در نشست ایران و عربستان در بستر تحولات خاورمیانه مطرح شد
حرکت عربستان در چارچوب سیستم سیاستگذاری امریکا
دیپلماسی ایرانی: در مورد روابط ایران و عربستان بحث اصلی بر سر این است که آیا اتفاقاتی که در این روابط رخ داده به خصوص در دوران بعد از انقلاب کنشی بوده یا واکنشی؟ در این زمینه دو نکته به نظر می رسد. اول این که لایه های حکومتی عربستان لایه های ثابتی بوده و سیستم و مناسبات درونی این کشور از قبل از انقلاب تا کنون تغییر چندانی نکرده است، اما لایه های حکومتی و سیستم سیاسی در ایران ثابت نبوده است. در ایران پس از انقلاب مدیریت مذهبی و مدیریت دولتی بر هم منطبق شد و رفتارهای واحدی از هر دو نهاد حکومت و مذهب در ایران خصوصا در روابط با عربستان صادر شد. بنابراین عربستان در حمایت از مذهب، همان رفتاری را پس از انقلاب اسلامی انجام داده است که قبل از انقلاب اسلامی ایران انجام می داد. در حالی که در ایران اگر چه حکومت در قبل از انقلاب به صورت کم رنگ و مختصر حامی انقلاب بوده، بعد از انقلاب تمرکز خود را بر حمایت از شیعه قرار داده است. این حمایت از شیعه در نوع ادبیاتی که برای توصیف عربستان استفاده می شد می توان دید. یعنی نگاه ایران به عربستان را با همین عبارات و توصیفات می توان دریافت. در طول سال های بعد از انقلاب ایران تظاهرات های بزرگی در عربستان برگزار کرده است که محتوای ضد سعودی داشته است. هنوز از این اتفاق به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای سیاسی ایران در منطقه یاد می شود. در دو سه مورد این مسئله به درگیری نظامی انجامید و زوار ایرانی شهید شدند و به قطع رابطه ایران و عربستان انجامید.
این سوال است که آن زمان که ما دست به برگزاری چنین تظاهرات هایی می زدیم، چه تاثیرات امنیتی، مذهبی و سیاسی این مسئله در داخل لایه های حکومتی عربستان بر جای می گذاشته است؟ حتی بعد از پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق، ایران هنوز معتقد بود دست بالا را در منطقه دارد چرا که می تواند تظاهرات برائت از مشرکین را با حتی با صور ساده تر در عربستان برگزار کند. یعنی این موضوع به عنوان یک دستاورد دانسته می شد. به نظر می رسد جنبه شیعه گری چنین اقداماتی به شدت لایه های مذهبی و سیاسی عربستان را به یکدیگر برای پاسخگویی به این اقدامات ایران نزدیک کرده است. شکل این پاسخگویی می تواند در حمایت هایی که عربستان از گروه های سلفی در پاکستان یا افغانستان متجسم شود. بنابراین این یکی از مسائلی است که به نظر من باید مورد توجه قرار گیرد و با توجه به آن تحلیل کنیم که آیا ایران باعث به هم ریختگی روابط بوده است یا عربستان؟
در دو مرحله در روابط ایران و عربستان شاهد رابطه خوب و نسبتا دوستانه بوده ایم. اگر به این دو مقطع توجه کنیم می بینیم که تحلیل عربستانی ها از این دوران این است که در این دوران لایه های مذهبی در ایران از لایه های مدیریتی فاصله می گیرد؛ با وجود این که آقای هاشمی و یا آقای خاتمی که در راس کار قرار دارند هر دو روحانی هستند. در این فاصله است که عربستان پذیرش دارد که حتی یک قرارداد امنیتی نیز میان دو کشور امضا شود. در حالی که در دیگر زمان ها شیعه گری و واکنش آنها به این رفتار دیده می شود.
برای مستدل کردن این سخن لازم است به یک داستان تاریخی اشاره کنم. زمانی دولت ایران تصمیم می گیرد که به گروه های معارض عراقی کمک کند تا این گروه ها در ژنو فعالیت های بیشتری از خود نشان دهند تا دولت صدام به نحوی محدود شود. جلسات متعددی در دفتر ایران در مقر اروپایی سازمان ملل انجام شد و قرار شد عناصر همین جریاناتی که الان در عراق بر سر کار هستند، اقداماتی در این زمینه انجام دهند. بعد از این که تصمیم گیری ها انجام شد، یکی از دوستان دست اندر کاران ایرانی را به کناری کشید و گفت الان ما به این افراد کمک می کنیم اما به یاد داشته باشید که این ها همان هایی هستند که با حضرت علی آن رفتار را کردند و به ایشان ضربه زدند و همان هایی هستند که به امام حسین نپیوستند و ایشان را تنها گذاشتند.ما تا جایی به این افراد کمک می کنیم که اهداف و تعابیر خودمان پیش رود. باید توجه داشت که وقتی ما حتی با شیعیان عراق چنین مرزبندی هایی داشتیم چه برداشتی نسبت به اهل تسنن و القاعده می توانستیم داشته باشیم.
لذا علی رغم این که معتقدم انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب اصیل بوده و حکومت ایران برخاسته از مردم است، ما در این انقلاب به دلیل ظلمی که استکبار بر ما روا داشت مظلوم واقع شدیم، اما فکر می کنم بسیاری از مشکلات ما در این روابط در درون خود ما ریشه داشته است. ما کنشی انجام دادیم که واکنش دیگران را به دنبال داشته است. یعنی آنها برخی رفتارها را جدی می گرفتند و این مسائل در روابط ایران و عربستان بسیار دخیل بوده است.
نکته دیگر این است که عربستان در چارچوب سیستم سیاستگذاری امریکا حرکت می کند. اساسا عربستان به دنبال آمال و آرزوی زیادی نیست. در واقع آن ها در سیستم تحلیلی امریکا قرار دارند و الان هم به عنوان ابزار امریکا برای تغییر قدرت در سوریه عمل می کنند. امریکایی ها به شدت آنها را کنترل می کند. نه عربستان، نه کویت، نه عمان و .... هیچ کدام آمال و آرزو در سیستم خود ندارند که به عنوان مثال به دنبال توازن قوا و ... باشند. وقتی با متخصصان و تحصیل کردگانشان هم صحبت می کنیم می بینیم که اساسا چنین تحلیلی ندارند.
آمریکاییها بسیار تلاش کردند که هندی ها را در مقابل چین قرار دهند تا توازنی در منطقه ایجاد شود. یکی از متخصصین امریکایی به نکته ای اشاره کرده بود که بسیار جالب است؛ او گفت که هندی ها به صورت استراتژیکی، غیر استراتژیک هستند. به همین دلیل هم امریکا در نهایت نتوانست هند را تحریک کند تا توازن قوا با چین متعادل شود. چون هندی ها چنین تحلیلی ندارند. این مسئله برای این منطقه نیز مطرح است./12
نظر شما :