گروه فشار هسته‌ای

۲۶ تیر ۱۳۹۲ | ۱۶:۳۳ کد : ۱۹۱۸۶۷۱ سرخط اخبار

داوود هرمیداس باوند . استاد دانشگاه
اعتماد: حادثه 11 سپتامبر سبب شد آمریکا استراتژی جدیدی به عنوان مبارزه با تروریسم بین المللی که تحت عنوان القاعده در قالب شبکه جدید تروریستی با عقاید افراطی شکل گرفته بود، در پیش بگیرد که این رویداد در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی اتفاق افتاد. شورای امنیت نیز در محکوم کردن این اقدام های تروریستی قطعنامه ای گذراند که البته تاییدیه ای شد که بر اساس آن آمریکا مجاز است در مقام دفاع از خود به سرکوب این شبکه تروریستی که تمرکزشان در افغانستان بود، روی آورد و اتفاقا بر اساس همان قطعنامه روس ها نیز که آزادی عمل بیشتری در چچن پیدا می کردند، از آن حمایت کردند. چینی ها نیز به خاطر مساله ای که در تبت با آن مواجه بودند، قطعنامه را تایید کردند. دولت آقای خاتمی نیز با حادثه دیدگان 11 سپتامبر اظهار همدردی کرد. پس از حادثه 11 سپتامبر، آمریکا از طالبان خواست تا عوامل القاعده را تسلیم کند.
پیش از این کشتار دیپلمات های ایرانی در مزارشریف به دست طالبان همسویی مقطعی میان ایران و آمریکا به وجود آورده بود. پس از آن در همکاری با اتحاد شمال که آمریکا راه همکاری با آن را در پیش گرفته بود، ایران نیز با آمریکا در جهت سرکوبی طالبان راه همکاری در پیش گرفت و نوعی همکاری عملی بین ایران، آمریکا و اتحاد شمال یعنی احمدشاه مسعود و پس از آن خلیلی و ربانی شکل گرفت. اما در همین حین که همسویی منافع پدیدار شده بود، دولت بوش نظریه محور شرارت را مطرح کرد و ایران را در کنار عراق و کره شمالی در فهرست کشورهای محور شرارت قرار داد. در چنین شرایطی که همسویی بین ایران و آمریکا به وجود آمده بود، چنین اقدامی از سوی دولت آمریکا تعجب آور و خارج از هوشمندی سیاسی بود. به دنبال همین نگرش، گروه های افراطی آمریکا که موافق فضای جدید مساعدی برای گفت وگوی سازنده نبودند تلاش کردند این مساله را مخدوش کنند. جورج بوش هم کسی نبود که بتواند بر اساس ارزیابی های شخصی تصمیم گیری کند و به همین دلیل تحت تاثیر نئوکان ها یا همان نومحافظه کاران قرار گرفت. سیاست کاخ سفید در آن سال ها به گونه ای بود که به نظر می رسید بوش تنها به نظریاتی که دیکته شده بود عمل می کرد. همین نقطه ضعف به مذاکرات هسته ای- در شرایطی که ایران به صورت «دو فاکتو» وارد مذاکرات شده بود- ضربه زد. این مذاکرات به قرارداد پاریس منتهی شد و ایران بدون آنکه از نظر حقوقی به پروتکل دوم ان پی تی ملحق شود آن را پذیرفته بود. بر این اساس  انتظار می رفت طرف مقابل نیز به تعهدات خود پایبند باشد.
اما گروه های فشار آمریکا، سه کشور اروپایی مذاکره کننده (آلمان، انگلیس و فرانسه) را تحت فشار قرار دادند تا به تعهدات خود عمل نکنند. و همین باعث شد ایران نیز از تعهدات کوتاه مدت خود عبور کند و این مقارن شد با روی کار آمدن آقای احمدی نژاد که استراتژی تهاجمی را در پیش گرفت و با خط مشی دولت خاتمی و گروه مذاکره کننده ای که آقای روحانی مسوولیت آن را به عهده داشت مخالف بود و در جهت توقف مذاکرات و استراتژی «نگاه به شرق» و وارد کردن کشورهایی مانند هند، چین، پاکستان و روسیه در موضوع هسته ای را در پیش گرفت که البته هند خود را از این موضوع جدا کرد.
بعد از مواضع سنگینی که در قطعنامه شورای حکام اتخاذ شد، پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت ارجاع داده شد و چهار قطعنامه علیه ایران صادر شد. نظر آقای جک استراو این است که اروپا آمادگی داشت موضوع هسته ای را فیصله دهد اما جناح های تندرو چون مایل به این کار نبودند، با تحت فشار قرار دادن کشورهای اروپایی مذاکره کننده آنها را وادار به عدول از خط مشی اولیه کردند و مساله هسته ای ایران به نتیجه مطلوب نرسید. امروز هم خواست 19میلیون نفری که به آقای روحانی رای داده اند این است که موضوع هسته ای ایران به صورت مسالمت آمیز و در چارچوب منافع ملی حل شود و پیامدها و آثار تحریم های اقتصادی از سوی اتحادیه اروپا و به صورت مضاعف از سوی آمریکا به وجود آورده، بر اساس توجه به منافع متقابل از بین برود.
با توجه به فضای جدید به وجودآمده و تجربه هشت ساله آقای روحانی در این زمینه، محافل اروپایی نیز دید مثبتی دارند و انتظار این است که مذاکرات سازنده ای با آژانس و گروه 1+5 شکل بگیرد و مهم تر از آن محور اصلی مذاکرات که می تواند گره گشا باشد، شکل گیری مذاکرات دوجانبه بر اساس منافع متقابل میان ایران و آمریکاست.


نظر شما :