تحلیل کیهان برزگر از مذاکرات هستهای ایران و گروه 5+1 در ایستگاه مسکو
غرب نگران افزایش نقش روسیه
تهران امروز : تا دو روز دیگر، ایران و گروه 1+5 دور جدید گفت و گوهای هستهای خود را در مسکو برگزار میکنند. نمایندگان ایران و غرب در پایان دورهای پیشین مذاکرات اعلام کردند که اختلافات بنیادینی بین طرفین وجود دارد اما میل به مذاکره بیش از چالشهاست. در همین راستا مواضع ایران و گروه 1+5 در روند مذاکرات، جریانهای تاثیرگذار پشتپرده براعضای مهم گفتوگوها و نقشآفرینی حساس روسیه در جریان مذاکرات هستهای از موضوعاتی بود که در رابطه با آنها با کیهان برزگر، رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه به گفتوگو نشستیم. وی با اشاره بر نقش موثر روسیه در جریان مذاکرات، معتقد است که از مذاکرات مسکو به بعد، زمان به نفع ایران نیست. مشروح این گفت و گو در ادامه میآید:
برای ورود به بحث اشارهای دارم به مذاکرات استانبول که پس از پایان آن، فضای مثبتی شکل گرفت و به گفته جلیلی و اشتون، ایران و غرب در استانبول بر سر کلیات به توافق رسیدند. چه بسا بسیاری از صاحبنظران از این مسئله به عنوان نقطه عطف در سیر پرونده هستهای ایران یاد میکنند. بر اساس همین فضا در حد فاصل مذاکرات استانبول تا بغداد یک باور جمعی شکل گرفت که ایران و گروه 1+5 در گفت و گوهای بغداد به توافق نهایی دست خواهند یافت. اما این اتفاق نیفتاد و نوعی تغییر سیاست غرب را مشاهده میکنیم. علت چیست؟ آیا مذاکرات استانبول تلاش برای دستیابی به یک مصالحه بود؟
این فراز و نشیب به این دلیل است که موضوع هستهای ایران فراتر از بحث های تکنیکی و حقوقی موجود، موضوعی ژئواستراتژیک با اهمیت سیاسی در سطح منطقه ای و در سیاست بینالملل است. دو طرف درگیر یعنی ایران و غرب، دارای 2 اصل هستند و این اصولی است که تحت تاثیر فضای سیاسی داخلی، مسائل منطقهای و بین المللی بر اساس آن حرکت می کنند. تصمیم و خواسته ایران کاملا مشخص و به نظر غیر قابل تغییر است: یعنی پذیرش حق غنی سازی ایران در خاک کشور. برای غرب هم اصل باید عدم انحراف برنامه هسته ای ایران به سوی تسلیحاتی شدن باشد. غرب در اجلاس استانبول این اصل ایران را به طور ضمنی پذیرفت. اما تحت تاثیر انتخابات آمریکا و لابی اسرائیلی- صیهونیستی که کاملا در جهت مخالف سعی در نفی این اصل دارد همچنان سردرگمی هایی در نوع سیاست آمریکا نسبت به این مسئله وجود دارد. از جمله انتخابات آمریکا و مسائل داخلی ایران است که این مسائل در حال تغییر و تحول است. در استانبول،حرکتهای مثبتی صورت گرفت اما در فاصله استانبول تا بغداد و از بغداد تا مسکو فضای سیاسی دچار تغییرو تحول شده است. مسئله اصلی که به نظر من باید در سطح سیاست بینالملل و بین بازیگران بزرگ حلوفصل شود، همان پذیرش سیاسی اصول دو طرف است. خیلی طبیعی است که در مرحله بعدی دو طرف بخواهند بر سر به حداکثر رساندن منافع خود چانه زنی کنند و اساسا دیپلماسی برای همین مسئله است. مسئله اصلی همچنان همان 2 اصلی است که طرفین دارند. البته دراینجا برای ایران غنیسازی، مهم است که موضوع در یک قالب کلی حل و فصل شود یعنی سریع به حل بحران برسیم چون مسئله تحریمها وجود دارد و این به نفع ایران نیست. آمریکا و غرب هم شاید بدشان نیاید که مسئله کمی بیشتر طول بکشد تا به اعتقاد خودشان ایران بیشتر تحت فشار قرار گیرد و از منافع حداکثری خود در مذاکرات که الان دارد کمی کوتاه بیاید.
مذاکرات بغداد را چگونه ارزیابی میکنید؟آیا دستاوردی برای ایران داشت؟
اینکه صد در صد فکر کنیم که قرار بود در بغداد همه چیز حل و فصل شود شاید واقع بینانه نباشد. رسانهها ممکن است یک انتظاراتی را بیان کنند اما بازی طرف های درگیر بر اساس به حداکثر رساندن منافع خود است. بهنظرم بعد از جنگ سرد موضوع هسته ای ایران یکی از مهمترین موضوعات سیاست بین الملل است که بازیگران جهانی را به خود مشغول کرده و در آینده هم ادامه خواهد داشت. چون مسئله تنها مربوط به روابط قدرتهای بزرگ با ایران نیست بلکه یک نوع تعیین تکلیف در روابط خود قدرتهای بزرگ مثلا بین آمریکا و روسیه یا جایگاه اتحادیه اروپا در ساختار نظام بینالملل و مسائلی از این قبیل نیز هست. آمریکا شدیدا تبلیغ میکند که گروه 1+5 با یکدیگر متحد هستند اما واقعیت این نیست. نگاه روسیه و چین به نوع برخورد با برنامه هسته ای ایران متفاوت است. حتی نگاه اتحادیه اروپا هم با آمریکا متفاوت است منتهی این اتحادیه منافع خود را در نزدیکی با آمریکا می بیند. آنها تنها در یک نکته با هم مشترکند و آن عدم تسلیحاتی شدن برنامه هسته ای ایران است. دستاورد بغداد به اعتقاد من این بود که دو طرف یک قدم دیگر از لحاظ فهم متقابل اصول و دیدگاههای یکدیگر جلو رفتند. مخصوصا طرف غربی دریافت که ایران بر مواضع خود محکم ایستاده و قصد عقب نشینی ندارد. طرف غربی همیشه این مسئله را مطرح میکند که ایران و خواستههای ایران را خیلی خوب نمیشناسد. در بغداد، طرف غربی متوجه محدودیتهای طرف ایرانی در پیشبرد مذاکرات شد و این خوب است. ایران هم مانند آمریکا انتخابات ریاستجمهوری در پیش دارد. موضع کاندیدای ریاستجمهوری ایران در موضوع هستهای حتی سختتر هم میشود. برای اینکه مسئله هسته ای یک موضوع مهم ملی و نقطه امتیاز برای طرح در حوزه سیاست خارجی کشوراست که همیشه به طور سنتی برای هر کاندیدای ریاست جمهوری مطرح بوده است.
در این میان، بده بستانهای ایران و غرب متوازن نیست. توجه به این عدم توازن فکر میکنید سمت و سوی مذاکرات چگونه خواهد بود؟
اول آنکه رسانهها همانطور که در شب پیش از مذاکرات بغداد خوش بین بودند الان کاملا بدبین هستند اما اینطور هم نیست که در نظر بگیریم که مذاکرات از پیش شکست خورده است. بر عکس در تاریخ روابط بینالملل در بسیاری از مواقع در اوج تنشها و ناامیدیها مصالحه های جدیدی شکل گرفته است. دوم اینکه از لحاظ توازن یا عدم توازن من هم موافقم که ایران همیشه باید توازن سیاسی مورد نظر در مذاکرات را حفظ کند. در این مرحله، زمان برای ایران مهم است. تا چند ماه قبل، زمان بیشتر به نفع ایران بود اما اگر ایران در روند مذاکرات به نتایج ملموسی نرسد زمان به ضرر ایران خواهد بود.
نسبت انتخابات آمریکا و مذاکرات چگونه است؟ آیا اوباما موضع تندی علیه ایران خواهد داشت و یا بر عکس مصالحه میکند؟
امسال، سال انتخابات در آمریکاست و به نظر می رسد که اوباما مایل است که با یک روش حداقلی و آرام روند مذاکرات را ادامه دهد. در چنین شرایطی اوباما دو راه دارد. یکی آنکه برنامه هستهای ایران را از طریق دیپلماسی جلو ببرد که در اینجا محدودیت اصلیاش همان لابیهای اسرائیلی است که شدیدا مخالف این قضیه هستند و به وی فشار میآورند. دوم، اینکه موضوع برنامه هستهای را در یک چارچوب مسائل امنیت و منافع ملی آمریکا درنظر بگیرد که به این معناست که آمریکاییها قاعدتا باید ایران را به عنوان یک دولت هستهای بپذیرند. این مسئله هم با ساخت قدرت آمریکا کمی تعارض دارد. کاری که اوباما اکنون انجام میدهد این است که وی نه میتواند اولی را به دلیل فشارها جلو ببرد و نه دومی را بهدلیل محدودیتهایی که دارد. الان اوباما به صورت حداقلی سعی میکند مذاکرات را جلو ببرد تا ببیند چه میشود. یعنی بین این دو دیدگاه یک پلی ایجاد کند که هم یک انتخابات بدون ریسک را جلو ببرد وهم اینکه وارد ریسکهای مربوط به حمله احتمالی اسرائیل و در گیری آمریکا در یک جنگ ناخواسته در شب انتخابات نشود که خود میتواند کل جهت ریاستجمهوری اوباما را دچار چالش کند.
یک بحثی که مطرح است آن است که آمریکاییها مایلند که سطح گفت و گوها با ایران را از موضوع هستهای ایران جلوتر ببرند.واقعا اینگونه است؟
برعکس، به نظرم آنها در شرایط حاضر که ایران در موقعیت خوب منطقهای است و روسیه هم با ایران همراه است نمی خواهند که بر نقاط امتیاز ایران در مسائل منطقه ای تاکید کنند. مثلا با طرح مسکو مبنی بر تشکیل یک کنفرانس بین المللی برای حل بحران سوریه با مشارکت ایران مخالفت کردهاند. اما منطق این امر برای ایران درست است که موضوع هستهای را در یک چارچوب بزرگتر حل و فصل مسائل استراتژیک با آمریکا قرار دهد. درون این بازی استراتژیک، مسائل دیگری مانند حل و فصل بحرانهای منطقه ای، امنیت همگانی، مسائل مربوط به امنیت انرژی، خلع سلاح هسته ای عمومی در منطقه و غیره وجود دارند. اگرچارچوب استراتژیک مد نظر ایران مورد توجه قرار گیرد آنچه که درباره توازن وعدم توازن ایران وغرب مطرح است، به نفع ایران می شود و این مطمئنا چیزی نیست که مطلوب آمریکا باشد.
آیا پس از مذاکرات بغداد، مواضع اروپا و آمریکا درباره ایران به یکدیگر نزدیکتر شده است؟
نه الزاما. اتحادیه اروپا از یک روند ثابت برای حفظ منافع خود در بحران هسته ای استفاده می کند. در این موضوع، اتحادیه اروپا دنباله روی آمریکا نیست وهیچوقت هم نبوده است. اتحادیه اروپا به هرحال جنبه میانه روی جریان غربی در روند مذاکرات است. آن هم به دلیل نوع نگاه متفاوتش به موضوع ایران و برنامه هسته ای آن. مثلا اتحادیه اروپا تصور تهدید از ایران به آن شکلی که آمریکا به دنبال آن است را ندارد. آمریکا موضوع ایران را از زاویه بازدارندگی و توازن قوا و حفظ امنیت اسرائیل می بیند. اتحادیه اروپا ایران را به عنوان یک بازیگر منطقه ای راحتتر می پذیرد. به همین دلیل در موضوع هسته ای به دیدگاههای ایران مرتبط با ضرورت وجود امنیت همگانی و خلع سلاح هسته ای عمومی هسته ای در خاورمیانه بیشتر توجه می کند. این مسئله، خود، میتواند بنبست مذاکرات را بشکند و دو طرف را وارد فضای اعتمادسازی کند. در حال حاضر هم باز کردن فضاها برای تداوم مذاکرات موضوعی است که اتحادیه اروپا به دنبال آن است. چون تداوم تنش از جنبه های مختلف اقتصادی و سیاسی به ضرر اتحادیه اروپا است.
روسیه در مقایسه با دیگر اعضای گروه 1+5 در رابطه با برنامههای هستهای ایران، همسویی بیشتری دارد. همزمان به نظر میرسد که روسیه از عقبنشینی طرف غربی از مذاکرات هستهای هم نگرانیهایی دارد. لاوروف هم هفته گذشته به ایران سفر کرد تا رایزنیهایی را انجام دهد. با این تفاسیر شما نقش آفرینی روسیه در گفت گوهای آتی را چگونه ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم که غربیها نگران هستند که بازی مذاکرات به زمین روسیه برود. دلیلش این است که روسها پروسه محور هستند، برای همین طرح گام به گام را مطرح کردند. غربیها نگرانند که پروسه محور بودن روسیه زمان بگیرد و این زمان گرفتن به ضرر آنها تمام شود. ضمن اینکه افزایش نقش روسیه در پرونده هسته ای ایران به هر حال مطلوب غرب نیست. اما باید توجه داشت که نقشی که الان مسکو میتواند ایفا کند این است که دوطرف را از لحاظ پذیرش اصول یکدیگر و مصالحه سیاسی در سطح کلان به هم نزدیک کند زیرا بن بست احتمالی مذاکرات در این خواهد بود که دوطرف اصول یکدیگر را نپذیرند. البته نباید نقش سنتی روسها در مذاکرات هستهای ایران را دست کم گرفت. در ایران همواره اینطور مطرح شده که روسیه بازیگری منفعت محور است و در چارچوب منافع خود مذاکرات را جلو میبرد. همچنین این نظریه در ایران مطرح است که روسیه به وجود درجهای از تنش میان ایران و غرب تمایل دارد. این تحلیل هم کاملا درست نیست. به نظر من مسکو اتفاقا میخواهد که ایران و غرب در موضوعات استراتژیک به توافق برسند. زیرا روسیه نمیتواند خطرات ناشی از بیثباتی و جنگ در منطقه را تحمل کند. روسیه یک بازیگر جدی در برنامه هستهای ایران با منافع مختلف است. روسیه همواره بطور سنتی خواهان مهار نفوذ غرب به حوزه های سیاسی- امنیتی اطراف خود بوده است. بنابراین روسیه انگیزه های زیادی دارد که موضوع را در یک قالب مسالمت آمیز و مورد پذیرش طرفین پیش ببرد. پس نقش روسها را نباید دست کم گرفت. اگر روند مذاکرات به سمت روسیه برود این مسئله میتواند هزینه غربیها را بالا ببرد البته هزینه ایران هم بالا خواهد رفت. اما در شرایط کنونی بازی در زمین مسکو به نفع ایران است چون میتواند توازن سیاسی لازم میان ایران و غرب را ایجاد کند. به هرحال حرکت بیشتر ایران به سمت روسیه اشتباه استراتژیک غرب است که مرحله به مرحله از زمان آغاز بحران اتفاق افتاده است. از یک نگاه واقع گرایانه به نظرم در شرایط فعلی درگیر کردن همه بازیگران موجود در 1+5 به نفع ایران است چون به ایران فضای تنفس بیشتری برای پیشبرد مذاکرات می دهد. روسیه هم یکی از مهمترین این بازیگران است.
برای ورود به بحث اشارهای دارم به مذاکرات استانبول که پس از پایان آن، فضای مثبتی شکل گرفت و به گفته جلیلی و اشتون، ایران و غرب در استانبول بر سر کلیات به توافق رسیدند. چه بسا بسیاری از صاحبنظران از این مسئله به عنوان نقطه عطف در سیر پرونده هستهای ایران یاد میکنند. بر اساس همین فضا در حد فاصل مذاکرات استانبول تا بغداد یک باور جمعی شکل گرفت که ایران و گروه 1+5 در گفت و گوهای بغداد به توافق نهایی دست خواهند یافت. اما این اتفاق نیفتاد و نوعی تغییر سیاست غرب را مشاهده میکنیم. علت چیست؟ آیا مذاکرات استانبول تلاش برای دستیابی به یک مصالحه بود؟
این فراز و نشیب به این دلیل است که موضوع هستهای ایران فراتر از بحث های تکنیکی و حقوقی موجود، موضوعی ژئواستراتژیک با اهمیت سیاسی در سطح منطقه ای و در سیاست بینالملل است. دو طرف درگیر یعنی ایران و غرب، دارای 2 اصل هستند و این اصولی است که تحت تاثیر فضای سیاسی داخلی، مسائل منطقهای و بین المللی بر اساس آن حرکت می کنند. تصمیم و خواسته ایران کاملا مشخص و به نظر غیر قابل تغییر است: یعنی پذیرش حق غنی سازی ایران در خاک کشور. برای غرب هم اصل باید عدم انحراف برنامه هسته ای ایران به سوی تسلیحاتی شدن باشد. غرب در اجلاس استانبول این اصل ایران را به طور ضمنی پذیرفت. اما تحت تاثیر انتخابات آمریکا و لابی اسرائیلی- صیهونیستی که کاملا در جهت مخالف سعی در نفی این اصل دارد همچنان سردرگمی هایی در نوع سیاست آمریکا نسبت به این مسئله وجود دارد. از جمله انتخابات آمریکا و مسائل داخلی ایران است که این مسائل در حال تغییر و تحول است. در استانبول،حرکتهای مثبتی صورت گرفت اما در فاصله استانبول تا بغداد و از بغداد تا مسکو فضای سیاسی دچار تغییرو تحول شده است. مسئله اصلی که به نظر من باید در سطح سیاست بینالملل و بین بازیگران بزرگ حلوفصل شود، همان پذیرش سیاسی اصول دو طرف است. خیلی طبیعی است که در مرحله بعدی دو طرف بخواهند بر سر به حداکثر رساندن منافع خود چانه زنی کنند و اساسا دیپلماسی برای همین مسئله است. مسئله اصلی همچنان همان 2 اصلی است که طرفین دارند. البته دراینجا برای ایران غنیسازی، مهم است که موضوع در یک قالب کلی حل و فصل شود یعنی سریع به حل بحران برسیم چون مسئله تحریمها وجود دارد و این به نفع ایران نیست. آمریکا و غرب هم شاید بدشان نیاید که مسئله کمی بیشتر طول بکشد تا به اعتقاد خودشان ایران بیشتر تحت فشار قرار گیرد و از منافع حداکثری خود در مذاکرات که الان دارد کمی کوتاه بیاید.
مذاکرات بغداد را چگونه ارزیابی میکنید؟آیا دستاوردی برای ایران داشت؟
اینکه صد در صد فکر کنیم که قرار بود در بغداد همه چیز حل و فصل شود شاید واقع بینانه نباشد. رسانهها ممکن است یک انتظاراتی را بیان کنند اما بازی طرف های درگیر بر اساس به حداکثر رساندن منافع خود است. بهنظرم بعد از جنگ سرد موضوع هسته ای ایران یکی از مهمترین موضوعات سیاست بین الملل است که بازیگران جهانی را به خود مشغول کرده و در آینده هم ادامه خواهد داشت. چون مسئله تنها مربوط به روابط قدرتهای بزرگ با ایران نیست بلکه یک نوع تعیین تکلیف در روابط خود قدرتهای بزرگ مثلا بین آمریکا و روسیه یا جایگاه اتحادیه اروپا در ساختار نظام بینالملل و مسائلی از این قبیل نیز هست. آمریکا شدیدا تبلیغ میکند که گروه 1+5 با یکدیگر متحد هستند اما واقعیت این نیست. نگاه روسیه و چین به نوع برخورد با برنامه هسته ای ایران متفاوت است. حتی نگاه اتحادیه اروپا هم با آمریکا متفاوت است منتهی این اتحادیه منافع خود را در نزدیکی با آمریکا می بیند. آنها تنها در یک نکته با هم مشترکند و آن عدم تسلیحاتی شدن برنامه هسته ای ایران است. دستاورد بغداد به اعتقاد من این بود که دو طرف یک قدم دیگر از لحاظ فهم متقابل اصول و دیدگاههای یکدیگر جلو رفتند. مخصوصا طرف غربی دریافت که ایران بر مواضع خود محکم ایستاده و قصد عقب نشینی ندارد. طرف غربی همیشه این مسئله را مطرح میکند که ایران و خواستههای ایران را خیلی خوب نمیشناسد. در بغداد، طرف غربی متوجه محدودیتهای طرف ایرانی در پیشبرد مذاکرات شد و این خوب است. ایران هم مانند آمریکا انتخابات ریاستجمهوری در پیش دارد. موضع کاندیدای ریاستجمهوری ایران در موضوع هستهای حتی سختتر هم میشود. برای اینکه مسئله هسته ای یک موضوع مهم ملی و نقطه امتیاز برای طرح در حوزه سیاست خارجی کشوراست که همیشه به طور سنتی برای هر کاندیدای ریاست جمهوری مطرح بوده است.
در این میان، بده بستانهای ایران و غرب متوازن نیست. توجه به این عدم توازن فکر میکنید سمت و سوی مذاکرات چگونه خواهد بود؟
اول آنکه رسانهها همانطور که در شب پیش از مذاکرات بغداد خوش بین بودند الان کاملا بدبین هستند اما اینطور هم نیست که در نظر بگیریم که مذاکرات از پیش شکست خورده است. بر عکس در تاریخ روابط بینالملل در بسیاری از مواقع در اوج تنشها و ناامیدیها مصالحه های جدیدی شکل گرفته است. دوم اینکه از لحاظ توازن یا عدم توازن من هم موافقم که ایران همیشه باید توازن سیاسی مورد نظر در مذاکرات را حفظ کند. در این مرحله، زمان برای ایران مهم است. تا چند ماه قبل، زمان بیشتر به نفع ایران بود اما اگر ایران در روند مذاکرات به نتایج ملموسی نرسد زمان به ضرر ایران خواهد بود.
نسبت انتخابات آمریکا و مذاکرات چگونه است؟ آیا اوباما موضع تندی علیه ایران خواهد داشت و یا بر عکس مصالحه میکند؟
امسال، سال انتخابات در آمریکاست و به نظر می رسد که اوباما مایل است که با یک روش حداقلی و آرام روند مذاکرات را ادامه دهد. در چنین شرایطی اوباما دو راه دارد. یکی آنکه برنامه هستهای ایران را از طریق دیپلماسی جلو ببرد که در اینجا محدودیت اصلیاش همان لابیهای اسرائیلی است که شدیدا مخالف این قضیه هستند و به وی فشار میآورند. دوم، اینکه موضوع برنامه هستهای را در یک چارچوب مسائل امنیت و منافع ملی آمریکا درنظر بگیرد که به این معناست که آمریکاییها قاعدتا باید ایران را به عنوان یک دولت هستهای بپذیرند. این مسئله هم با ساخت قدرت آمریکا کمی تعارض دارد. کاری که اوباما اکنون انجام میدهد این است که وی نه میتواند اولی را به دلیل فشارها جلو ببرد و نه دومی را بهدلیل محدودیتهایی که دارد. الان اوباما به صورت حداقلی سعی میکند مذاکرات را جلو ببرد تا ببیند چه میشود. یعنی بین این دو دیدگاه یک پلی ایجاد کند که هم یک انتخابات بدون ریسک را جلو ببرد وهم اینکه وارد ریسکهای مربوط به حمله احتمالی اسرائیل و در گیری آمریکا در یک جنگ ناخواسته در شب انتخابات نشود که خود میتواند کل جهت ریاستجمهوری اوباما را دچار چالش کند.
یک بحثی که مطرح است آن است که آمریکاییها مایلند که سطح گفت و گوها با ایران را از موضوع هستهای ایران جلوتر ببرند.واقعا اینگونه است؟
برعکس، به نظرم آنها در شرایط حاضر که ایران در موقعیت خوب منطقهای است و روسیه هم با ایران همراه است نمی خواهند که بر نقاط امتیاز ایران در مسائل منطقه ای تاکید کنند. مثلا با طرح مسکو مبنی بر تشکیل یک کنفرانس بین المللی برای حل بحران سوریه با مشارکت ایران مخالفت کردهاند. اما منطق این امر برای ایران درست است که موضوع هستهای را در یک چارچوب بزرگتر حل و فصل مسائل استراتژیک با آمریکا قرار دهد. درون این بازی استراتژیک، مسائل دیگری مانند حل و فصل بحرانهای منطقه ای، امنیت همگانی، مسائل مربوط به امنیت انرژی، خلع سلاح هسته ای عمومی در منطقه و غیره وجود دارند. اگرچارچوب استراتژیک مد نظر ایران مورد توجه قرار گیرد آنچه که درباره توازن وعدم توازن ایران وغرب مطرح است، به نفع ایران می شود و این مطمئنا چیزی نیست که مطلوب آمریکا باشد.
آیا پس از مذاکرات بغداد، مواضع اروپا و آمریکا درباره ایران به یکدیگر نزدیکتر شده است؟
نه الزاما. اتحادیه اروپا از یک روند ثابت برای حفظ منافع خود در بحران هسته ای استفاده می کند. در این موضوع، اتحادیه اروپا دنباله روی آمریکا نیست وهیچوقت هم نبوده است. اتحادیه اروپا به هرحال جنبه میانه روی جریان غربی در روند مذاکرات است. آن هم به دلیل نوع نگاه متفاوتش به موضوع ایران و برنامه هسته ای آن. مثلا اتحادیه اروپا تصور تهدید از ایران به آن شکلی که آمریکا به دنبال آن است را ندارد. آمریکا موضوع ایران را از زاویه بازدارندگی و توازن قوا و حفظ امنیت اسرائیل می بیند. اتحادیه اروپا ایران را به عنوان یک بازیگر منطقه ای راحتتر می پذیرد. به همین دلیل در موضوع هسته ای به دیدگاههای ایران مرتبط با ضرورت وجود امنیت همگانی و خلع سلاح هسته ای عمومی هسته ای در خاورمیانه بیشتر توجه می کند. این مسئله، خود، میتواند بنبست مذاکرات را بشکند و دو طرف را وارد فضای اعتمادسازی کند. در حال حاضر هم باز کردن فضاها برای تداوم مذاکرات موضوعی است که اتحادیه اروپا به دنبال آن است. چون تداوم تنش از جنبه های مختلف اقتصادی و سیاسی به ضرر اتحادیه اروپا است.
روسیه در مقایسه با دیگر اعضای گروه 1+5 در رابطه با برنامههای هستهای ایران، همسویی بیشتری دارد. همزمان به نظر میرسد که روسیه از عقبنشینی طرف غربی از مذاکرات هستهای هم نگرانیهایی دارد. لاوروف هم هفته گذشته به ایران سفر کرد تا رایزنیهایی را انجام دهد. با این تفاسیر شما نقش آفرینی روسیه در گفت گوهای آتی را چگونه ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم که غربیها نگران هستند که بازی مذاکرات به زمین روسیه برود. دلیلش این است که روسها پروسه محور هستند، برای همین طرح گام به گام را مطرح کردند. غربیها نگرانند که پروسه محور بودن روسیه زمان بگیرد و این زمان گرفتن به ضرر آنها تمام شود. ضمن اینکه افزایش نقش روسیه در پرونده هسته ای ایران به هر حال مطلوب غرب نیست. اما باید توجه داشت که نقشی که الان مسکو میتواند ایفا کند این است که دوطرف را از لحاظ پذیرش اصول یکدیگر و مصالحه سیاسی در سطح کلان به هم نزدیک کند زیرا بن بست احتمالی مذاکرات در این خواهد بود که دوطرف اصول یکدیگر را نپذیرند. البته نباید نقش سنتی روسها در مذاکرات هستهای ایران را دست کم گرفت. در ایران همواره اینطور مطرح شده که روسیه بازیگری منفعت محور است و در چارچوب منافع خود مذاکرات را جلو میبرد. همچنین این نظریه در ایران مطرح است که روسیه به وجود درجهای از تنش میان ایران و غرب تمایل دارد. این تحلیل هم کاملا درست نیست. به نظر من مسکو اتفاقا میخواهد که ایران و غرب در موضوعات استراتژیک به توافق برسند. زیرا روسیه نمیتواند خطرات ناشی از بیثباتی و جنگ در منطقه را تحمل کند. روسیه یک بازیگر جدی در برنامه هستهای ایران با منافع مختلف است. روسیه همواره بطور سنتی خواهان مهار نفوذ غرب به حوزه های سیاسی- امنیتی اطراف خود بوده است. بنابراین روسیه انگیزه های زیادی دارد که موضوع را در یک قالب مسالمت آمیز و مورد پذیرش طرفین پیش ببرد. پس نقش روسها را نباید دست کم گرفت. اگر روند مذاکرات به سمت روسیه برود این مسئله میتواند هزینه غربیها را بالا ببرد البته هزینه ایران هم بالا خواهد رفت. اما در شرایط کنونی بازی در زمین مسکو به نفع ایران است چون میتواند توازن سیاسی لازم میان ایران و غرب را ایجاد کند. به هرحال حرکت بیشتر ایران به سمت روسیه اشتباه استراتژیک غرب است که مرحله به مرحله از زمان آغاز بحران اتفاق افتاده است. از یک نگاه واقع گرایانه به نظرم در شرایط فعلی درگیر کردن همه بازیگران موجود در 1+5 به نفع ایران است چون به ایران فضای تنفس بیشتری برای پیشبرد مذاکرات می دهد. روسیه هم یکی از مهمترین این بازیگران است.
نظر شما :