امنیت خلیج فارس در گرو ایران - عراق
فارس: اندیشکده آمریکایی بروکینگز در گزارشی با بررسی ساختار امنیتی در منطقه خلیج فارس، حضور ایران و عراق را مهمترین عامل موفقیت آن عنوان میکند.
به گزارش فارس، "مرکز سیاست خاورمیانه سابان" وابسته به اندیشکده آمریکایی "بروکینز"، در مقالهای به قلم "کنث ام. پولاک"، یکی از اعضای ارشد این مرکز، مینویسد: کلید موفقیت سازمان امنیت و همکاری اروپا این بود که هم کشورهای عضو ناتو و هم پیمان ورشو خواهان شرکت در آن بودند. در واقع، این موضوع هدف اصلی کل طرح بود. گرچه برنامههای سازمان امنیت و همکاری اروپا میتواند، حتی در صورت عدم مشارکت ایران و عراق در شورای همکاری، سرمشق مناسبی برای این شورا باشد، اما به هر حال بزرگترین کمک فقط از طرحی برمیآید که این دو کشوررا نیز شامل شود.
* سه روش برای تقویت امنیت
از قدیم کشورهای عضو شورا امنیت خود را از سه طریق مختلف به حداکثر میرساندهاند: ١- افزایش ظرفیت نظامیخود. ٢- متحد شدن با کشورهای دیگری برای تجمیع و بزرگتر کردن قدرتهای نظامی (دیپلماتیک و اقتصادی) و ٣- محدود کردن قدرت نظامی و یا نیت تهاجم دشمنان بالقوه (با این روش که باید این دشمنان بالقوه را تضعیف کرد، سرشان را به موضوعات دیگر گرم کرد، وادارشان کرد با طرفهای دیگری بجنگند، آرامشان کرد، روابط دوستانه با آنها برقرار کرد یا به این روش اخیر با آنها معاهدههای کنترل تسلیحات به امضا رساند.)
* شورای همکاری خلیج فارس باید از نظامی دشمنان احتمالی بکاهند
شورای همکاری خلیج فارس سازمانی است که در مورد روش اول و دوم کارش را خوب انجام داده است. شورا حمایتهای نظامی تضمین شدهای را از آمریکا دریافت میکند، که به نوبت خود همکاری بین کشورهای خلیج فارس را تسهیل میکند و به هر کدام از کشورهای عضو این شورا کمک میکند تا ظرفیت نظامی خودش را بهبود ببخشند. ولی، شورای همکاری خلیج فارس سازمانی است که در مورد روش سوم هیچ کاری نکرده و در نتیجه نمیتواند امنیت را تا حد زیادی افزایش دهد زیرا هیچ کدام از کشورهایی را که کشورهای خلیج فارس را تهدید میکنند در ساختار خود وارد نکرده است.
این موضوع دقیقاً همان محدودیتی است که آسهآن (اتحادیه کشورهای آسیای جنوب شرقی) دچار آن شد. در نتیجه، اگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، از طریق ابتکارات امنیتی جدیدی در منطقه، به دنبال افزایش کیفی در امنیتشان هستند، حوزهای که آشکارا باید در آن به دنبال این افزایش فعالیت خود باشند کاستن از قدرت نظامی و یا نیت خصمانه دشمنان احتمالی این شورا است.
* ساختار آرمانی شورای همکاری، در برداشتن ایران و عراق است
منطقه خلیج فارس به شدت نیازمند اقداماتی درجهت اعتمادسازی، موافقت برای کاهش احتمال درگیریها (شامل درگیریهای غیرعمدی)، سازوکاری برای حل مناقشات بدون استفاده از خشونت و قطعاً توافق بر سر کنترل تسلیحاتی است. منطقه خلیج فارس هیچکدام از موارد ذکر شده را شامل نشده است. با این حال گامهایی برداشته که به بزرگترین پیمان در جهت امنیت کلی و ثبات منطقه خواهد انجامید (خصوصاً با توجه به این که شورای همکاری خلیج فارس تاکنون آنقدر در زمینه ثبات منطقه پیش رفته که هیچ پیمان منطقهای به پایش نمیرسد).
به هر حال، اعتمادسازی، ممانعت از درگیریهای غیرعمدی، قطعنامههای مناقشات، و کنترل سلاح فقط به کشورهایی مربوط میشود که شورای همکاری خلیج فارس را تهدید کردهاند. اگر ایران و عراق را از ساختار امنیت منطقهای حذف کنیم، استفاده از این چارچوب برای برداشتن چنین قدمهایی بیمعنی به نظر میرسد. در نتیجه، ساختار ایدهآل آن است که ایران و عراق و شش عضو شورای همکاری خلیج فارس همگی در آن مشارکت داشته باشند.
* ایران و عراق با رد دعوت شورا تصویر بدی از خود به نمایش میگذارند
در نهایت، شاید ایران و عراق از پذیرش دعوت به چنین شورایی سر باز زنند. که از این امر میتوان به نتیجهگیری مناسبی از علت عدم پذیرش آنها دست یافت. اگر هدف ذکر شده در مورد همراهی آنها افزایش امنیت تمام کشورهای عضو، کاهش احتمال درگیری، محدود کردن هزینهبرای تسلیحات، و افزایش آرامش در منطقه خلیج فارس باشد و ایران یا عراق باز هم از شرکت امتناع ورزند، این دو کشور به این ترتیب در مجامع بینالمللی تصویر بدی از خود به نمایش و حتی ممکن است دید مردم خودشان نسبت به آنها تغییر کند. عدم موافقتشان برای عضویت دال بر این موضوع است که نیتشان شوم است و این کار باعث تقویت حمایت بینالمللی از کشورهای خیلج فارس در برابر آنها میشود.
* عضویت آمریکا در طرح شورای همکاری خلیج فارس
ثانیاً، اگر آمریکا هم بخشی از چنین امنیت مشترکی باشد، هم ایران و هم عراق انگیزه بالایی برای ملحق شدن به این طرح پیدا میکنند. عراق انگیزه مییابد چون این موضوع باعث میشود که سازوکاری بینالمللی برای حفظ رابطهای امن با آمریکا به وجود بیاید، چیزی که بسیاری از عراقیها به دنبالش هستند ولی افراطگراییهای کنونی و تعصبات ملیگرایانه این کار را مشکل کرده است. ساختار امنیتی گستردهتر میتواند سازوکار متفاوتی را برای همکاری آمریکا-عراق فراهم کند که در بحثهای داغ سیاسی عراق قابل هضم باشد.
ایرانیان، نیز ممکن است اداره مشارکتی امنیتی جدید را به صورت تلهای از سوی آمریکا ببینند، ولی در طول زمان، امیدواریم متوجه شوند که این موضوع بهترین راه (در واقع تنها راه) است که آنها از طریق آن میتوانند بر استقرار و رفتار نیروهای آمریکا در خلیج فارس تأثیر بگذارند –که بزرگترین و تنها تهدید خارجی ایران است. خصوصاً، ایرانیها ممکن است به این درک برسند که پیمان کنترل تسلیحات سبک نیروهای مسلح متعارف چقدر ارزشمند است و معیارهایی را برای استقرار نیروهای نظامی آمریکا تعیین میکنند و تعداد نیروهای آمریکا را در خلیج فارس و اطراف آن محدود میکنند، چیزی که فقط در صورتی امکانپذیر است که در بافت طرحی مشابه سازمان امنیت و همکاری اروپا برای منطقه خلیج فارس انجام شود. در نتیجه، به مرور زمان ممکن است نظر ایرانیها نیز عوض شود.
* هرکشوری که سهمی واقعی در امنیت خلیج فارس دارد باید عضو شورا شود
در این مرحله است که طرح امنیتی مشارکتی به شیوه سازمان امنیت و همکاری اروپا برای خلیج فارس کمی پیچیده میشود. همانطور که در بالا اشاره شد، خلیج فارس نظام امنیتی جامع (گرچه بیثباتی) برای خود دارد. بحرین، ایران، عراق، کویت، عمان،قطر، عربستان سعودی، و امارات عربی متحده همه یکدیگر را شرکای اصلی امنیت و تهدید خود میدانند و هیچکدام از همسایههای دیگرشان در چنین گروهی با این حدومرز قرار نمیگیرند. کشورهای خلیج فارس همه از نظر راهبردی به خلیج فارس گرایش دارند و مرزهای دیگرشان کمتر نگرانشان میکند.
علاوه بر این، همانطور که در بحثهای مربوط به جوانب مثبت و منفی عضویت کشورهای دیگر در شورای همکاری خلیج فارس مطرح شد، تقریباً هر کشور دیگری که به این فهرست اضافه شود، نگرانیهای خودش را در باب امنیت به همراه میآورد. نگرانیهایی که مربوط به نقاط دیگر دنیاست و هیچ ارتباطی با خلیج فارس ندارد. از این رو این موضوع به شدت پیچیده میشود، و مشکلات امنیتی خارجی (و احتمالاً حلنشدنی) از دیگر نقاط جهان بر مسائل امنیتی خلیج فارس میافزاید و کارایی طرحهایی مشابه سازمان امنیت و همکاری اروپا را برای خلیج فارس تضعیف میکند. در نتیجه، مسئله عضویت دیگر کشورها در طرح امنیت یخلیج فارس باید بسیار با دقت بررسی شود.
* طرفهایی که بهتر از خارج از طرح بمانند
بعضی کشورها احتمالاً باید حذف شوند چون عضویتشان کمک زیادی نخواهد کرد و هزینه بالایی به شورا تحمیل میکنند که اصلاً توجیهی برای سودی که با حضورشان میآورند نیست.
* مشارکت تلآویو مشاجره قدیمی اعراب-اسرائیل را احیاء میکند
اسرائیل. به طور قطع اسرائیل نباید نقشی در اداره مشترک امنیت خلیج فارس داشته باشد. با اینکه اسرائیل و ایران مشکلات امنیتی مهمی بین خودشان دارند، اضافه کردن یک نظام یهودی به سازمان امنیت خلیج فارس عملکرد سازمان را با افزودن مشکلات درگیری بین اعراب و اسرائیلیها به طرز عجیبی پیچیده میکند. این مسئله دلیل پیشنهادهایی است که سابقاً درباره همکاری امنیتی ارایه شد (خصوصاً طرح گفتگوهای کنترل سلاح و امنیت منطقهای مادرید –آسیآراس- در دهه ١٩٩٠) و بیشک توانایی کشورهای خلیج فارس را برای توافق بر سر هر موضوعی یا عملیاتی کردن هر امری از بین میبرد.
با اینکه ایجاد کانالهایی بینالمللی برای اسرائیل و ایران به منظور بحث برای مسائل امنیتیشان سودمند است، تلاش برای وارد کردن این امر به طرح امنیت خلیج فارس تنها مانع از این میشود که کشورهای حاشیه خلیج فارس بتوانند به مسایل و مشکلات دیگری بپردازند که امکان حل و فصل آنها وجود دارد،
* امنیت خلیج فارس دغدغه اصلیپاکستان نیست
پاکستان. پاکستان هم با اسرائیل در یک گروه جای دارد. پاکستان تقریباً هیچ منفعتی از امنیت خلیج فارس نمیبرد، و مثل کشورهای دیگر به شدت نگران دستیابی ایران به سلاح هستهای نیست. کشورهای خلیج فارس فقط به این دلیل به عضویت پاکستان علاقهمند هستند که با وجود این کشور موازنهای بین آنها و ایران مسلح به سلاح هستهای به وجود خواهد آمد. ولی، از آنجایی که دلمشغولی امنیتی پاکستان هند و آسیای جنوبی است، حضورش نفعی به حال امنیت خلیج فارس ندارد و به ناچار مسائل صرفاً امنیت یخلیج فارس را با مشکلات امنیتی و بیربط آسیای جنوبی پیچیدهتر میکند.
* مصر هیچ منفعتی از امنیت خلیج فارس نمیبرد
مصر. دلایل مصر برای عضویت حتی از اسرائیل و پاکستان هم کمتر است. منافع امنیتیاش در خلیج فارس در حد صفر است، تواناییاش در وارد کردن نیرو در حد هیچ است و بنابراین هیچ ارتباطی به آن ندارد. نگرانیهای امنیتی مصر درباره سوریه، مناقشه اعراب و اسرائیل و ثبات سودان است – هیچکدام از اینها ارتباطی به خلیج فارس ندارد. اگر مصر در طرح امنیت خلیج فارس وارد شود بیشک بر کشاندن مسئله اعراب و اسرائیل به این طرح اصرار خواهد داشت و بنابراین این طرح به بن بست میرسد، درست همان اتفاقی که برای آسیآراس افتاد.
* مراکش نیز منفعتی در پرداختن به امنیت خلیج فارس نمیبیند
مراکش. مراکش هم تقریباً با مصر در یک گروه قرار میگیرد. گرچه مراکش شاید کمتر تمایل داشته باشد مانند مصریها در مورد طرح مناقشه اعراب-اسرائیل در سازمان اصرار کند، آنها هم هیچ منفعت امنیتی در خلیج فارس ندارند و توانایی (یا خواسته) وارد کردن نیرو را هم به آنجا ندارند. وارد کردنشان فقط به معنی افزودن مشکلات و مسائل خارجی آفریقای شمالی به این روند امنیتی است.
گرچه این کشورها هم مشکلاتی را با خود به همراه میآورند، برخی منافعی برای اداره مشترک امنیتی مشابه سازمان امنیت و همکاری اروپا میآورند که به مراتب بیشتر از مشکلاتشان است.
* زیان اردن بیش از سود آن برای پیوستن به شورای همکاری است
اردن. اردن با تکیه بر دو معیار مشابه با معیار مورد استفاده برای کشورهای دیگر– منافع عضویت در شورا در مقابل هزینههای آن- بهتر است حذف شود،ولی میتوان دستکم در مواردی به عضویتش اندیشید. تهدیدهای امنیت خارجی اردن به شمال و غرب این کشور برمیگردد،نه شرق. عضویت اردن میتواند به آسانی پای مناقشه اعراب-اسرائیل، درگیریهای لبنان و در حال حاضر بحران سوریه را به مذاکرات مربوط به چگونگی تأمین امنیت خلیج فارس بکشاند. اردن ظرفیت محدودی برای قدرتمندتر کردن خلیج فارس یا حتی کمک (یا تهدید) کشورهای منطقه خلیج فارس دارد. با این وجود، از آنجایی که با عراق و عربستان سعودی هممرز است شاید بیثباتی و مناقشات بین این دوکشور به اردن صدمه بزند و خلاصه میتوان دلایل نچندان محکمی برای عضویتش در شورا مطرح ساخت.
* ترکیه از بهترین نامزدهای عضویت در شورای همکاری است
ترکیه. به همان دلایلی که در بالا درباره ورود احتمالی ترکیه به شورای همکاری خلیج فارس ذکر شد، آنکارا گزینهای عالی برای دعوت به مشارکت در اداره مشترک امنیت خلیج فارس بر پایه الگوی سازمان منیت و همکاری اروپا است. ترکیه منافع راهبردی قابل توجهی در خلیج فارس (خصوصاً در قبال ایران و عراق) دارد. همچنین ظرفیت قابلتوجهی برای نمایش قدرت هم در ایران و هم عراق دارد. علاوه بر این، به رغم این که ترکیه مطمئناً نگرانیهایی در رابطه با یونان و سوریه دارد، شرکتش در سازمان امنیت و همکاری اروپا حاکی از آن است که ترکها توانایی تفکیک منافع گوناگونشان را دارند و نقش سازندهای در طرح جدید امنیت خلیج فارس ایفا خواهند کرد.
* عضویت تهران و واشنگتن در شورای همکاری مستلزم یکدیگر است
آمریکا. شرکت آمریکا در چنین طرح جدیدی که بر اساس الگوی سازمان همکاری اروپا تنظیم شده مهمتر از حضور هرکشور دیگری، حتی احتمالاً ایران، است. کشورهای خلیج فارس با تنگنایی بحرانی در ارتباط با آمریکا روبرو هستند: از طرفی نومیدانه میخواهند به آمریکا اعتماد کنند تا از آنها در برابر تهدیدهای خارجی، دفاع کند ولی ازاین میترسند که آمریکاییها نخواهند شیکاگو را به خطر بیندازند تا از ریاض دفاع کنند. از طرف دیگر، وابستگی آنها به آمریکا مورد تنفر مهمترین محافل خلیج فارس، خصوصاً مجامع گوناگون در عربستان سعودی، واقع شده و در نتیجه تنشهایی در مورد روابط و استقرار نیروهایی آمریکای درمنطقه به وجود آورده است. علاوه بر این، از آنجایی که ایران در اصل با تهدیدآمریکا روبهروست و نه کشورهای خلیج فارس، شرکت تهران در شورا مستلزم شرکت آمریکا نیز هست – سوال اینجا است چرا باید ایرانیان با محدویت فعالیتهای نظامی و استقرار تجهیزات موافقت کنند در صورتی که این شرایط شامل حال آمریکا نشود؟
* عضویت در شورای همکاری به حضور نظامی آمریکا مشروعیت میدهد
حضور آمریکا در طرحی مشابه سازمان امنیت و همکاری اروپا برای خلیج فارس همانقدر مهم است که زمانی برای طرح کمیسیون امنیت و همکاری اروپا اهمیت داشت. زیرا میزان زیادی از امنیت خلیج فارس به آمریکا بستگی دارد، اگر واشنگتن در چنین کنفرانسی شرکت داده نشود کل سازمان و تمام توافقنامههایش را تضعیف میشود. گفتگوهای میان اعضا، بدون آمریکا مصنوعی و دور از واقعیت خواهد بود و فقط با حضور واشنگتن است که ممکن است تأثیر معنیداری داشته باشند. علاوه بر این، حضور آمریکا در اداره مشترک امنیتی در منطقه میتواند به حضور نظامیان آمریکا در خلیج فارس را در چشم مخالفان آمریکا در این مناطق مشروعیت بیشتری بخشد.
* چین ابرقدرتی است که لزوم عضویتش هر روز بیشتر میشود
چین. منافع چین در منطقه خلیج فارس به دلیل تقاضایش برای هیدروکربن خلیج فارس به سرعت در حال گسترش است. سرمایهگذاری اقتصادیاش در دهههای گذشته هم به طرز عجیبی رشد کرده است. صنایع سلاح و نیروی هوایی و دریایی رو به رشد چین در حال کامل شدن است و بیشک به چین ظرفیت بیشتری برای قدرتمندتر کردن منطقه در سالهای آینده را خواهد داد. به همین دلیل، برخی کشورهای منطقه هنوز اتفاقی نیفتاده چین را ابرقدرت احتمالی منطقه میدانند که با آمریکا برابری میکند.
تمام این مسائل قویاً به نفع حضور چین در حکومت مشترک امنیت منطقه است. نهایتاً، رفتار با چین هم درست مثل رفتار با آمریکاست، زیرا چین آمادگی آن را دارد که نقش آمریکا را در منطقه ایفاکند. در واقع، حذف چین چنین سازمانی را خیلی بیاعتبار میکند، زیرا چین آن قدر قدرت اقتصادی و سیاسی (و احتمالاً قدرت نظامی) دارد که بتواند هرگونه موافقتنامه در میان کشورهای خلیج فارس را طوری از اعتبار بیندازد یا کاملاً خنثی کند که دیگر نفعی برای این کشورها نداشته باشد.
* برای توجیه حضور آمریکا و چین به حضور اعضای شورای امنیت نیاز است
شورای امنیت سازمان ملل: دشوار است که تنها آمریکا یاتنها آمریکا و چین را در شورا جا داد. چون شاید اینطور به نظر برسد که دارند تمام خواستههای قدرتمندترینها را برآورده میکنند. در حالیکه درسهایی که از سازمان امنیت و همکاری اروپا و آسهآن گرفتهشد ه این است که تنها متحدین امنیتی موفق آنهایی هستند که واقعیت قدرتها را در خود منعکس کرده باشند نه تخیلاتی را که از لحاظ سیاسی درست هستند. به هر حال تلخ است که مجبور باشیم در برابر این واقعیتها سر تعظیم فرود بیاوریم. بنابراین، اگر لازم است برای توجیه حضور آمریکا و چین در طرح جدید امنیتی خلیج فارس رویکردی معتبر در پیش گرفته شود باید پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل را برای عضویت در شورا دعوت کرد.
این موضوع توجیه سیاسی هم برای آمریکا و هم برای چین است و همچنین پای بریتانیا و فرانسه را باز میکند که شاید نقش سازندهای را ایفا کنند. روسیه در واقع هیچ علاقهای به مسائل امنیتیخلیج فارس ندارد و همیشه طوری خودش را نشان داده که به نظر میرسد خرابکار اصلی در تمام مشکلات است(خصوصاً در مورد برنامه هستهای ایران در سالهای اخیر)، که در نگاه اول شاید شایستگیاش را برای عضویت زیرسؤال ببرد. ولی، یک مورد را میتوان درنظر داشت که از آنجایی که روسیه میخواهد نقش خرابکار را بازی کند، لازم است بخشی از طرح باشد تا او هم به تصمیماتی که گرفته میشود پایبند باشد و نتواند آنها را از خارج از طرح تضعیف کند.
* عضویت هند عملاً به نفع شورای همکاری خلیج فارس است
هند. آخرین کشوری که باید عضویتش را بررسی کرد هند است. هند خود را رقیب چین میداند. منافع مشترکی با چین بر سر صادرات هیدروکربن خلیج فارس دارد و آشکارا تلاش میکند ظرفیت هوایی و دریاییاش را گسترش دهد تا بر اقیانوس هند مسلط شود و قدرتش را در تمام مناطق پیرامونش–شامل دریای عرب و خلیج فارس-بروز دهد. به علاوه، هند برخلاف پاکستان، کشوری است که احتمالاً میتواند در تفکیک مسائل آسیای جنوبی از مشکلات خلیج فارس روی آن حساب کرد. بنابراین،احتمالاً در دراز مدت عملاً به نفع کشورهای خلیج فارس باشد که هند را در اداره مشارکتی امنیت خلیج فارس بر اساس الگوی سازمان امنیت و همکاری اروپا همراه سازند.
* عضویت هند در شورای همکاری خلیج فارس بیهزینه نیست
به هر حال شاید عضویت هند بدون هزینه نباشد. اول اینکه، از آنجایی که هند عضو دائم شورای امنیت نیست، توجیه عضویتش به گونهای مشکل است. دوم اینکه، این امر ممکن است به اعتراض چین بینجامد چرا که هند آمادگی زیادی در رقابت با چین دارد. سوم اینکه، این خطر وجود دارد هند مشکلاتش با پاکستان و افغانستان را با مسائل امنیتی خود خلیج فارس گره بزند. خصوصاً اگر طرح جدید امنیت خلیج فارس به خوبی جواب دهد و دهلی نو بخواهد آن را برای استفاده در برخوردش با مشکلات آسیای جنوبی استفاده کند.
* حتی ساختار امنیتی نیز نمیتواند همه مشکلات منطقه را حل کند
لازم است در نظر داشته باشیم که حتی چارچوب جدید مشابه کمیسیون امنیت و همکاری اروپا برایخلیج فارس تمام مشکلات منطقه را به خودی خود حل نخواهد کرد. چنین طرح جدیدی سازوکاری خواهد بود برای تسهیل فعالیتهایی که بدون آن انجامشان سختتر است. ولی هنوز هم لازم است همه کشورهای عضو خواستار پذیرش تعهداتی باشند که در قبال امنیت خودشان نسبت به دشمنانشان باید بپذیرند. اگر کشوری نخواهد امتیازی برای دفاع از امنیتش بدهد، نباید انتظار زیادی هم از چنین سازوکاری داشته باشد، زیرا کشورهای دیگر نیز احتمالاً به همان اندازه از تعهد دادن ناراضی خواهند بود.
با این وجود، امید بر این است که براساس تجربه سازمان امنیت و همکاری اروپا، با گذشت زمان، حتی مرددترین و ترسوترین کشورها نیز خواستار مصالحه شوند تا بتوانند به شفافیت عملکرد و اعتمادسازی برسند، شاید در ابتدا به آرامی و با اکراه، ولی در طول زمان در سطح بیشتر و با سرعت بالاتر به این سو حرکت میکنند، زیرا منافعی را که این طرح برایشان به ارمغان آورده است میبینند و مطمئناً خیلی سختتر خواهد بودکه کشورها را وادار کنیم که چنین حرکتهایی را آن هم در غیاب چنین چارچوبی انجام دهند.
* کشورهای حاشیه خلیج فارس به سختی میتوانند خود بار با ساختار جدید سازگار کنند
به همین دلیل، اداره مشترک امنیت خلیج فارس براساس الگوی سازمان امنیت و همکاری خلیج فارس به عنوان مکملی برای شورای همکاری خلیج فارس نمیتواند مشکلات عمیق امنیتی منطقه را به سرعت حل کند. البته میتواند ظرف مدت کوتاهی، با تشویق کشورها به تفکر مشارکتی، فضا را تغییر دهد. همچنین امیدی به وجود میآورد که اوضاع در آینده بهتر خواهد شد و کشورها تصمیماتشان را درمورد رفتار کنونیشان بر اساس انتظاراتی که از آینده دارند میگیرند.
ولی، همانطور که سازمان امنیت و همکاری اروپا نشان داد، پر کردن شکافهای عمیق حاکی از تردید و عدم تفاهم نیاز به توافقهایی بر سر اقداماتی در جهت اعتمادسازی و کنترل سلاح دارد و همینطور اینکه چگونه بحران و مناقشات را در بلندمدت از طریق گفتگو حل کنیم. کشورهایی که تا به حال با چنین طرحی برخورد نداشتهاند نمیتوانند به راحتی نظر دیگران را بپذیرند و زمان زیادی لازم است تا متقاعد شوند که میتوان به طرح اطمینان داشت و به یکدیگر اعتماد کرد–و البته فرض ما بر این است که آنها کاملاً نیتشان مثبت است و هیچ نشانی از غارتگری در آنها به چشم نمیخورد. یعنی در مجموع باید گفت که نظام امنیتی بر اساس سازمان امنیت و همکاری اروپا برای خلیج فارس درمان همهدردها نیست، ولی اگر تمام طرفین بخواهند، میتواند راهی عالی برای دستیابی به خلیج فارسیآرام و امن برای همه باشد.
نظر شما :