رئیس جمهور جدید آتش افروز است یا آتش نشان؟
خاویر سولانا
خبرآنلاین: در ششمین روز از ماه نوامبر، یا باراک اوباما دموکرات یا میت رامنی جمهوری خواه خسته از رقابت انتخاباتی نفس گیر، خود را برای چهار سال حضور در کاخ سفید در جامه رئیس جمهور مهیا خواهد کرد. یک اقیانوس آنسوتر از آمریکا، در هشتمین روز از ماه نوامبر بیش از 2 هزار نفر از حزب کمونیست چین در پکن دور هم جمع خواهند شد. یک هفته پس از این تاریخ ، اعضای کمیته Politburo Standing، خود را برای در دست گرفتن کنترل قدرت در کشوری با بیش از 1 میلیارد جمعیت مهیا خواهند کرد.
رهبران دو قدرت بزرگ اقتصادی جهان در حال تغییر هستند. جهان نیز تغییری مشابه را تجربه می کند. خاورمیانه شاهد تغییرات بسیار شگرف و جابه جایی های شگفت انگیز است. در حالی که بازسازی لفظی و تلویحی در بسیاری از منطاق جهان در دست اجرا است، کشورهایی مانند سوریه در شعله های ناآرامی می سوزند. در این میان کشوری مانند ایران نیز هیچ گاه از جنب و جوش نایستاده است. با وجود فشارهای اقتصادی که اکنون بر ایران تحمیل شده این کشور همچنان در حال تخاصم با امریکا است. با استفاده از حزب الله لبنان پهبادی را بر فراز خاک ( رژیم) اسرائیل به پرواز درآورده و البته حملات سایبری نیز ادامه دارد.
در نتیجه تنش میان بازیگران منطقه ای بسیار زیاد است. نخست وزیر رژیم صهیونیستی بنیامین نتانیاهو پس از سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل و تعیین خط قرمز برای برنامه هسته ای ایران ، انتخابات زودهنگام اعلام کرد که همین مساله می تواند دست او را در عمل علیه ایران بازنگاه دارد. مصر نیز همزمان تلاش می کند تا با وضع قانون اساسی و البته در حوزه سیاست خارجی ، توازن قدرت خود را بازیابد.
در این میان ترکیه ای وجود دارد که میان اروپا و خاورمیانه نشسته است. کشوری که با اقتصاد صعودی خود تلاش می کند قدرتی منطقه ای هم باشد. با همسایه خود در جنوب درگیر شده است و از متحدان خود در ناتو می خواهد که فکری برای بالابردن ضریب امنیت این کشور کنند. آنچه گفته شد بخشی از دورنمای تغییری است که رهبران جدید در خاورمیانه، منطقه ای که امریکا به شدت درگیر آن است، با آن روبه رو خواهند شد. حضور نظامی فعال امریکا در عراق سرانجام در سال 2010 میلادی به پایان رسید. عملیات نظامی در افغانستان هم در سال 2014 میلادی به پایان خواهد رسید.
رئیس جمهور آتی آمریکا هم کشوری را با دورنمای ژئوپولتیک کاملا متفاوت به ارث می برد. پیشرفت ها در حوزه تکنولوژی و نوآوری می رود تا به رویای استقلال در حوزه انرژی جامه واقعیت بپوشاند. امریکا در لبه ایستگاه استقلال در حوزه انرژی ایستاده است. سال گذشته برای نخستین بار در 15 سال، کمتر از نیمی از نفت مورد نیاز امریکا ، در قالب واردات تامین شد. رشد سالانه در تولید گاز از 17 درصد در فاصله سالهای 2000 تا 2006 به 48 درصد در فاصله سالهای 2006 تا 2010 رسید. پیش بینی می شود که در سال 2035 ، گاز تولیدی بتواند نیمی از نیاز امریکا به انرژی را تامین کند. انعکاس این انقلاب تنها اقتصادی نخواهد بود. از منظر سیاسی نیز کاهش وابستگی به نفت خارجی می تواند توجه به آسیا از سوی سیاستمداران امریکایی را با آرامش خاطر و ضریب اطمینان بیشتری همراه کند. این تنها رهبر جدید ایالات متحده نیست که جهانی متفاوت را به ارث می برد. در آنسوی اقیانوس نیز روزهای رکوردشکنی های اقتصادی که مولفه ای قابل بحث در ثبات سیاسی و اجتماعی به حساب می آید، به شماره افتاده است. حقیقت این است که حوادث در چندماه اخیر ناآرامی های داخلی بسیاری را در چین کلید زده است. هرچند حس ناسیونالیستی چینی ها در برابر هرگونه دخالت خارجی تمام قد ایستاده و موقتا توجهات را از مشکلات داخلی دور کرده است اما دغدغه های داخلی مساله ای است که باید دیر یا زود در این کشور به آن پرداخته شود. مسائل اقتصادی و سیاسی در چین باید به زودی به گونه ای مورد بررسی قرار گیرد که نابرابری اجتماعی در این کشور را پاسخ دهد.با وجود بادهای مخالف اقتصادی ، رهبران چین همچنان پایبند به حفظ رشد اقتصادی هستند تا به مدد آن بتوانند چینی های بیشتری را از ورطه فقر نجات داده و مانع از شکل گیری نارضایتی های اجتماعی شوند. علاوه بر این به شدت مراقب تغییرات در منطقه نفت خیز خاورمیانه هستند.
پس از چندین سال اتکای به حضور امریکا در منطقه،نسل جدید رهبران چین می روند تا نقشی چشمگیرتر را بازی کنند. از آنجا که هیچ گاه به چینی ها به چشم امپریالیست در منطقه خاورمیانه نگاه نشده به نظر می رسد که این مساله مزیت قابل توجهی برای آنها به حساب می آید. در این میان اتحادیه اروپا نیز درگیری های خاص خود را دارد. با وجود نیاز اتحادیه اروپا به نگاه به درون و حل معضلات اقتصادی ، این اتحادیه نباید همسایگان خود را فراموش کند. ارتباط گیری جدی با کشورهای جنوب مدیترانه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. منطقه ای که آبستن همکاری در حوزه های متفاوت از اقتصادی تا سیاسی و انرژی است. در این صحنه، اصلی ترین ابزار در اختیار اتحادیه اروپا ، گفتگو و توسل به قدرت نرم است.
روسیه نیز باید به آسیب پذیری های جدید ناشی از تغییرات شرایط جهانی بپردازد. کرملین همچنان از دولت بشار اسد رئیس جمهوری سوریه حمایت کرده، مخالف هرگونه دخالت نظامی در این کشور است و همچنان موقعیت های استراتژیک نظامی خود در طوطوس سوریه را حفظ کرده است. ترجمه این موضع گیری نیز وتوهای مداوم قطعنامه های لازم الاجرا شورای امنیت علیه سوریه است. انفعال سازمان ملل در قبال داستان سوریه به اعتبار این نهاد بین المللی ضربه می زند و این در حالی است که این رویکرد بر داستان پرونده هسته ای ایران نیز تاثیر گذار است. به هم پیوستگی پرونده های سوریه و ایران میان اعضای شورای امنیت انشقاقی ایجاد کرده که در دراز مدت می تواند مخرب باشد. تاثیر این انشقاق را می توان در بن بست بوجود آمده در پرونده هسته ای ایران مشاهده کرد. افزایش ریسک ها توجیه کننده لزوم توسل به انواع راهکارها برای رسیدن به نتیجه ای مطلوب است . فارغ از آنکه بحث اخیر در خصوص مذاکره ایران و امریکا صحت دارد یا خیر ،باید از اینچنین طرح هایی استقبال کرد. در حالی که سر بازیگران اصلی به مشکلات داخلی گرم است، منطقه همچنان در التهاب می سوزد. اصلی ترین پرسش در حال حاضر این است که آیا مردی که در شش نوامبر عنوان رئیس جمهور 45 ام را به خود اختصاص می دهد آتش افروز است یا آتش نشان؟
منبع:project-syndicate.
نظر شما :