انقلاب طبقه متوسط

۱۱ تیر ۱۳۹۲ | ۱۶:۲۲ کد : ۱۹۱۸۰۷۲ سرخط اخبار
یادداشتی از فرانسیس فوکویاما با ترجمه حمیدرضا آریان‌پور که در شماره روز سه شنبه روزنامه شرق منتشر شد.
در دهه گذشته، ترکیه و برزیل بسیار به عنوان ستارگان عملکرد اقتصادی مورد تجلیل قرار گرفته اند. با این حال، در سه ماهه گذشته، هر دو کشور با تظاهرات بزرگی فلج شده اند که بیانگر نارضایتی عمیق از عملکرد دولت هاست. چه خبر است؟ آیا کشورهای بیشتری تغییرات اجتماعی مشابهی را تجربه خواهند کرد؟ موضوعی که رویدادهای اخیر ترکیه و برزیل را به یکدیگر و به همان اندازه به بهار عربی و ادامه تظاهرات در چین پیوند می دهد، خیزش طبقه متوسط تازه جهانی است.
این در همه جا سر برآورده؛ طبقه متوسط مدرنی که جوش و خروش سیاسی را باعث می شود اما به ندرت به تنهایی قادر به ایجاد تغییرات سیاسی ماندگار بوده است. در ترکیه و برزیل، مانند تونس و مصر، تظاهرات سیاسی نه از سوی فقرا که از سوی جوانانی با سطح بالاتری از میانگین تحصیلات و درآمد رهبری شده اند. اقتصاددانان و تحلیلگران تجارت میل دارند وضعیت طبقه متوسط را به سادگی با الفاظ پولی تعریف کنند و این افراد را در صورتی طبقه متوسط بنامند که در میانه توزیع درآمد کشورشان قرار گیرند.
اما وضعیت طبقه متوسط به گونه بهتری با تحصیلات، شغل و مالکیت دارایی ها تعریف می شود؛ مسایلی که بسیار بیشتر در پیش بینی رفتار سیاسی تعیین کننده اند. سطح بالاتر تحصیلات با نسبت دادن بیشتر مردم به دموکراسی وابسته است. مردم طبقه متوسط نه فقط امنیت برای خانواده هایشان که فرصت هایی برای خودشان می خواهند. در حالی که فقرا روز به روز برای بقا تقلا می کنند، مردم طبقه متوسط بسیار بیشتر محتمل است که برای تعیین مسیر در فعالیت سیاسی درگیر شوند. این نیروی محرک در بهار عربی آشکار بود؛ جایی که خیزش های تغییردهنده رژیم از سوی ده ها هزار جوان به نسبت تحصیلکرده هدایت می شد. هیچ یک از اینها پدیده ای تازه نیست.
انقلاب های فرانسه، روسیه و چین هم همه از سوی افراد ناراضی طبقه متوسط رهبری می شدند، حتی اگر در نهایتِ راه توسط روستاییان، کارگران و فقرا تحت تاثیر قرار گرفتند. «بهار خلق ها»ی 1848 واقعا شاهد تبدیل نارضایتی تمام اروپا به انقلاب بود؛ محصول مستقیم رشد طبقه های متوسط اروپا در دهه های پیش از آن.  در حالی که تظاهرات، خیزش ها و گه گاه انقلاب ها از سوی اعضای جدید طبقه متوسط هدایت می شوند، به ندرت بدون کمک در شکل دادن تغییرات سیاسی درازمدت موفق می شوند. این به آن علت است که طبقه متوسط به ندرت نمایندگی چیزی بیش از یک اقلیت در کشورهای در حال توسعه را دارد و خود از درون چنددسته است. جنبش های آنان به ندرت باعث تغییرات سیاسی بادوام می شود، مگر آنکه آنها بتوانند با دیگر بخش های جامعه ائتلافی تشکیل دهند.
تظاهرکنندگان در تونس یا در میدان تحریر قاهره، در سازماندهی احزاب سیاسی که بتوانند در انتخابات سراسری رقابت کنند، موفق نبودند. در ترکیه این گروه نه تنها با سرکوب محکم نخست وزیری با اهداف اتوریته که با مشکلاتی در پیوند خوردن با دیگر طبقات اجتماعی روبه روست که در روسیه، اوکراین و دیگر جاها جنبش های مشابه را آزار داده است.
موقعیت برزیل تا حدودی متفاوت است. تظاهرکنندگان آنجا با سرکوب محکمی از دولت دیلما روسف روبه رو نخواهند شد. چالش بیشتر اجتناب از همکاری درازمدت از سوی افراد فاسد و مورد حمایت است. رشد اقتصاد جهان که از دهه 1970 روی داده مقر اجتماعی را در گرداگرد دنیا ترمیم کرده است. طبقات متوسط در کشورهای به اصطلاح «بازارهای نوظهور» بیش از هر زمانی بزرگ تر، ثروتمندتر، تحصیلکرده تر و وابسته تر به فناوری اند.
این اشارات مهمی برای چین دارد که جمعیت طبقه متوسطش حالا به صدها میلیون نفر می رسد. اینها مردمی هستند که با سینا ویبو-توییتر چینی- ارتباط می گیرند و معتاد آشکارکردن و شکایت از خودبینی و دورنگی دولت و الیت حزب شده اند. آنها جامعه ای آزادتر می خواهند گرچه روشن نیست که آیا در کوتاه مدت لزوما دموکراسی «هر نفر یک رای» را می خواهند یا خیر. چین سالانه شش تا هفت میلیون فارغ التحصیل دانشگاه تربیت می کند که دورنمای شغلی شان از والدینشان در طبقه کارگر تاریک تر است. اگر بناست شکاف تهدیدکننده ای میان انتظارات به سرعت روبه رشد و واقعیات ناامیدکننده وجود داشته باشد، چین است که این را در چند سال آینده شاهد خواهد بود، اتفاقی که ثبات کشور را هم درگیر خواهد کرد.  آنجا هم مانند دیگر بخش های جهان در حال توسعه، خیز طبقه متوسط جدید زمینه ساز پدیده ای است که موسسان ناییم از «کارنگی اندومنت» آن را «پایان قدرت» توصیف می کنند.
طبقات متوسط در خطوط مقدم مخالفت با سوءاستفاده از قدرت بوده اند، چه در رژیم های اتوریته و چه در رژیم های دموکراتیک. چالش برای آنها تبدیل جنبش های اعتراضی به تغییرات سیاسی ماندگاری است که به شکل نهادها و سیاست های تازه بیان شوند. در آمریکای لاتین، شیلی عملکردی عالی در رابطه با رشد اقتصادی و کارآمدی سیستم سیاسی دموکراتیک اش داشته با وجود این، شیلی هم در سال های اخیر انفجار تظاهراتی را از سوی دانشجویانی که دست روی نواقص سیستم آموزش عمومی کشور گذاشته بودند شاهد بوده است. 
طبقه متوسط جدید، تنها چالشی برای رژیم های اتوریته یا دموکراسی های تازه نیست. هیچ دموکراسی مسلمی نباید باور داشته باشد که می تواند آسوده باشد، تنها به این دلیل که انتخابات برگزار می کند و رهبرانی دارد که در نظرسنجی ها عملکرد خوبی دارند. ایالات متحده و اروپا رشد کند و مداوما نرخ بالای بیکاری را تجربه می کنند. هیچ سیاستمداری در ایالات متحده و اروپا نباید خشنودانه به رویدادهای خیابان های استانبول و سائوپائولو نگاه کند. فکر اینکه «اینها در اینجا رخ نخواهد داد» اشتباهی سخت خواهد بود.
منبع وال استریت ژورنال

 

کلید واژه ها: ترکیه تظاهرات


( ۱ )

نظر شما :