خاورمیانه همچنان متاثر از بهار عربی

۲۳ مهر ۱۳۹۱ | ۱۷:۰۴ کد : ۱۹۰۷۹۶۰ سرخط اخبار

کردپرس : پروفسور قاسم افتخاری استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران بیش از پنجاه سال است که در این حوزه به تدریس، تحقیق و پژوهش مشغول است و در حقیقت پیر روابط بین الملل ایران و مکتب پوزیتیویسم در روش پژوهش در علوم سیاسی محسوب می شود. نوشتار زیر چکیده ای از سخنرانی وی تحت عنوان «بهار عربی یا انفجار ناکامی» است که در ششمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران ارائه گردید.

تونس آغازگر بهار عربی

13 روز مانده به آغاز سال 2011 یک جوان فارغ التحصیل بیکار بنام «محمد بوعزیزی» در شهر سیدی بوزید تونس که از ناچاری به دستفروشی روی آورده بود مورد هجوم پلیس شهر قرار گرفت و بساطش مورد مصادره گردید. او از فرط احساس بی عدالتی و ناامیدی در پاسخ به این عمل پلیس، خود را به آتش کشید و به طرز دردناکی جلو چشم رهگذران جان داد. این رویداد تظاهراتی نسبتاً گسترده را در 18 دسامبر به دنبال داشت و در روزهای بعدتر گسترده تر و دامنه دارتر شد به نحوی که در عرض کمتر از 26 روز به واژگونی حکومت تونس انجامید و منجر به فرار «رین العابدین بن علی» دیکتاتور حاکم بر این کشور شد.

این رویداد از 18 دسامبر 2010 تا 25 ژانویه 2011 یعنی در عرض کمتر از 40 روز باعث بروز جنبش هایی در الجزایر، لبنان، اردن، موریتانی، عمان، عربستان سعودی و مصر گردید. در این فاصله مجله «سیاست خارجی» آمریکا این جنبش را برای اولین بار با تقلید از رویدادهای 1968 چکسلواکی که بهار پراگ نام گرفته بود، بهار عربی نامید و بعدها نام های دیگری مانند بهار و زمستان عربی، انقلاب عربی، بیداری عربی، خیزش عربی، آزادی خواهی عربی و در مواردی هم بیداری اسلامی و یا بهار اسلامی به خود گرفته است. صرف نظر از نام های گوناگون این پدیده، درون مایه آن یک جنبش اجتماعی بی مانند یا کم مانند در درازنای تاریخ می باشد. این نام ها به تنهایی و حتی با هم نمی توانند گویای درونمایه ی آن باشند، تنها یک تعریف علمی با ذکر شاخص های عینی می توانند فهمی از این پدیده را به دست دهند.

دومینوی اعتراض و قیام در بین اعراب

جنبش ها و خیزش های اجتماعی که در برخی کشورها به انقلاب اجتماعی واقعی تبدیل گردیدند همچنان که گفته شد، در پی رویداد نسبتاً کوچ و معمولی در تونس در تاریخ 17 دسامبر 2010 آغاز گردید و ده روز بعد، سبب خیزش اجتماعی همانندی در الجزایر شد و کشور لبنان نیز دستخوش شورش های مشابهی گشت که حدود یکسال ادامه داشت. دو روز بعد از آغاز شورش ها در لبنان، کشور اردن شاهد تظاهرات همانندی رد 14 ژانویه شد که تا به امروز هم با مانند آتش زیر خاکستر گاه هستی خود را به صورت پراکنده و گاه گسترده نشان می دهد. سه روز بعد از آغاز تظاهرات اردن نوبت به موریتانی رسید تا در 17 ژانویه 2011 شاهد ناآرامی های مشابهی گردد و هنوز هم گاه به گاه صورت می گیرد. عمان هم  همزمان با موریتانی شاهد ناآرامی اجتماعی شد که تا مه ی همان سال ادامه داشت. نوبت به عربستان سعودی هم چهار روز بعد یعنی در 21 ژانویه رسید، و این اعتراضات در استان های شرقی همراه با مبارزات برای حقوق زنان تا به امروز در عربستان ادامه داشته است. در فاصله براندازی دولت تونس در 14 ژانویه 2011 و آغاز شورش ها در عربستان، دامنه گستردگی این جنبش ها، به جز در تونس، محدود بود که اغلب به صورت تظاهرات آمیخته با نافرمانی مدنی صورت می گرفت. اگر چه  برخی از آنها به پاره ای از خواسته های خود رسیدند ولی همگی در حال گذراندن خواب زمستانی می باشند. تا شاید در بهار (دیگری) برخیزند و برای دستیابی به خواسته های برآورده نشده خود به راه افتند.

التحریر میدانی برای قیام بزرگ

ولی هنگامی که چهار روز بعد از شورش ها در عربستان سعودی نوبت مصر در 25 ژانویه ی 2011 رسید کسی فکر نمی کرد که یک انقلاب اجتماعی واقعی در آن کشور آغاز گردیده است. انقلابی که در حدود یک ماه بعد  در تاریخ 11 فوریه ی 2011 به حکومت 32 ساله ی مبارک و فرمانروایی دیرپای تک حزبی در آن کشور پایان داد. شورش اجتماعی یمن درست دو روز بعد از آغاز خیزش مردمی مصر صورت گرفت که آن هم حدود سیزده ماه بعد به واژگونی دولت یمن انجامید. پای این جنبش های اجتماعی درست یک روز بعد از آغاز آن در یمن به جیبوتی رسید که از 28 ژانویه تا ماه مارس همان سال ادامه داشت. سی ام ژانویه سرآغاز شورش گسترده در سودان بود که عمر البشیر را از نامزدی برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری منصرف ساخت.

شورش ها در عراق 10 روز بعد از سودان به راه افتاد که تا دسامبر همان سال ادامه داشت و چهار روز بعد از آن هم نوبت بحرین رسید که هنوز هم ادامه دارد. سه روز بعد از بحرین خیزش اجتماعی پر قدرتی در لیبی آغاز شد که حدود 5 ماه بعد واژگونی حکومت 40 ساله معمر قذافی را در پی داشت. در تاریخ 18 فوریه 2011 تظاهرات اعتراضی در کویت شروع شد که هنوز هم ادامه گاه گاهی خود را نشان می دهد. دو روز بعد از کویت، مراکش شاهد تظاهراتی در 20 فوریه بود که هنوز هم گاهی براه می افتد. شورشها در صحرای غربی 6 روز بعد از مراکش آغاز گردید و به برخی از خواسته های خود رسید و بالاخره سوریه با 20 روز تاخیر در 26 فوریه همان سال خیزش بس نیرومند اجتماعی را تجربه کرد که خونین ترین همه ی این خیزش های اجتماعی بوده است و هنوز هم به صورت یک جنگ داخلی بی امان ادامه دارد.

شعله های همچنان روشن بهار عربی

بخشی از شراره های این انفجار بزرگ اجتماعی در کشورهای عربی در بعضی نقاط دیگر فرود آمد مانند شورش گسترده ای که که به وسیله جنگجویان توارق به هنگام بازگشت از لیبی در مالی راه انداختند که در نهایت کودتایی در آن کشور را در پی داشت. یا شورش فلسطینی ها علیه دولت خودگردان در سپتامبر 2012. به نظر می رسد بخش دیگری از این شراره ها هنوز در هوا و فضای خاورمیانه سرگردانند و معلوم نیست که به طور غیر منتظره ای در کجا فرود آیند و با توجه به ویژگی های خاورمیانه می تواند تنها مختص جامعه و کشورهای عرب نبوده و دامن کشورهای غیر عرب منطقه را نیز بگیرد. مجموعه ی این خیزش ها و انقلاب های اجتماعی بی مانند رویدادی است که با نام بهار عربی و نام های دیگر شناخته شده است که مطمئناً تاثیرات قابل توجهی بر سرنوشت پیش روی منطقه پر تلاطم و پر بحران خاورمیانه گذاشته و خواهند گذاشت.

چرایی وقوع بهار عربی

هرچند پاسخ های متعددی برای این مهم تا امروز داده شده است پاسخ هایی از قبیل وجود نظام های خودکامه، تلاشی برای احیای ناسیونالیسم عربی و فقر و بیکاری و اقتصاد نابسامان این کشورها و همچنین وسایل ارتباط جمعی مدرن مانند اینترنت و پدیده ای بنام فیسبوک باید گفت در کنار همه اینها باید پاسخ این پرسش را در عامل دیگری جستجو کرد و آن عبارت است از ناامیدی کامل عرب ها، بویژه جوانان تحصیل کرده ی عرب نسبت به اصلاح وضع سیاسی و اجتماعی موجود از راه های مسالمت آمیز. و در نتیجه باید گفت این ناامیدی و این انفجار عموماً ناشی از ناکامی های دهها ساله جنبش های مختلف عربی در کشورهای مختلف است که اینک منفجر شده و امواج آن دامن همه آنها را گرفته است.


نظر شما :