رجل سیاسی می‌تواند زن هم باشد

۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ | ۲۰:۴۱ کد : ۱۹۱۶۳۶۱ سرخط اخبار

دکتر حق شناس: در پیش نویس قانون اساسی آمده یکی از ویژگی های رییس جمهور، مرد بودن است که دارای چنین ویژگی هایی باشد و این عنوان رای نمی آورد نشان می دهد که قانونگذار هیچ علاقه یی و همراهی با این پیش نویسی که رای نیاورده ندارد. فلذا در نظر اول با موضوع مخالفت می کند و مساله رد می شود. در عین حال باید فضای تصویب قانون اساسی را در سال های 57 و 58 که تازه انقلاب پا گرفته و هنوز بیش از شش یا هفت ماه از پیروزی انقلاب نگذشته هم در نظر بگیریم. فضای کشور کاملا برگرفته از سنت هایی است که هنوز در میان جامعه نظرات بسیار جدی وجود دارد درباره اینکه اصلا آیا خانم ها می توانند رای دهند یا نه؟

دکتر هاشمی: به طور کلی موضوع تشکیل احزاب سیاسی احتیاج به یک پرورش زمانی دارد؛ مثل بزرگ شدن بچه است. منتهای مراتب ما گرفتار یک تاریخ ناخجسته هم هستیم. یعنی اینکه باعث و بانی استبداد گاهی خود مردم هستند. فرهنگ اطاعت محض و بی چون و چرا در کشور متداول است. باز ناگزیریم به توسعه سیاسی برگردیم. مشکلی که وجود دارد این است که افرادی که در فضای انقلابی دست اندرکار امور می شوند یک ذهنیت استبدادی استکباری دارند و در فضای جامعه این قضیه وجود دارد

اصل 115 قانون اساسی یکی از اصول پرحاشیه یی است که هر 4 سال یک بار سیاستمداران را وا می دارد تا درباره آن صحبت کنند. تعریف رجل سیاسی و مذهبی از جمله شرایطی است که رییس جمهور باید مشمول آن باشد. اما اینکه چه تعابیری درباره آن وجود دارد و چگونه می توان آن را تفسیر کرد، همیشه جای سوال بوده است. در همین زمینه میزگردی با حضور دکتر محمد هاشمی و دکتر محمدجواد حق شناس، هر دو از اساتید برجسته حقوق دانشگاه برگزار شد که مشروح آن را در ذیل می خوانید.

اگر بخواهیم به «رجل سیاسی و مذهبی» بودن بپردازیم بهتر است هر سه کلید واژه را مورد به مورد ارزیابی کنیم. «رجل» و دو قید یا صفت «سیاسی و مذهبی». آنچه که در اصل 115 به آن اشاره شده است.

دکتر محمد هاشمی| اصل 115 یک شرایطی را برای رییس جمهور معین کرده و در واقع این شرایط قابل تحلیل است. با توجه به مندرجات اصل 115 که رییس جمهور باید از میان رجال سیاسی و مذهبی باشد به نظر می رسد اول باید کلمه رجل را مورد توجه قرار دهیم. رجل از نظر لغوی یعنی مرد. رجال در مقابلش نساء است. اما از نظر اصطلاحی و اجتماعی رجل سیاسی یعنی شخصیت سیاسی. شخصیتی که قابل توجه است. در این زمینه آنچه مسلم است از نظر لغوی رجل به معنی مرد در مقابل زن تلقی می شود. اما در واقع یک جریانی اتفاق افتاده تا رجل از نظر قانونی، مفهومی شود و آن این است که شرطی گذاشته بودند در اصل 88 بند یک گروه بررسی قانون اساسی که رییس جمهور باید ایرانی الاصل، تابع ایران، دارای مذهب رسمی، مومن و پایبند به مبانی جمهوری اسلامی، مرد و دارای حسن سابقه و تقوا و... باشد طبق مشروح مذاکرات. در اینجا کلمه مرد به کار برده شده که در این بین بعضی گفتند ذکر کلمه مرد بودن ضرورتی ندارد ولی بعضی گفتند که ریاست جمهوری امر ولایی است پس باید حتما مرد باشد. در مباحث فقی هم موضوع ولایت از آن مردان است. پس از بحث هایی که انجام شد در رای گیری مفهوم مرد بودن از لغت رجل رای نیاورد و اصرار کردند و به رجل سیاسی تبدیل شد و رای آورد. رجل به معنای شخصیت. بنابراین بین رجل و مرد تفاوت مفهومی ایجاد شد. پس رجال جایگزین مرد در قانون اساسی قرار گرفت. با این تعبیر اگر رجل را به عنوان شخصیت سیاسی تلقی کنیم شاید بتوانیم این فکر را در ذهنمان بپرورانیم که گذشت زمان و فراهم شدن جامعه در پذیرش این قضیه رجل به عنوان شخصیت سیاسی باشد و زن هم در آن به عنوان رجل سیاسی مورد توجه قرار بگیرد. در این خصوص زنانی هم بودند که کاندیدای ریاست جمهوری شدند. مثلا خانم طالقانی که صلاحیتش رد شد اما نه به عنوان زن بودن. از طرف دیگر اگر ما جریان سیاسی جامعه را نگاه کنیم می بینیم که به تدریج زن ها در مقام تصدی امور سیاسی در راس امور قرار گرفتند. معاونان رییس جمهور زن بودند و وزیر زن داشتیم و به این ترتیب شاید رجل همان مفهوم شخصیت را القا کند، با وجود این آنچه که مسلم است هنوز درباره اینکه زن می تواند یا نمی تواند رییس جمهور شود نظر صریح حقوقی نداریم، ممکن است فقهی باشد اما نظر حقوقی نداریم. با توجه به آنکه در مجلس مرد بودن رای نیاورد و رجل سیاسی رای آورد پس می توان گفت که همان مجلسی که به مرد بودن رای نداده پس بین رجل و مرد بودن یک تفاوت مفهومی قرار داده است.

در متن ترجمه قانون اساسی اما واژه رجل را man ترجمه کرده اند...

هاشمی: آن ترجمه است. ما مستند گفتیم که مرد بودن در پیش نویس بند یک اصل 88 (گروه بررسی اصول قانون اساسی) رای نیاورد و در روز بعد رجل رای آورده است. پس تلقی ما می تواند این باشد که بین رجل و مرد تفاوت مفهومی قابل استنباط است.

به نظر می رسد نظر شورای نگهبان این است که خانم ها هم می توانند کاندیدا شوند اما نمی توانند رییس جمهور شوند و معتقدند که تقاضای تفسیری درباره اصل 115 از ما نشده است

حق شناس| تفسیر زمانی لازم می آید که ابهامی وجود داشته باشد در مباحث قانون اساسی، خود قانون اساسی نیز مشخص کرده که موارد ابهام را شورای نگهبان تفسیر می کند. اینکه ما تاکنون 33 سال از تصویب قانون اساسی گذشته و اینکه ما 10 انتخابات ریاست جمهوری را گذراندیم و اینکه تاکنون هیچ نقطه ابهامی نبوده و فضا روشن بوده و شورای نگهبان موظف به ارائه تفسیری از این قانون نشده به این دلیل است که مساله مبهم نیست و روشن است. استدلالی که آقای دکتر هاشمی فرمودند کاملا روشن و واضح است که وقتی در پیش نویس آمده یکی از ویژگی های رییس جمهور، مرد بودن است که دارای چنین ویژگی هایی باشد و این عنوان رای نمی آورد نشان می دهد که قانونگذار هیچ علاقه یی و همراهی با این پیش نویسی که رای نیاورده ندارد. فلذا در نظر اول با موضوع مخالفت می کند و مساله رد می شود. در عین حال باید فضای تصویب قانون اساسی را در سال های 57 و 58 که تازه انقلاب پا گرفته و هنوز بیش از شش یا هفت ماه از پیروزی انقلاب نگذشته هم در نظر بگیریم. فضای کشور کاملا برگرفته از سنت هایی است که هنوز در میان جامعه نظرات بسیار جدی وجود دارد درباره اینکه اصلا آیا خانم ها می توانند رای دهند یا نه؟ یعنی در همان مقطع شاهد حضور شخصیت هایی بودیم که به شدت و جد سوال می کردند درباره اینکه اصلا زن آیا حق رای دارد یا نه؟ مورد بحث و نظر است و این نگاه را در نظر بگیرید که در میان همین مجلس خبرگان ما شاهد حضور تعداد قابل توجهی (ده ها) از کسانی که به نمایندگی مردم به خبرگان قانون اساسی وارد شدند از میان آقایان روحانیون و مجتهدان هستیم که وارد این مجلس شدند. طبیعی است که اینجا دو نظر متفاوت که در مجلس با هم تصادم می کند. یک نظر نگاه به این ماجرا این مساله دارد که انقلاب اسلامی است و می خواهد طرحی نو دربیندازد و اصلا جمهوریتی که ارائه می شود با مبانی فکری خیلی از آقایان علما همخوانی ندارد. طبیعتا این نگاه چالش جدی دارد. در کنار این ماجرا هم نگاهی هست که برای رییس جمهوری که می خواهد در واقع در آینده انتخاب شود، قید نشود که زنان نمی توانند رییس جمهور شوند. به نظر می رسد در آن مقطع چالشی سیاسی ایجاد شود با توجه به اینکه رییس جلسه مرحوم شهید بهشتی بودند، ایشان از یک تیزهوشی سیاسی برخوردار بودند و در اداره آن مجلس به سمتی رفتند که هم به آن قاعده یی که مورد نظر جامعه است به ویژه نقشی که زنان در انقلاب و در راهپیمایی ها در حمایت از سقوط رژیم پهلوی داشته، بروند چرا که منع این طبقه ممکن بود در آن مقطع از فضای سیاسی به شدت ترویج می کند که جمهوری اسلامی، جمهوری است که می خواهد ارتجاع را حاکم کند و حقوق زنان را زیر پا بگذارد. این مساله ممکن بود فضای جدی علیه جمهوری اسلامی ایجاد کند. از طرفی اگر این را نمی گذاشتند از آن سمت ممکن بود یک فضای جدی توسط مذهبیون و قشریون و برخی از آقایان صاحبان فتوا علیه این انقلاب نوپا ایجاد کند. شاید بهترین شکل ماجرا همین اتفاقی است که وقتی رای نمی آورد اصرار نمی کنند که دوباره موارد جابه جا شود و ماجرا را تمام می کنند و فردا بدون هیچ بحث و مذاکره یی به رای گذاشته می شود، به نظر می رسد که بین تعطیلی یک روزه (جلسه امروز تا جلسه فردا) لابی هایی صورت گرفته و دو طرف را مرحوم شهید بهشتی با زبان خاص خود قانع کرده است. به آقایانی که دنبال این بودند که حتما باید مرد باشد و بحث ولایت مردان را مطرح کرده، کلمه رجال را. آقایانی را (اعضا) که پیگیر بودند که زنان هم می توانند رییس جمهور شوند می گوید که رجال سیاسی، رجال به معنی شخصیت است که همان رجال یک مفهوم عمومی است و طبیعتا به شخصیت هایی که در حوزه سیاست صاحب نظر و توانا هستند اطلاق می شود با این ماجرا دو طرف را راضی کردند که فردا بدون هیچ بحث و گفت وگویی این مساله تایید می شد و این ماجرا می گذرد. در مرحله قانون و تصویب و در مرحله عمل هم ما دقیقا شاهد این هستیم که 10 انتخابات ریاست جمهوری داشتیم که این مساله اصلا ابهام ندارد. گرچه در روال و در عمل دچار مشکل هستیم. چگونه زمانی که آقای خاتمی رییس جمهور شدند ایشان معاون خود را برای نخستین بار در کابینه یک خانم قرار دادند، خانم دکتر ابتکار به عنوان معاون محیط زیست، درهمان مقطع شاهد برخی نارضایتی ها و اظهارهای منفی بودیم ضمن اینکه بازتاب بسیار مثبتی در سطح جامعه و نهادهای مدنی و به خصوص تشکل های مربوط به زنان داشت و به نوعی به عنوان یکی از شاخص های توسعه سیاسی از آن یاد شد اما بازتاب خود را داشت و ایشان در آن مقطع که گام اول را برداشت باز این احتیاط را کرد که برای وزارت معرفی نکردند چون ممکن بود گفت وگو بابت رای اعتماد در مجلس موجب بازخورد و مشکلی شود. اما آنجا که مربوط به خودشان بود طی یک حکم عملا توانستند این کار را انجام دهند و مشاور زنان را هم از بین خانم ها وارد کابینه کردند و دو نفر از خانم ها دایم در آن مقطع در کابینه حضور داشتند. این روال در مرحله بعدی با پیگیری ای که آقای احمدی نژاد در دور اول و دوم داشتند و معرفی یک وزیر برای تصدی وزارت آموزش و پرورش و یک وزیر برای وزارت بهداشت که رای اعتماد نیاورد، اما آن موانع را که به شکل عملی تحت عنوان گروه های ذی نفوذ وجود داشت از آن رد شدند. عملا در این سی و چند سال توانستیم که هم به لحاظ ذهنی تا حدودی مساله را حل و فصل کنیم و هم به لحاظ عملی تا حدی که به وزارت رسیده است. امروزه اگر خانمی که دارای صلاحیت های لازم است و سوابقی داشته باشند در معرض انتخابات ثبت نام کند ازاین بابت مطمئنا شورای نگهبان بعید می دانم که مخالفتی کند و رجال را مطابق مرد بودن بگیرد.

در این فضای سیاسی خیلی ها عقیده دارند که چهره یی به عنوان چهره سیاسی زن، که قید سیاسی را اگر مثلا از مقامات موضوع م 81 ق خدمات کشوری باشد، نداریم؟

خانم دکتر ابتکار یا خانم دکتر وحیددستجردی یکی چهره اصلاح طلب و دیگری اصولگرا، اگر کاندیدا شوند با توجه به اینکه تمام ویژگی های دیگر را دارند به راحتی می توانند از این مانع عبور کنند.

اگر خیلی تکنیکال و حقوقی نگاه کنیم یا حتی با این فرض بگوییم که رجل ابهام دارد، نخستین تفسیری که اولویت دارد تفسیر توضیحی است یعنی باید به مشروح مذاکرات مجلس رجوع کنیم و با توجه به پیش نویس مانع قانونی وجود ندارد. اما درباره سیاسی بودن در قانون جدید انتخابات رییس جمهوری به نوعی هدف این بود که این قیود شفاف تر شود. مثلا مشمول ماده 81 قانون مدیریت خدمات کشوری باشند یا جزییات دیگر.

دکتر هاشمی| تفسیر رجل سیاسی از نظر حقوقی سیاسی و جامعه شناختی قابل بررسی و تبیین است. از دیدگاه حقوقی به هر حال اصل 19 قانون اساسی می گوید که مردم از هر قوم و قبیله یی که باشند دارای حقوق برابر هستند تفاوتی بین شان نیست. بنابراین اصل برابری مردم در برابر قانون اقتضا می کند که مردم مشارکت هم بکنند وقتی که انتخابات و همه پرسی باشد و مردم شرکت می کنند پس مردم مشارکت سیاسی دارند. همین که انسان مشارکت سیاسی کند، سیاسی است و به گفته ارسطوکه در زمان خودش می گفت انسان حیوان سیاسی است واگر قرار باشد که ما به قرآن هم رجوع کنیم، مردم اقامه قسط و عدل می کنند؛ لیقوم الناس بلاقسط. منظور همه مردم هستند. اینها مشارکت کننده در اقامه قسط و عدل هستند و جدیدگرایان بعد از رنسانس و بعد از عصر روشنگری مساله قرارداد اجتماعی را مطرح کردند از قرارداد اجتماعی به دموکراسی رسیدند. بنابراین اینجا مشارکت همه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی خودشان یک مشارکت سیاسی است و افراد همه سیاسی هستند. اما از دیدگاه سیاسی و جامعه شناختی توجه داشته باشیم که ناگزیر هستیم به یک اصول به اصطلاح بنیادین دموکراسی توجه داشته باشیم و اصول تعیین کننده دموکراسی. نخستین اصل دموکراسی همگانی بودن مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خودشان است. و این موضوعی است که در اصل 56 قانون اساسی ایران هم آمده که حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و همان انسان را حاکم بر تعیین سرنوشت سیاسی خویش ساخته است. اما از دیدگاه سیاسی و جامعه شناختی اگر توجه کنیم لازمه مشارکت مردم توسعه سیاسی است. و توسعه سیاسی وقتی است که مردم ابتکار عمل در مشارکت در تعیین سرنوشت سیاسی خودشان را داشته باشند. این ابتکار عمل در واقع یک حالت پدیداری است. یعنی احتیاج به گذشت زمان دارد که مردم تحول فکری درشان ایجاد شود و در مشارکت خود، مشارکت متفکرانه داشته باشند و این موضوعی است که نمی توانیم آن را نادیده بگیریم حتی در قرآن آمده: ان الله لا یغیر قوم حتی یغیروا انفسهم (تحول جامعه مستلزم تحول در وجود فکر و اندیشه عقلی افراد یعنی همان توسعه است.)

نگرش جامعه شناسی را اگر جلوه سیاسی بدهیم اصول دیگر دموکراسی، آزادی، برابری و بعد کثرت گرایی است. درباره کثرت گرایی یک کثرت گرایی فکری داریم که افکار و اندیشه های متفاوت در جامعه است و نمی توان آن را نادیده گرفت. یکی هم اینکه این افکار سامان یافته شود که احزاب و گروه های سیاسی در این زمینه موثر هستند. در این خصوص مشارکت آنها در تعیین سرنوشت یک مشارکت و حرکت سامان یافته گروهی به صورت جامعه مدنی است در این خصوص بدیهی است که احزاب با مشارکت کردن در این امور از جمله انتخابات، عقلا و برجستگان خود را معرفی می کنند به عنوان مدیر. بنابراین در اینجا رجل سیاسی حالت مفهومی پیدا می کند و نوعا کسانی هستند که حالت رهبری و راهبری فکری را در جامعه دارند. بدیهی است در چنین حالتی رجل سیاسی یک فرد پخته یی خواهد بود که می تواند عقلانیت لازم و کافی را داشته باشد. البته در این زمینه بدیهی است رجل سیاسی بایستی توانمندی فکری و اندیشه لازم را برای مدیریت جامعه داشته باشد. رجل سیاسی را نمی توان حالت تخصصی برای آن قائل شد مثلا دکترا داشته باشید یا فوق لیسانس... بیشتر پختگی مد نظر است. منتها این پختگی آرمان است. مثل ریگان رییس جمهور امریکا که هنرپیشه بود. اما ریگان از یک حزبی به نام حزب جمهوریخواه بود و لذا آن حزب بود. بنابراین از نظر حقوقی معتقدم که فرقی بین افراد مشارکت کننده نیست منتهای مراتب انتظار می رود که افرادی که عقلانیت بالاتر ، تجربیات بالاتر و تدبیر بالاتر داشته باشند باید مشارکت کنند تا مردم این امانت را در اختیار این افراد قرار بدهند. وقتی این امر محقق خواهد شد که آزادی اندیشه، آزادی فکری، آزادی گروهی وجود داشته باشد و این گروه های سیاسی با مجادلات خودشان خود به خود افرادی را که برجسته هستند، معرفی کنند. بنابراین ناگزیر هستیم که پذیرای این قضیه باشیم. اگر بخواهیم شخصیت سیاسی را به یک عده که آنها تایید کنند چه کسی باشد بسپاریم قابل قبول به نظر نمی رسد.

این امر نسبی است ممکن است شخصیت سیاسی افراد اول انقلاب را در نظر بگیریم با شخصیت سیاسی الان تفاوت داشته باشد. در اوایل انقلاب 112 نفر کاندیدای ریاست جمهوری شدند. جامعه در آن زمان نارس و خام بود. ولی الان وضع بدان گونه نیست. اگر معیاری را بخواهیم برای رییس جمهور قرار دهیم، رجل سیاسی باید کسانی باشند که تجربه سیاسی داشته باشند. یا تجربیات سیاسی آزاد داشته باشند یا تجربیات سیاسی عملی یا اجرایی مثلا وزارت کرده باشند.

پس شما گواهی یا تاییدیه را مناسب نمی دانید؟

نه من اصلا پذیرایش نیستم. لازمه اش آزادی احزاب و گروه هاست که خود به خود این گروه ها فرد شاخص را لیدر قرار می دهند. در جامعه سنتی ما پدرسالاری وجود داشت. در روستاها معتمد محل کسی بود که از برجستگی و عرفان بیشتری برخوردار بود. هیچ قانونی هم برایش وجود نداشت. اگر به خود جامعه بسپارند حالت لیدری پیدا می کند البته رجل سیاسی برای آن است که در اداره امور بینش های لازم و کافی را داشته باشد فلذا کسانی که کاندیدا می شوند باید برنامه داشته باشند. همان کاری که چپی ها و راستی های کشورها انجام می دهند و مردم به آنها رای می دهند. بنابراین کلمه رجل به تنهایی نیست، رجل یک جامعیت را طلب می کند تا فردی به نمایندگی از آن جامعیت فکری وارد عرصه سیاسی شود. پس این را بایستی به عرف و فضای جامعه سپرد و سپردن به یک عده که تشخیص دهند که رجل سیاسی است یا نیست به نظر کار معقولی نیست.

همانطور که قید مذهبی یک سری فاکتورها را دارد قید سیاسی هم یک سری فاکتورها دارد، آیا حسن شهرت سیاسی مهم است (با یک تغییر خاصی) یا نه باید با پارامترهای دیگری درباره تایید صلاحیت در زمینه سیاسی بودن صحبت کرد؟

حق شناس| اگر بخواهیم قائل به تفسیر جناب ارسطو باشیم علی القاعده قانونگذار عنوان می کرد که تمام افراد ایرانی بالغ حداقل 30 سال سن در معرض نامزدی ریاست جمهوری می توانند باشند. اما وقتی مقید می شود عملا از میان یک طبقه بزرگ تر نقطه گذاری و تمرکز می کنند که بتوانند موضوع را با محل ماجرا نزدیک کنند و نهایتا مقنن سعی می کند که در این حوزه بتواند به هدف خود برسد. با توجه به جایگاه ریاست جمهوری به لحاظ شرح وظایفی که دارد می توانیم مهندسی معکوس کنیم. ببینیم مقنن برای ریاست جمهوری و رییس جمهور چه تکالیف و وظایفی پیش بینی کرده بعد براساس آن وظیفه یی که دارند و تکلیفی که بر دوشش گذاشته شده است ببینید با این وظایف فرد باید چه ویژگی ها و شاخص ها و توانایی هایی داشته باشد که بتواند این فرد توان حمل این بار را داشته باشد یا نداشته باشد. قانون برای رییس جمهور ساختار حکومت و جامعه جمهوری اسلامی را به سه شاخه اصلی تقسیم می کند. سه قوه را تعریف می کند. مجریه، مقننه و قضاییه و براساس وفاداری که قانونگذاران ما به جناب منتسیکو دارند و جایگاه شناخته شده یی در حکومت ها و دموکراتیک تعریف شده بحث تفکیک قوا را هم به رسمیت می شناسند. در مرحله بعد به تعریف می پردازد که رییس جمهور، رییس قوه مجریه است. یکی از مهم ترین کار ویژگی هایی که برای جناب رییس جمهور در نظر گرفته شده رییس هیات دولت است. انتخاب وزراست و معرفی آنها به مجلس برای گرفتن رای اعتماد. انتخاب سفرا و دادن حکم برای سفیران در کشورهای دیگر، پذیرش سفرا و قبول استوارنامه آنها و... یک وظیفه خاص هم برای رییس جمهور در نظر گرفته می شود و آن مسوولیت نظارت بر حسن اجرای قانون اساسی است.

تمام این وظایف از مبانی اصلی حاکمیت و حکومت است. موضوع، موضوع سیاست است. ریاست کابینه، انتخاب وزیر، اداره دولت، ریاست بر قوه مجریه، هماهنگی با قوای دیگر مسوولیت اجرای قانون اساسی، همه اینها دارای شأن و جایگاه سیاسی است. سیاست در اینجا چه موضوعیتی دارد؟ بحث اداره بهینه جامعه است. یک جامعه بتواند در طراز جمهوری اسلامی و با قواعدی که ترسیم شده و در برابر سایر دولت ها و ملل بتواند جایگاهی قابل قبول و رو به ترقی و ارتقا داشته باشد و بتواند از این جهت جامعه ایرانی را در این چارچوب ها اداره کند. شأن اول و آخر رییس جمهور سیاسی بودن است. اصلا مساله مذهبی بودن در این بحث جدی نیست. طبیعتا سیاست می شود موضوع اصلی مورد توجه در عرصه اداره جامعه که یک شخص باید واجد شرایط در این بخش باشد. این شرایط مجموعه یی است از دانش، تجربه، آگاهی، هوش، توان مدیریت و مجموعه یی از عوامل دیگر. حتی پشتوانه هایی که در حوزه سیاست بتواند این فرد را در موقعیتی قرار بدهد که از موانعی که پیش روی یک رییس جمهور قرار می گیرد هم عبور کند، هم اگر این موانع پیش پای ملت قرار گرفت بتواند ملت را هم با خودش عبور دهد. این خیلی پشتوانه مهمی است. با همین نگاهی که از میان 75 میلیون ایرانی- مثلا کسانی که واجد شرایط اند به لحاظ سنی 50 درصد این جمعیت هستند- به اندازه انگشتان یک دست، امکان حضور در صحنه رقابت را پیدا می کنند. مثل سال 84 که تنها چهار نفر در رقابت شرکت کردند. در اینجا بحث توجه به عنصر سیاست به شکل حرفه یی آن است یعنی علی القاعده باید کسی که نامزد ریاست جمهوری می شود به طور حرفه یی سیاست ورز باشد.

به شکل آماتور وارد عرصه سیاست نشود. ممکن است استاد عالیقدری در حوزه علوم سیاسی که شاید به لحاظ درجه دانش پروفسور باشد، بیش از 40 سال نیز در بالاترین دانشگاه های ایران و حتی جهان تدریس کرده باشد ، ولی ایشان واجد شرایط سیاست ورزی حرفه یی نباشد، یعنی دانش سیاسی یکی از شرایط لازم است ولی کافی نیست. شاید چیزی که در دنیا شناخته شده و تجربه بشری است و می شود گفت بیش از 220 سال این را تجربه کردیم یعنی از انقلاب کبیر فرانسه که این تحول را شکل داد و جمهوری خواهی به یک گفتمان حاکم تبدیل شد و از فرانسه به یک پیام جهانی، ابتدا در اروپا و بعد در تمام دنیا تبدیل شد و بحث مشارکت سیاسی مطرح شد و بحث مجلس و پارلمان را مطرح می کند و مجلس تقسیم به سه شاخه چپ و راست و میانه می شود. اما این اصطلاح وارد تمام جوامع دنیا شده از اینجاست که افرادی که می خواهند وارد عرصه سیاست شوند می آیند تمرین و مشق و آموزش سیاسی را به شکل حرفه یی در حوزه های حزبی و چارچوب های قانونی می بینند. ابتدا در سطح شهرهای کوچک بعد در استان ها بعد در مجلس و بعد در کابینه تا نهایتا به مقام رییس جمهوری که این مراتب قاعدتا باید طی شود. اما در این بخش قانونگذار ما نتوانسته به این نکته توجه کند یا شاید هم هنوز تجربیات وارد جامعه نشده بود. ما اینجا باید عنصر سیاسی را به نحو حرفه یی مورد توجه قرار بدهیم و بعد بتوانیم شاخص های متفاوت برای این جایگاه حضور در عرصه سیاست را از این منظر مورد توجه قرار دهیم. شاید اتفاقی که به طور عملی در سالیان اخیر دیدیم اینکه آمده اگر کسی یک دوره وزارت کرد به عنوان رجل سیاسی به آنها توجه شده است. یا اگر در راس یک حزب شاخص سیاسی بود یا اگر در نهادی مثل مجلس یا شورای نگهبان بود می بینیم که این افراد مورد توجه قرار می گیرند و به عنوان شاخص مورد نگاه تاییدی شورای نگهبان هستند.

پس با تاییدیه از مقامات سیاسی یا نمایندگان مجلس تا اینکه احراز کنند این کاندیدا شرط سیاسی را دارد چندان موافق نیستید؟

این یک تجربه یی است که در دنیا به آن توجه می شود در حوزه های متفاوت. به طور مثال در فرانسه یا استرالیا، یا از طریق احزاب افراد مطرح می شوند یا برای اینکه هر کسی نتواند در عرصه رقابت وارد شود و در عین حال فضا هم محدود نشود. یک شرایطی مطرح می شود. مثل اینکه اگر کسی توانست در کل کشور 50 هزار امضا از افراد صاحب رای جمع کند که او را واجد شرایط بدانند و رای برای وی در نظر می گیرند آن فرد می تواند نامزد ریاست جمهوری شود. یا مثلا این بحث را عنوان می کنند که مانعی قرار می دهند مثلا می گویند افرادی کاندیدا شدند و نتوانستند حداقل سه درصد آرا را کسب کنند یا چهار درصد هزینه هایی که برای انتخابات برگزار می شود از قبل ودیعه یی می گذارند و آن توسط وزارت کشور مصادره می شود یا نهاد برگزارکننده انتخابات که جلوی هجوم های بی رویه را بگیرند. می توانیم موانعی بگذاریم من جمله امضای افراد واجدشرایط رای دادن یا حداقل امضای افرادی که در سطح نخبگان موضوعیت دارند مثلا کسانی که یک دوره به نمایندگی مجلس رسیدند، کسانی که یک دوره مدیرکل شدند، کسانی که استاد دانشگاه هستند کسانی که فرماندار بودند یا استاندار ممکن است در جامعه 30 هزار نفر باشند و در میان اینها مشخص می کنند اگر هزار نفر از این افراد یک فرد را واجد شرایط دانستند این پایه اول شناسایی است که انتخاب فرد واجد شرایط منحصر نشود به افراد حاضر در شورای نگهبان. به یک نوع می خواهد کمک کند هم مانعی ایجاد نشود در ورود افراد توانا در عرصه سیاست ورزی و هم اینکه مانعی باشد برای اینکه هر کس آن را بازیچه و شوخی نگیرد و وارد عرصه یی شود که ممکن است در یک اتفاق پوپولیستی رای هم بیاورد و کشور را به بدبختی بکشد. حداقل نگاهی از نخبگان را داشته باشد. سیستم های حزبی به طور کامل افراد را پرورش می دهد- حمایت می کند و در عین حال مسوولیت هم می خواهد و این گونه نیست که وقتی رییس جمهور شد رها شود. آن حزب است که پاسخگوی مردم است و رییس جمهور از این نظر انقیادی دارد که به راحتی نمی تواند از زیر بار مسوولیت و سوال فرار کند.

پس عمده این مشکلاتی که ما در مرحله ثبت نام کاندیداها داریم به دلیل فقدان وجود حزب وتشکیلات حزبی است؟

حق شناس| نارسایی قانونی درباره حزب در کشور داریم. نگاهی که به احزاب وجود داشته نگاه مهربانانه یی درباره حزب نبوده است. می بینیم که وقتی رییس جهور انتخاب می شود علاوه بر اینکه تحزب جدی پشت سرش است اما نخستین کاری که می کند بودجه احزاب را قطع می کند و می گوید من هیچ تعهدی به حزب ندارم یا حتی بعضا شعار انحرافی داده می شود که تنها حزب الله برای ما کفایت می کند. به هر حال حزب چارچوبی دارد- قانونی دارد باید اساسنامه و امنامه داشته باشد- موقعیتی داشته باشد. ارگانش شکل بگیرند. اما برای اینکه متعهد به گفتمان شناخته شده تحزب که در دنیا شناخته شده است و در قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته نباشند و برای فرار از این ماجرا، می بینیم که این اتفاق متاسفانه می افتد و از این بابت یکی از نقاط جدی نقض قانون است که بین انتخابات در کشور ما و احزاب پیوند استوار و عمیق و روشن و تعریف شده یی وجود ندارد که این نقیصه اگر رفع شود بقیه مشکلات چه در انتخابات مجلس، در انتخابات شوراها و چه ریاست جمهوری می توان امیدی برای رفع آنها داشت.

در حوزه قانونی و ساختار حقوقی کشور چرا این پیوند برقرار نشده؟ آیا این نگاه بدبینانه قانونگذار به تشکیلات حزبی در ایران بوده یا نه به زعم قانونگذار یا سیاست گذاران به دلیل فعالیت های نامناسبی بوده که احزاب داشته اند؟ آیا نگاه بدبینانه به حزب و کار مقدم نیست؟

دکتر هاشمی| به طور کلی موضوع تشکیل احزاب سیاسی احتیاج به یک پرورش زمانی دارد؛ مثل بزرگ شدن بچه است. منتهای مراتب ما گرفتار یک تاریخ ناخجسته هم هستیم. یعنی اینکه باعث و بانی استبداد گاهی خود مردم هستند. فرهنگ اطاعت محض و بی چون و چرا در کشور متداول است. باز ناگزیریم به توسعه سیاسی برگردیم. مشکلی که وجود دارد این است که افرادی که در فضای انقلابی دست اندرکار امور می شوند یک ذهنیت استبدادی استکباری دارند و در فضای جامعه این قضیه وجود دارد.

موضوع آزادی در کشور ما قربانی است. همان نمایندگانی که سوگند یاد کردند، قانونی وضع کردند که آزادی ها را شکسته است. در اصل 9 قانون اساسی آمده است که هیچ مقامی حق ندارد آزادی های مشروع را حتی با وضع قانون سلب کند. کسی که مسوولیت اداره امور را دارد باید به حرف مردم و حق مردم توجه داشته باشد در حالی که ما تضییع حقوق مردم را مشاهده می کنیم. نظارت شورای نگهبان حقوقی است. یعنی به صلاحیت سلبی و ایجابی وی نگاه می کنند. ایجابی این است که ایرانی الاصل باشد و سن و...، سلبی نیز این است که سوءسابقه نداشته باشد. قانون مطبوعات و قانون احزاب و گروه های سیاسی و قانون اجتماعات دارای مشکلاتی است که ما را از توسعه سیاسی که منجر به انتخابات شایسته است بازمی دارد. آزادی احزاب جزو ضروریات است. ولی موانعی برای آزادی بیان و آزادی احزاب و مجادلات سیاسی در شناخت یا زمینه سازی رجل سیاسی داریم. بنابراین قانون مطبوعات، قانون احزاب و قانون اجتماعات دارای ایرادات قابل تاملی است که مانع فضای شایسته سیاسی است و امیدواریم ذیل اصل 9 مورد توجه کارگزاران و نمایندگان باشد.

درباره قید مذهبی شاخص های آن چیست؟ آیا منظور مذهب جعفری است؟ چون طبق قانون اساسی رییس جمهور باید سوگند یاد کند که مدافع مذهب رسمی کشور باشد، حالا هم که بحث رد صلاحیت بعضی از کاندیداها مطرح شده جدیت بیشتری پیدا کرده.

حق شناس| وقتی که قید مذهب مطرح می شود در قانون اساسی داریم که مذهب رسمی کشور را شیعه جعفری اعلام می کند و از آنجایی که عنوان مذهبی می گذارد باز قانونگذار در آن مقطع به نوعی می خواسته این عنوان را برای رییس جمهور بار کند که شاید این صراحت را در ذکر نکرده که باید شیعه مذهب باشد، اما عنوان مذهبی که گذاشته و در جای دیگر هم اعلام کرده مذهب رسمی کشور شیعه جعفری اثنی عشری است، عملا نشان دهنده این است که رییس جمهور را خواسته مقید کند به قید مذهب شیعه وگرنه از این عنوان این نکته حاصل نمی شود که دارای تحصیلات مذهبی باشد.

منظور تنها متدین بودن است یعنی ؟

نه. به نظر می آید عامل به مناسک به معنی مصطلح آن باشد. عامل به اعمال مذهبی باشد. نمازش را بخواند روزه اش را بگیرد و بیش از این نیست. برخلاف عرف مبانی مذهبی شهره نباشد. می خواهد دارای مذهب شیعه باشد. عین رفتاری که درباره رجال صورت گرفته بعضا در اینجا نیز می خواهد این مفهوم را به طور ضمنی بار کند که بتواند طوری به پیش ببرد. در همان نخستین دوره ریاست جمهوری کسانی که نامزد شدند و حتی تایید شدند چه کسانی بودند؟ اینها عمدتا رجال سیاسی بودند هیچ کدام سابقه مذهبی به این عنوان که عالم مذهبی باشند، درس خوانده در حوزه مذهب باشند، نیستند. پس این عنوان مذهبی یک بحث حداقلی است که نشان دهنده مذهب رسمی شیعه است و عنوان می کند که این فرد به طور حداقلی پایبند به مباحث شرعی باشد نه بیشتر.

آیا کار شورای نگهبان با تایید صلاحیت تمام می شود؟ یا بعد از آن هم می تواند نظارت داشته باشد؟

دکتر هاشمی| اگر شورای نگهبان وارد این قضایا شود حالت سلیقه یی پیدا می کند و جنبه فردی می شود و صرفا شرایط حقوقی باید مد نظر باشد؛ شرایط ایجابی و سلبی.

حق شناس| قانونگذار این قضیه را مشخص کرده است. شورای نگهبان حدود اولیه را مشخص می کند ولی نهایتا رای مردم است که فرد را برمی گزیند و او را واجد صلاحیت می داند یا نمی داند. وقتی که از میان نامزدهایی که شرایط اولیه را احراز کردند و به عرصه رقابت آمدند این مردم هستند که وی را انتخاب می کنند و نهایتا با تنفیذ رهبری کارش را شروع می کند. اما اگر در هر مرحله یی ایشان از منظر سیاسی نتوانست کفایت لازم سیاسی را نشان دهد، مقنن مشخص کرده که مجلس شورای اسلامی در این بخش صاحب صلاحیت است به نمایندگی از ملت. پس از استیضاح، سه چهارم نمایندگان مجلس رای می دهد که وی شایسته ریاست جمهوری نیست و بعد با تایید رهبری از مقام خود عزل می شود یا اینکه، فرد خطا کرد، از جایگاه ریاست جمهوری عدول کرد، قصوری مرتکب شد که سیستم قضایی کشور در دیوان با حضور قضات دیوان صلاحیت عمومی این فرد آنجا رد می شود لذا در این بخش شورای نگهبان اصلا واجد شرایط نیست بعد از رای مردم دو جایگاه مشخص است درباره کفایت سیاسی و درباره صلاحیت عمومی او. برای نظارت شورا زمان در نظر گرفته شده است و نمی تواند بعد از احراز صلاحیت نیز نظارت داشته باشد. ظرف زمان برای ایجاد نظم عمومی جامعه است و شورای نگهبان نمی تواند این قاعده نظم را که بر همه حاکم است، خود را مستثنی از این قاعده بداند. شورا موظف است تمام لوازم لازم را، تمام مقتضیات را بر اساس ظرف زمانی مربوطه برای افرادی که نامزد شدند، بررسی کند و در همان مقطع زمانی نیز نظر خود را بدهد.

منبع: روزنامه اعتماد


( ۱ )

نظر شما :