سندی در مورد ایران که از خانه بن لادن به دست آمد
موسسه غیردولتی آمریکایی «مبارزه با تروریسم»، همانگونه که وعده داده بود، ساعت 9 صبح پنجشنبه به وقت نیویورک (5 عصر تهران)، متن عربی 17 سند و ترجمه انگلیسی آنها و گزارشی از محتویات آن را در اختیار کاربران گذاشت.
به گزارش «تابناک»، گزارش ارائه شده بررسی 17 سند خارج شده از طبقه بندی است که در حمله به ابوت آباد به دست آمدهاند. این 17 سند، متن نامههای الکترونیکی و پیشنویس نامههای گروه القاعده هستند که در مجموع 175 صفحه متن به زبان عربی را تشکیل میدهند. اولین سند به سپتامبر 2006 و آخرین آنها به آوریل 2011 مربوط میشود.
علاوه بر بنلادن، فرستندگان و گیرندگان این نامهها عبارتند از عطیه عبدالرحمان و ابو یحیی اللیبی از رهبرا القاعده، آدم یحیی غدن سخنگو و مشاور رسانهای آمریکایی القاعده، ابوالزهیر رهبر جنبش الشباب سومالی، ابوبصیر رهبر القاعده در شبه جزیره عربستان و حکیمالله محسود رهبر طالبان پاکستان.
جدای از مواردی که در مورد کشورمان در این اسناد مورد ادعا قرار گرفته است، مهمترین برداشتهایی که از این اسناد قابل ارائه است، به قرار زیر است:
- هر چند که محتوای پیامهای رسانهای رهبر القاعده، بیشتر به قدرتهای غربی و حکام ظالم کشورهای اسلامی میپردازد، اما نامههای خصوصی گروه شامل گلایههای وی از رفتار گروههای وابسته به القاعده است. بنلادن نگرانی خود را از کشته شدن غیرنظامیان مسلمان پنهان نکرده است. برای مثال، در نامه به محسود در این مورد به وی هشدارهایی جدی داده شده است.
- القاعده به این نتیجه رسیده است که نام فعلی این گروه، به اندازه کافی نشاندهنده ریشههای اسلامی نیست و این کار جنگ آمریکا با القاعده را راحت کرده است، به همین سبب در فکر این بوده که نام جدیدی برای خود انتخاب کند.
- بر طبق این اسناد، بین مرکزیت القاعده به رهبری بن لادن و متحدان آن هماهنگی عملیاتی وجود نداشته است. بن لادن کنترل محدودی بر این متحدین ( القاعده عربستان، القاعده عراق، طالبان پاکستان و الشباب سومالی) داشته است.
- اسناد نشان میدهد که گونهای از رقابت بین سران این گروهها وجود داشته است. در مرکزیت القاعده در مورد شیوه برخورد با این گروهها سه نظر وجود داشته است؛ اول: تبری جستن از آنها تا رفتار آنها باعث بدنامی القاعده نشود، دوم: جز القاعده دانستن آنها، که این امر به قدرتمند نشان دادن القاعده منجر میشود، سومین نظر، عقیده خود بنلادن بوده که ارتباط شخصی خود با انها را حفظ کند و سعی در هدایت آنها داشته باشد.
این اسناد نشان میدهد که ناکامی القاعده در عراق تا حد زیادی ناشی از این دانسته شده که بنلادن رفتار آنها را غلط میدانسته است. وی از شاخه شبه جزیره عربستان القاعده میخواسته که حملات خود را بر اهداف آمریکایی و نه مقامات یمنی یا نیروهای امنیتی متمرکز کنند. ظاهرا تیرهترین رابطه با طالبان پاکستان برقرار بوده است، زیرا مسلمانان زیادی در حملات این گروه جان خود را از دست دادند.
بن لادن بیعت جنبش الشباب سومالی با خود را نپذیرفته است، ظاهرا دلیل این امر، ضعفهای درونی این گروه و ناتوانی آنها در اعمال حدود اسلامی بوده است. دلیل مهم دیگر این بوده که بنلادن اعلام اتحاد با این گروه را باعث احساس ناامنی بیشتر در سومالی، عدم سرمایهگذاری خارجی و عقب ماندگی سومالی میدانسته است.
برنامهها و سیاستهای بنلادن برای آینده
ظاهرا القاعده به دنبال کشتن اوباما و ژنرال پترائوس فرمانده نظامیان آمریکایی در افغانستان از طریق هدف قرار دادن هواپیمای حامل آنها بوده است زیرا کشتن اولی را باعث بروز بحران جدی در امریکا و کشتن دومی را باعث تغییر مسیر جنگ در افغانستان میدانسته است. بن لادن در حال آماده شدن برای اعلام شروع فاز جدیدی در فعالیتهای القاعده و اصلاح اشتباهات آن بود.
این اسناد نشان میدهد که بن لادن، حوادث موسوم به بیداری عربی را اتفاقی عظیم میدانسته و در مقابل آن خواهان پیگیری سیاستهای زیر بوده است:
- در جهان عرب، بنلادن خواهان تمرکز بر تبلیغ رسانهای بوده است. هدف این تبلیغ، تحریک مردم به قیام علیه حکام (خروج علی الحکام) خود بوده و سیاست ضروری دیگر از دید وی، پرهیز دادن اعراب از عضویت در احزاب سکولار بوده است.
- بنلادن خواستار تداوم نبرد با آمریکا در افغانستان بوده است. از دید وی، تضعیف آمریکا در افغانستان حکومتهای عرب را در مقابل مردمشان بیدفاع کرده است.
رابطه القاعده با ایران و پاکستان
در این اسناد، اشاره به پاکستان محدود است، هر چند به بعضی «برادران معتمد پاکستانی» اشاره شده است، اما به حمایت سازمانی از سوی پاکستان نسبت به القاعده و یا اعضای آن هیچ اشاره مستقیمی نشده است.
ادعا شده است که تعداد زیادی از اعضای القاعده، پس از شروع جنگ افغانستان در سال 2001 به ایران سرازیر شدهاند. بر این اساس، بعضی از اعضای گروه حزب اسلامی حکمتیار مستقر در ایران، در این راستا به اعضای القاعده کمک کردهاند. در این اسناد از قول عطیه عبدالرحمان اشاره شده است که حکومت ایران پس از مدتی، تعداد زیادی از اعضای القاعده را در ایران توقیف کرده است و در حالی که انتظار داشته است که ایران به عنوان دشمن دشمن القاعده، با این گروه مانند دوست رفتار کند اما آن را تنها گذاشته است. همین شخص در نامهای به تاریخ 11 ژوئن 2009 با خوشحالی به شیخ معزز (بن لادن) خبر داده است که ایران تعداد زیادی از اعضای القاعده را آزاد کرده است. همچنین وی ادعا کرده است که واسطه آنها خبر آورده است که ایران قصد دارد اعضای خانواده بنلادن به جز مردان آن را آزاد کند.
بر طبق اسناد این چنین برداشت نمیشود که ایران با آزادی اعضای القاعده به دنبال نوعی توافق با القاعده بوده باشد، بلکه عطیه مدعی بوده است که حرکت ایران ناشی از احساس بعضی فشارهای القاعده بوده است که فشار رسانهای، تهدید حمله به منافع ایران و ربودن رایزن اقتصادی کنسولگری ایران در پیشاور از این دست فشارها بوده است.
از دید آمریکاییها، بازداشت و توقیف طولانیمدت اعضای القاعده در ایران احتمالا با این هدف بوده که از سویی مانع حمله القاعده به منافع ایران شود و از سوی دیگر ابزاری برای چانهزنی با آمریکا باشد.
مساله حائز اهمیت این است که حداقل در این اسناد روشن است که ایرانیها تمایلی به ارتباط مستقیم با القاعده ندارند. این امر را به خوبی در کلافگی اظهار شده عطیه در یکی از نامهها میتوان دید. وی نوشته است که : «جانیها ( اشاره به ایرانیها) هیچ نامهای برای ما نفرستادند و هیچ پیغامی را هم از طریق افراد آزاد شده منتقل نکردهاند. این رفتار انها غیر معمول نیست، در واقع رفتار معمول آنهاست. آنها دوست ندارند به نظر برسد که با ما مذاکره میکنند و یا تسلیم فشارهای ما شدهاند. ایرانیها طوری رفتار میکنند که انگار فقط کاری را که دوست داشته باشند، انجام میدهند»
نظر شما :