و وجدان اخلاقی مردمان یک جامعه می آورد. اینجاست که مأثور "الناس علی دین ملوکهم" معنا می یابد و معلوم می شود که دروغ­پردازی حاکمان و ارتکاب رذائل اخلاقی از سوی آنان چگونه مرمان یک جامعه را به بداخلاقی ها تشویق می کند و در فضای عدم وجود نقد سازند وآزادیهای سیاسی و اجتماعی، دورویی و دروغ پردازی جا را بر برترین اصول اخلاقی و انسانی تنگ می کند و راه را بر شکوفایی اخلاقی می بندد.

در مکتب اسلام و در نظام اندیشه سیاسی تشیع، آنچنانکه از سیره حضرت امیرصلوات الله علیه روشن است بیش از هرچیز بر دو عامل تکیه شده است: یکی حفظ حدود اخلاقی از سوی حاکمان و دیگر امکان نقد قدرت سیاسی از طریق اصل مترقی امر به معروف و نهی از منکر.

نهج البلاغه مملو از گفتارهایی است که مردمان و حاکمان را دعوت به التزام به این دو امر می کند. امیرالمؤمنین با وجود آنکه در طول خلافت پنج ساله خود به طور مستمر درگیر جنگهای داخلی بود و با انواعی از مظاهر دنیاپرستی و یا خشکی مذهبی در نزاع و جنگ بود و حکومتش با انواع تهدیدها روبرو بود، اما آن حضرت، راه را برای نقادی مردم نمی بست و وجود این تهدیدها را مستمسکی برای فریب و دروغ پردازی و مصلحت بینی های شخصی قرار نمی داد. از مردم می خواست تا به امر به معروف و نهی از منکر و لو نسبت به شخص حاکم التزام داشته باشند و آن را بهترین طریق برای خیرخواهی عمومی و از جمله برای ائمه مسلمین می دانست. سیره سیدالشهدا علیه السلام در حماسه عاشورا نیز همین بود. هدف او از قیام، اصلاح امر امت جدش و احیای امربه معروف و نهی از منکر و دعوت حاکمان به التزام به اصول اخلاقی و دینی بود. حکومت معاویه و سیاستهای او چنان تحریفی را در دین و اصول اخلاق عمومی دامن زده بود که امام صلاح کار را تنها در "اصلاح" امر امت می دانست؛ امتی که بازیچه حاکمان دروغ پردازی و مردم فریب قرارگرفته بود.

جامعه ما در برابر دو تجربه قرار گرفت و بایستی یکی را از این دو انتخاب می کرد:  انتخاب میان حکومت مداری مبتنی بر دروغ و مردم فریبی و تقدیس قدرت وحفظ آن ولو از طریق راههای غیرمشروع و غیراخلاقی و از دیگر سو، نظامی سیاسی که پاسدار اخلاق و فضیلتهای انسانی باشد.

ایشان با رعایت رفتار دین که مبانی برحکمت وعقلانیت ایرانی اسلامی بود تأکید دارد برای دستیابی به قدرت نباید همه ارزشهای دینی و یا امکانات عمومی را به کار گرفت و از آنها بهره گیری ابزاری کرد. اتهام زنی و تخریب انسانها هیچ گاه نسبتی با ارزشهای دینی و مذهبی جامعه ما ندارد و بی تردید مردم بهترین حافظان وجدان اخلاقی اند

در فقدان احزاب و نیروهای سیاسی-اجتماعی قوی، طبیعی است که دولت سیطره ای بلامنازع در امر عمومی می یابد وهمین امر موجب می شود که تمامی عرصه های اجتماعی و گاه فردی تحت سیطره و یا دست کم تحت تأثیر دولت قرار گیرد. از اینرو بیش از هرجامعه و شرایط دیگر، انتخاب مردم در سرنوشت زندگی مادی و آداب و اخلاق و مناسبات اجتماعی شان مؤثر خواهد بود. انقلاب اسلامی به رهبری فقاهت شیعی، ارزشها و آرمانهای خود را براساس سنت و سیره اسلامی و امامان شیعه قرار داده بود و روشن است که عالمان و فقیهان همواره در طول تاریخ حافظان سنت و سیره اخلاقی و منادیان فضائیل انسانی والهی بوده اند. در طول تاریخ تشیع همواره فقیهان شیعه در برابر حکومتهایی که پاسدار عدالت و ارزشهای اخلاقی نبودند، ایستادگی می کردند و حتی آن زمان که حکومت در اختیار پادشاهان شیعی بود وعالمان و فقیهان شیعه مورد مهرورزی بودند، مانند عصر صفوی، همواره همین فقیهان پادشاهان را به عدالت محوری و تضمین ارزشهای اخلاقی فرا می خواندند و در برابر اخلاق قدرت مقاومت می کردند. نگاهی به کتابهای سیاسی و اندرزنامه هایی که همین فقیهان در دوران صفوی و پس از آن نگاشته اند، به خوبی گویای این مسئله است. انقلاب مشروطه که با پایمردی فقیهان بزرگ شیعه سامان گرفت مهمترین هدف خود را عدالت محوری و تضمین مصالح عمومی و جلوگیری از تعدی دولت در امور عمومی قرار داده بود و انقلاب اسلامی نیز در سرلوحه خود بازگشت به اخلاق و ارزشهای انسانی و الهی را قرار داده بود.

مهمترین ملاک مردم در انتخابات ریاست جمهوری اخیر و انتخابی که کردند همین است که بادرک سره از ناسره و شناخت از مبانی تنها نامزد روحانی این انتخابات که برنامه های ارائه شده و ژست ها و شعارهای مطرح شده بر مبنای  فکری و سیاسی منطبق است که بیشتر می تواند فضای اخلاقی را به جامعه ما باز گرداند و تحقق آن را بیشتر تضمین نماید. شاید بهترین ملاک انتخاب مردم، علاوه بر مبانی اعلام شده، رفتار نامزدها در مبارزات انتخابی شان است. به راستی جناب آقای دکتر روحانی با درک دقیق از اندیشه دینی و پیوند آن با مبانی ملی و رفتاری متین اصول و آداب دولتمردی را در مبارزات انتخاباتی خود عرضه کرده است. ایشان با رعایت رفتار دین که مبانی برحکمت وعقلانیت ایرانی اسلامی بود تأکید دارد برای دستیابی به قدرت نباید همه ارزشهای دینی و یا امکانات عمومی را به کار گرفت و از آنها بهره گیری ابزاری کرد. اتهام زنی و تخریب انسانها هیچ گاه نسبتی با ارزشهای دینی و مذهبی جامعه ما ندارد و بی تردید مردم بهترین حافظان وجدان اخلاقی اند و در روز بیست وچهارم خرداد با انتخاب خود یک بار دیگر ثابت کردند که ارزشهای اخلاقی  برمناسبات قدرت پیروز می شود.

این یادداشت نخستین بار در روزنامه شرق مورخ 1392/5/14 منتشر شده است .

کلید واژه ها: دکتر حسن روحانی سید محمد صادق خرازی


نظر شما :