لیبرال‌هایی که ملی- مذهبی هستند

۱۱ مرداد ۱۳۹۱ | ۱۵:۰۸ کد : ۱۹۰۴۹۵۵ سرخط اخبار

اعتماد: دکتر عباس لقمانی، از کارشناسان شمال آفریقا، بی پرده می گوید ائتلاف نیروهای ملی لیبی را نباید سکولار دانست بل آنها گروهی مسلمان هستند که خوانشی دموکراتیک، مدرن و در ارتباط با ملی گرایی را از اسلام ارائه می دهند. از نظر او همین ویژگی ها برگ برنده محمود جبریل برای پیروزی بر نیروهای اخوان المسلمین و سلفی ها بود. این استاد دانشگاه در تشریح عملکرد شورای انتقالی و دولت موقت لیبی، آنها را مهم ترین برگ برنده لیبی در پرهیز از سوق یافتن به آتش بحران و جنگ داخلی می داند.

با در نظر گرفتن شرایط کشور لیبی، ارزیابی شما از یک سال و دو ماه عملکرد شورای ملی انتقالی لیبی پس از 42 سال حکومت معمر قذافی چیست؟

در مدتی که در عمل کمتر از این میزان بود، نمی توان نظر درست و کاملی در مورد عملکرد شورای انتقالی داد. پس ترجیح می دهم ابتدا در مورد شرایط ویژه لیبی چند نکته را بگویم. شکل اداره لیبی پس از سقوط حکومت قذافی یک نظم نوپا دارد و دارای شرایطی است که مانند کشورهای همسایه و همانند دیگر انقلاب ها مثل تونس یا مصر و یمن نیست. آنجا یک ساختار قبیله یی قدرتمند هم وجود دارد که تلاش های بسیار قذافی برای از بین بردنش نیز چندان نتیجه بخش نبود. لیبی کشوری است با جمعیت کم و وسعت زیاد. در سال هایی که سرهنگ قذافی بر سر کار بود، نگاه مردم لیبی به خارج از کشور نگاهی متفاوت از مردمان تونس و مصر بود و ساختار ذهنی هم شرایط اجتماعی دیگری برای لیبی به ارمغان آورده است. مساله گروه های اسلامگرا به این شکل که در برخی رسانه ها مطرح می شود، با واقعیت جور نیست، به این مفهوم که ما نمی توانیم در کشوری مانند لیبی از دولت های سکولار یا اسلامگرا صحبت کنیم، چه در حقیقت همه اینها به شکلی وابستگی به اسلام دارند. اگر به تاریخ نگاه کنیم، تمام کشورهای این منطقه، باقی مانده فروپاشی حکومت عثمانی هستند و ملت سازی در این کشورها بسیار کند و کم است. به همین دلیل هویت غالب مردمان این کشورها اسلامی است. فرقی ندارد کدام گروه سیاسی روی کار باشد اما نوع اسلام لیبیایی ها بدون شک با اسلامی که برای نمونه در مصر حاکم شد، تفاوت دارد.

در جریان انتخابات پارلمان لیبی گروهی از کارشناسان «ائتلاف نیروهای ملی» را یک جریان لیبرال و در مقابل گروهی هم آنها را اسلامگرا می نامیدند. نظر شما در این مورد چیست؟

بر این باورم که در این دسته بندی اشتباه فاحشی وجود دارد. ائتلاف ملی به رهبری آقای محمود جبریل، متشکل از چندین گروه و حزب مختلف که توانسته حدود 80 کرسی پارلمان را به دست آورد، یک حزب سکولار یا لاییک و غیراسلامی نیست. در واقع شرایط حاکم بر لیبی به این گروه اجازه داد بیشترین آرا را به دست بیاورند. علت اصلی آن هم حاکم شدن یک نوع حس وطن پرستی در لیبی پس از قذافی است و آقای جبریل از این موج وطن پرستی استفاده خوب و کامل را برد یعنی ایشان در تبلیغات انتخاباتی اعلام کرد اخوان المسلمین لیبی در حقیقت کمک هایش را از خارج و به ویژه از قطر می گیرد . به ظاهر این تبلیغات بسیار کارساز بود. شما اگر اخوان المسلمین لیبی را در نظر بگیرید، درست است که پیشینه تاریخی بسیاری دارد اما در سال های حکومت قذافی اصلا نتوانست خودی نشان دهد و فعالیت و حرکتی ویژه یی داشته باشد . حالا ائتلاف دیگری هم که با این گروه انجام گرفته، حزب الوطن سلفی هاست که هر دو اینها در تضاد با میهن پرستی مطرح لیبیایی ها بودند و به گمان من، دلیل بنیادی پیروزی ائتلاف محمود جبریل همین است. اما این مساله اصلا به آن معنا نیست که آقای جبریل و گروه هایی که با او همکاری می کنند، اسلامی نیستند. آنها هم اسلامی هستند، تنها شکلی از اسلامی را دنبال می کنند که با اسلام سلفی ها یا حتی اخوان المسلمین تفاوت دارد. آنها یک خوانش اسلام وطنی را تبلیغ می کنند که با ساخت و تبار مردم لیبی بیشتر جور است و دنبال نوگرایی و میانه روی و مدارا هستند. نباید فراموش کرد که در مجموع به دلیل شرایط جغرافیایی حاکم میزان شهرنشینی در لیبی نیز به گرایش های اینچنینی منتهی شده است. بیشتر مردم لیبی در شهرهای بندری کنار دریای مدیترانه سکونت و اشتغال دارند و سال ها از راه خویشاوندی، تجارت، مسافرت و ... با دنیای خارج و اروپا در تماس بوده و هستند. بنابراین اگر هم ائتلاف آقای جبریل سر کار بیاید، یک دولت غیراسلامی حاکم نمی شود اما دولتی می آید که با فرم و شکل حکومت اسلامی مد نظر اخوان المسلمین اختلاف نظر دارد. در حقیقت نیروهای تشکیل دهنده این ائتلاف به خوانشی لیبرال از اسلام اعتقاد دارند و افکارشان تا حدودی با اخوان المسلمین یا سلفی ها در تضاد است اما اگر آنها را سکولار بدانیم هم اشتباه فاحشی است. در لیبی موضوع بر سر داشتن یا نداشتن اسلام نبوده و نیست، چون همه گروه ها مسلمان هستند و اصلا قذافی هم به اسلام پایبند بود. اما شکل حکومت، روش اداره کشور، برنامه برای آینده و ساماندهی به امور مورد اختلاف است. به باور من اگر حزب الوطن سلفی ها به هر شکلی پیروز انتخابات می شد، روزهای سختی در لیبی رقم می خورد و احتمال جنگ داخلی بسیار زیاد می شد اما این انتخابی که مردم لیبی داشتند، خطر بروز تنش بسیار کم است.

در مجموع گمان می کنید ائتلاف نیروهای ملی لیبی از تبار ملی-مذهبی ها هستند؟

دقیقا! همان گونه که اشاره کردم آقای جبریل از همین گرایش های ملی استفاده کرد و مردم لیبی به گروهی رای دادند که هم وطن پرست باشد، هم با معیارها و ویژگی های جامعه موافق و هم از نیروهای خارجی مستقل باشد.

اما برخی در ایران تلاش دارند اعضای این ائتلاف و شورای انتقالی لیبی را دست نشانده غرب و ابزار ناتو بخوانند؟

فکر کنم در مقابل این نظریه هایی که از دل یکسری پیش فرض های ثابت درمی آید، نباید در تحلیل فضای سیاسی هر کشوری شرایط داخلی را در نظر بگیریم و با وضعیت کشورهای دیگر مقایسه و نتیجه گیری کنیم. این دسته بندی ها ناشی از فقدان درک شرایط داخلی کشورهاست. جالب است که این موضوع در داخل لیبی اصلا مطرح نیست. پس این درست نیست که به کسی انگ و برچسب بزنیم که او وابسته به غرب است و اتهام هایی از این دست. برخی از تحلیلگران و مفسران داخلی ما سمپاتی ویژه یی به اخوان المسلمین دارند و بدون در نظر داشتن شرایط لیبی گروه ها را دسته بندی می کنند تا شرایط مطلوب خودشان را تعریف کنند. محمود جبریل، رهبر ائتلاف ملی و رییس هیات اجرایی شورای انتقالی، در امریکا تحصیل و فعالیت کرده، همچنان که آقای محمد مرسی رییس جمهور منتخب مردم مصر، نیز تحصیلکرده و پرورش یافته امریکاست. چرا مرسی نمی شود دست نشانده امریکا اما جبریل را می کنند عامل غربی ها!؟

با فرض ادامه حکومت نیروهای ائتلاف ملی، آینده روابط لیبی با ایران چطور خواهد بود؟

فکر می کنم به دلیل وزنه یی که ایران با تمام نکته های منفی و مثبتش در جهان اسلام دارد، حکومت هایی که در منطقه سر کار بیایند، در مورد روابط با ما تصمیم گیری جدی می کنند. در حقیقت داشتن روابط نه تنها حسنه که یک رابطه معقول و عادی دیپلماتیک با ایران بی تردید برنامه همه کشورها خواهد بود. از این نقطه به بعد که آیا این روابط می تواند گسترش پیدا می کند یا خیر، بیش از 50 درصد بستگی به عملکرد و سیاستگذاری های جمهوری اسلامی دارد. پس نباید تلاش کنیم که از همان ابتدا از یک گروه چشم پوشی کنیم، برچسب بزنیم با حکومت یا گروه دیگری را همراهی و از آن پشتیبانی کنیم. ما باید خودمان را با این واقعیت وفق دهیم که مردم هر کشور در یک انتخابات آزاد سرنوشت خودشان را تعیین می کنند و نتیجه یی که به دست می آید، چه برای ما خوب باشد یا بد، خواست ملت هاست و باید آن را بپذیریم. می دانیم انتخاباتی که در لیبی یا مصر و تونس برگزار شد، آزادتر از تمام انتخابات های منطقه و تاریخ خود این کشورها بوده است. هر حکومتی که در آینده لیبی سر کار بیاید، نماینده مشروع مردم آن کشور است. حتی اگر در برخی مساله ها برای نمونه اکنون در بحران سوریه، دارای نظرهای متفاوتی باشیم، این در تضاد با منافع ملی ما نیست. وزارت خارجه هم باید از دور مسائل را رصد کند نه اینکه در هر موضوعی مستقیم درگیر شود و در برابر خواست ملت ها قرار بگیرد.

چرا پس از سقوط سرهنگ قذافی برخلاف بسیاری از پیش بینی ها و با وجود اختلاف ها میان انقلابیون و مسلح بودن آنها و نیز بستر های مناسب یک بحران در جامعه لیبی، شاهد یک جنگ داخلی نبودیم؟

این پیش بینی طبیعی بود، زیرا یکپارچه شدن در برابر ساختار قبیله یی لیبی از پیشینه چشمگیری برخوردار نیست و با توجه به مسلح شدن مخالفان قذافی در جریان مبارزه، این امکان وجود داشت که اختلاف ها منجر به یک جنگ داخلی شود اما به نظر می آید تمام گروه هایی که در لیبی حرفی برای گفتن دارند، خودشان را با این حقیقت وفق داده اند که حرکت در جهت خیر و صلاح لیبی الان در مسیر خوبی افتاده و دلیلی برای درگیری و تنش وجود ندارد. البته نه به این مفهوم که خطر به شکل کامل از میان رفته باشد اما در یک حکومت با جامعه مدنی حتی نوپا که مردم بتوانند آزادانه حرف بزنند و آرای خودشان را عملی کنند، این درگیری ها به حداقل خود خواهد رسید. حرف من این است که با وجود تضادهای قومی و گروهی وقتی مردم به خواسته های خودشان برسند و تبلور افکارشان را در حکومت ببینند، دلیلی برای دست بردن به اسلحه نیست. باید صبر کرد و دید آیا دولت لیبی در آینده به روال کنونی پیش می رود یا خیر و چگونه با مساله هایی مانند خودمختاری شرق لیبی برخورد خواهد کرد. پیش بینی می کنم حکومت جدید به سمت پذیرش خودمختاری و فدرالیسم شرق در چارچوب لیبی متحد برود. اگر شرایط به گونه یی باشد که تاکنون اتفاق افتاده و دیده ایم، کمتر امکان بروز این تنش ها هست.

آیا هنوز امکان شبه جنگ داخلی وجود دارد؟ یعنی ممکن است با توجه به ضعف توسعه سیاسی و وضعیت شکننده جامعه مدنی و فقدان احزاب سیاسی حرفه یی، نیروهای داخلی برای رسیدن به خواسته هایشان دست به اسلحه ببرند؟

فعالیت های مدنی در لیبی سابقه تاریخی ندارد و تصمیم گیری ها در این کشور قبیله یی است و این امکان وجود دارد که برخی از قبیله ها به ویژه در شرق لیبی یا منطقه هایی مانند سرت که به شکلی حامی قذافی به شمار می رفتند و در دوران او منافع کلانی داشتند، نتوانند خودشان را با شرایط در حال گذار کنونی وفق دهند. پس خطر همواره وجود دارد اما به یاد داشته باشیم که اکنون در لیبی یک نیروی آزادیخواهانه بسیار قوی با پیشینه مبارزه یی جانفرسا حکمفرماست. اگر سابقه تاریخی لیبی را نگاه کنیم، به دلیل هایی مانند حاکمیت امپراتوری عثمانی یا استعمار ایتالیا و ... مبارزه علیه حکومت تحمیلی مساله جدیدی نیست. پس باید در نظر بگیریم که اگر گروه ها و نیروهای لیبیایی روزی به این احساس برسند که فرمان های حکومت بر آنها تحمیل می شود، امکان قیام دوباره وجود دارد اما شرایط کنونی لیبی بیش از هر چیز نشان می دهد که اصلا چنین احساسی وجود ندارد. به همین دلیل من فکر می کنم هر روزی که از پیمودن این مسیر می گذرد، خطر مبارزه مسلحانه کمتر و کمتر می شود.

کلید واژه ها: لیبی معمر قذافی


( ۱ )

نظر شما :