مرزهای رقابت و همکاری روسیه و غرب در جهان آینده
روابط روسیه و غرب از زمان پیروزی انقلاب مارکسیستی در روسیه در سال ١٩١٧ همواره یکی از مهمترین متغیرهای تعیینکننده در سیاست بینالملل به شمار رفته است. نقطه اوج این مسئله در دوران جنگ سرد و به طور مشخصتر در زمان بحران موشکی کوبا رقم خورد که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، جهان تا آستانه یک برخورد هستهای به پیش رفت.
با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، اگرچه تنشها در روابط روسیه و غرب تا حدود زیادی کاهش یافت و نقش محوری روابط روسیه و غرب جای خود را به موضوعات مهمتری مانند روابط غرب و جهان اسلام داد، اما در بسیاری از بحرانها و مسائل مهم جهانی همچنان مواضع روسیه به عنوان یکی از پنج عضو شورای امنیت، از نقش تأثیرگذار و تعیینکنندهای برخوردار بوده است.
طی این سالها روابط روسیه و غرب از یکسو عرصه مجموعهای از مسائل اختلاف برانگیز (از اختلاف بر سر مسائل بالکان و گسترش ناتو به شرق گرفته تا اختلاف بر سر مسئله استقرار سپر دفاع موشکی و بسیاری از موضوعات دیگر)، بوده است و از سوی دیگر، شاهد همکاریهای متنوعی مانند همکاری در موضوع مبارزه با تروریسم، همکاریهای گسترده در زمینه اقتصادی و همچنین تفاهم در خصوص کاهش تسلیحات اتمی بوده است. برخی از عرصهها مانند موضوع برنامه هستهای ایران و مسئله انرژی نیز تاکنون عرصه توأمان همکاری و رقابت میان روسیه و غرب بوده است.
با توجه به این فراز و نشیبها، یکی از مهمترین پرسشهایی که به طور سنتی مورد تأکید تحلیلگران بوده است این است که در شرایط جدید جهانی اولاً روابط روسیه و غرب از چه ابعاد و ویژگیهایی برخوردار خواهد بود و ثانیاً این روابط تا چه اندازه همچنان نقش تعیینکنندهای در سیاست بینالملل خواهد داشت؟
بدیهی است که پاسخ به این پرسشها پیش از هر چیز مستلزم ارائه تصویری از وضعیت موجود روسیه در سه سطح اقتصادی، سیاسی و بینالمللی و وضعیت محتمل آن در آینده نزدیک است. به عبارت دیگر، ابتدا باید عناصر قدرت روسیه در جهان جدید مورد بررسی قرار گرفته و سپس این سهم از قدرت، برای درک میزان تأثیرگذاری آن، در کفه ترازوی بینالمللی (عرصه روابط روسیه و غرب) گذاشته شود.
در عرصه سیاست داخلی
در عرصه سیاست داخلی مهمترین مسئله روسیه- که بر جایگاه بینالمللی این کشور تأثیر قابل توجهی خواهد داشت- مسئله روند دمکراتیکسازی و گسترش آزادیهای سیاسی در این کشور است. در این زمینه پرسش مشخص این است که آیا روند دمکراتیکسازی در روسیه که از اوایل دهه ١٩٩٠ آغاز شد، بازگشت به عقب خواهد داشت یا آنکه روسیه مسیر و شیوه خاص خود را در فرایند دمکراتیک شدن طی خواهد کرد؟
با توجه به فراگیر شدن و جهانیشدن ارزشهایی مانند مردمسالاری، تصویری که در این زمینه از روسیه به جهان منتقل میشود بسیار حائز اهمیت است. بخشی از این تصویر البته محصول تصویرسازیهای غرب است، اما شیوه چرخش قدرت میان نخبگان روسیه به ویژه در دو انتخابات مهم پیشرو و همچنین میزان مشارکت سیاسی مردم روسیه در این انتخاباتها نیز میتواند تعیینکننده باشد.
اعلام کاندیداتوری پوتین در ماههای گذشته نگرانی از انحصار قدرت در روسیه را افزایش داده و مخالفتهایی را در این کشور برانگیخته است. این مخالفتها هرچه به انتخابات نزدیک میشویم میتواند شدت بیشتری پیدا کند. چنانچه این مخالفتها به درگیریهای خیابانی منجر شود، روسها حداقل برای مدت کوتاهی گرفتار مسائل داخلی خود خواهند شد.
البته این نکته را نباید فراموش کرد که مطابق نظرسنجیها هنوز پوتین در روسیه از بیشترین میزان محبوبیت برخوردار است، اما از مقبولیت حزب وی یعنی حزب روسیه متحد در ماههای اخیر کاسته شده است. بر اساس نظرسنجی ها در ماه سپتامبر محبوبیت حزب حاکم ٣ درصد کاهش داشته و از ٤٤ درصد به ٤١ درصد رسیده است. نظر سنجی دیگری از سوی آژانس لودا نشان می دهد ٥٤ درصد از رای دهندگان روسی به سلامت انتخابات پارلمانی روسیه شک دارند و ٥٥ درصد از روسها نیز اعلام کردهاند از انتظار برای زندگی بهتر در دوران پوتین خسته شدهاند. [1]
روسیه هنوز با مشکلات جداییطلبی در برخی مناطق مواجه است و از این نظر وضعیت شکنندهای دارد. البته در داخل مناطق روس زبان نیز موضوع نگران کننده افزایش اقبال به جریانهای ملیگرای افراطی است. ظاهراً در شرایط فقدان و ناکارآمدی ایدئولوژیهای سیاسی موجود، گرایش به ناسیونالیسم افراطی برای برخی از جوانان جذابیتهای خود را پیدا کرده است.
در عرصه اقتصاد
طی دوران ریاست جمهوری پوتین اقتصاد روسیه به یمن افزایش قیمت نفت و گاز از رشد نسبتاً مناسبی برخوردار بود، اما شرایط ناسالم اقتصادی موجب شده است که درآمدهای ناشی از فروش نفت و گاز کمتر در زیرساختهای اقتصادی به کار گرفته شده و بخش مهمی از آن مجدداً از روسیه خارج شود.
طبق آمارهای موجود فرار سرمایه از روسیه در سال 2010، 35 میلیارد و 300 میلیون دلار بودهاست. شکاف سرمایه هم در روسیه نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه روزبهروز بیشتر هم شدهاست. مجله فوربس که لیست میلیاردرهای جهان را منتشر میکند، اعلام کردهاست که تعداد میلیاردرهای روسیه در سال گذشته دوبرابر شدهاست. از این جهت توزیع ناعادلانه درآمد هم یکی دیگر از مشکلات پیش روی روسیه است. مهاجرت 500 تا 800 هزار نفر است. بیش از ١٥٠ هزار نفر از افراد طبقه متوسط و تحصیل کرده در سه سال گذشته روسیه را ترک کردهاند. این مسئله در حالی است که روسیه با معضل کاهش جمعیت مواجه است.
با وجود بحران اقتصادی و کاهش درآمدهای دولتی که به نوبه خود به کاهش هزینههای اجتماعی دولت منجر شده است، در حود ٦٠ درصد از بودجه سال ٢٠١٢ برای پشتیبانی از نیروهای نظامی و سازمانهای اطلاعاتی و بهبود استانداردهای زندگی افراد وابسته به آنها اختصاص یافته است. این مسئله در حالی است که به گفته دادستان کل نظامی روسیه از بودجه دفاعی روسیه حدود 20 درصد توسط پیمانکاران دزدیده میشود.
با وجود مشکلات اقتصادی فراوان، روسیه همچنان در حوزه انرژی حداقل برای کشورهای اروپایی از قدرت بیچون و چرایی برخوردار است. در سال ٢٠٠٩ روسیه ٧ میلیون بشکه نفت صادر کرد که ٨٠ درصد آن به کشورهای اروپایی صادر شد. همچنین در سال ٢٠٠٩ روسیه ٥/٦ تریلیون فوت مکعب گاز صادر کرد که بیش از دو سوم آن به کشورهای اروپایی بود.
در عرصه سیاست خارجی
سیاست خارجی روسیه در چند سال اخیر – و به عبارت بهتر از دور دوم ریاست جمهوری پوتین تاکنون- وضعیت کم و بیش باثبات و یک دستی را پشت سر گذاشته است. مهمترین ویژگی این سیاست، عملگرایی شدید و کاسبکارانه آن است. روسها ظاهرا ًدر سیاست خارجی از این دستورالعمل پیروی میکنند که "اگر میتوانی اراده خود را بر دیگران تحمیل کنی این کار را بکن و گرنه پای میز مذاکره بنشین."
بروز تحولات در خاورمیانه آزمون دشواری برای سیاست خارجی روسیه بوده است. از نگاه روسها از یک سو آمریکا و غرب میداندار اصلی این تحولات هستند و در نهایت آنها از این تحولات بهرهبرداری خواهند کرد و از سوی دیگر روسیه نمیخواهد به عنوان حامی رژیمهای دیکتاتوری در منطقه شناخته شود. تحت تأثیر این فشار هنجاری روسیه با قطعنامه شورای امنیت در مورد لیبی مخالفتی نکرد، اما نتایج رخدادها در لیبی موجب شد که روسها علیرغم فشار هنجاری موجود در مورد سوریه کوتاه نیایند. روسیه در لیبی بسیاری از منافع اقتصادی خود را از دست داد و به همین دلیل حاضر نیست چنین سرنوشتی برای سوریه تکرار شود.
بسیاری از تحلیلگران معتقد هستند که با توجه به احتمال بالای تداوم حکومت دو نفره پوتین- مدودیف، جهتگیریهای سیاست خارجی روسیه تفاوت چندانی با گذشته نخواهد داشت و سیاست "ریست" در روابط با آمریکا همچنان پیگیری خواهد شد. البته به گفته دیمیتری ترنین سیاست ریست چیزی نیست که به طور اتوماتیک دنبال شود، این مسئله نیاز به تلاشهای هر دو طرف دارد.
تردیدی نیست که برای آمریکا باقی ماندن مدودیف در رأس قدرت روسیه بر گزینه محتمل دیگر ارجحیت دارد. اوباما در آخرین اجلاس سران گروه هشت در فرانسه نقش مدودیف در بهبود روابط روسیه و آمریکا را مورد تأکید قرار داد.
عرصههای رقابت و همکاری روسیه و غرب در جهان جدید
روابط روسیه و غرب از اواخر سال ٢٠٠٨ به دلیل بروز بحران اقتصادی و نیاز امریکا و روسیه به همکاری با یکدیگر و علیرغم تنش ایجاد شده پس از بحران گرجستان، روند رو به بهبودی را طی کرد. حضور اوباما در جایگاه ریاست جمهوری امریکا و تأکید وی بر ضرورت حل و فصل هرچه سریع تر مسائل افغانستان و عراق یکی دیگر از دلایل تلطیف روابط روسیه و غرب در سه سال گذشته بوده است. با این حال مسائل حل نشده در روابط روسیه و غرب که مهمترین آنها مسئله استقرار سپر موشکی میباشد، همچنان بر روابط دو طرف سنگینی میکند.
استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا یکی از مسائل دامنه دار بین روسیه و غرب است که گاه دوران جنگ سرد را بین دو کشور تداعی می کند. مساله استقرار سپرموشکی در شرق اروپا غرب استراتژی بود که در زمان جرج بوش رئیس جمهوری سابق آمریکا پس از حملات یازده سپتامبر و به بهانه مبارزه با تروریسم مطرح شد، اما این مسئله در زمان ریاست جمهوری وی به سامان نرسید و همچنان تلاش آمریکاییها در این زمینه ادامه دارد. آمریکا مدعی است با استقرار این سامانه بر آن است تا تهدیدات موشکی ایران علیه خود و همپیمانانش را از بین خواهد برد اما این ادعایی است که مورد قبول روسیه نیست.
دمیتری مدودف، رییس جمهور روسیه در پیام سالانه خود به مجمع فدرال این کشور در آخرین روزهای سال گذشته میلادی، به غرب اخطار داد که اکنون زمان انتخاب برای روسیه و غرب فرارسیده است: انتخاب میان دو گزینه، توافق برای ایجاد سیستم مشترک دفاع ضد موشکی و یا شروع یک حمله نظامی جدید. دمیتری مدودف در نشست روسیه – ناتو ضمن سخنرانی خود این مفهوم را رساند که شرکت روسیه در جریان ساخت دفاع ضد موشکی اروپا تنها به صورت کار مشترک دوطرفه امکان پذیر می باشد. وی در سخنان خود اظهار داشت که هیچ شرکت کننده دیگری حتی به عنوان شرکت کننده خنثی یا ظاهری نباید وجود داشته باشد. دو گزینه برای این کار وجود دارد، یا مسکو مسئول تمام و کمال تامین امنیت بوده و به تبادل اطلاعات و اتخاذ تصمیم برای حل مشکلات خواهد پرداخت و یا به طور کل در این جریان شرکت نخواهد داشت. با این حال وی خاطر نشان ساخت که در صورت عدم شرکت در برنامه دفاع ضد موشکی اروپا، مجبور به دفاع از خود خواهد بود .[2]
با شروع تحولات در کشورهای خاورمیانه موازنه روسیه و آمریکا در این منطقه ظاهراً به نفع غرب در حال تغییر است. اگر رژیم بشار اسد در سوریه دچار تغییر شود عملاً یکی از مهمترین پایگاهها و ابزار روسیه برای تأثیرگذاری بر مسائل خاورمیانه به ویژه مناقشه فلسطینی- اسرائیلی از دست خواهد رفت.
روسیه طی 17 سال اخیر در حال مذاکره درباره پیوستن به سازمان جهانی تجارت بوده است. تا به حال تفاهمنامههای دو جانبه تامین دسترسی به بازار کالاها و خدمات با هر کدام از 60 عضو گروه کاری تشکیل شده، جهت پیوستن روسیه به سازمان جهانی تجارت با موفقیت امضا شده است. این بزرگترین گروه کاری تشکیل شده در طول تاریخ برای بررسی درخواست عضویت است. روسیه بزرگترین اقتصاد جهان است که هنوز نتوانسته است به سازمان تجارت جهانی بپیوندد. پس از موافقت و همکاری آمریکا با روسیه برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی اینک به نظر میرسد همه چیز در گرو گرجستان است. البته به عبارت دقیقتر باید گفت که ظاهراً آمریکاییها بهرهبرداری از موضوع عضویت در سازمان تجارت جهانی را به گرجستان واگذار کردهاند. جالب اینکه گرجستان بعد از مخالفت صریح با پیوستن روسیه به این سازمان اخیرا اعلام کرده است این مساله قابل رایزنی و تفاهم است. حتی گرجستان از شروط قبلی خود یعنی عقب نشینی روسیه از اوستیا و آبخازیا هم عقب نشینی کرده است. "سرگئی کاپانادزه" معاون وزیر امور خارجه گرجستان که سرپرستی تیم گفتگوی این کشور با روسیه برای عضویت آن در سازمان تجارت جهانی را بر عهده دارد، اعلام کرده است که گفتگوها با روسیه برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی به شکست انجامیده و گرجستان آماده میشود تا با وجود حمایت آمریکا از عضویت روسیه در این سازمان،آن را وتو کند. اخیرا معاون رییس جمهور روسیه و آمریکا، در واشنگتن با یکدیگر ملاقات کردند. در جریان ملاقات معاون رییس جمهور آمریکا، پیشرفتهای روسیه برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی را ستود. در بیانیه کاخ سفید آمده است، آمریکا تلاشها و پیشرفتهای روسیه را ستوده و از آن حمایت می کند. این مسئله در حالی است که اخیراً مدودیف بر کاهش اهمیت این سازمان در دیدگاه روسها تاکید کرده و پوتین نیز بر عدم پرداخت هزینه بیشتر در این زمینه اشاره کرده است.
در شرایط موجود موضوع ایران در دسترسترین موضوعی است که روسیه میتواند بر سر آن با غرب تعامل داشته باشد. موضوع ایران از یک سو همچنان روسیه را به عنوان کشوری فعال و مؤثر در خاورمیانه نشان میدهد و از سوی دیگر، از این طریق روسیه به ایفای نقش در صحنه بینالمللی میپردازد. تحرکات اخیر روسیه در خصوص پرونده هستهای ایران از جمله ارائه طرح گام به گام و همچنین اخطار به آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای ارائه گزارش غیر سیاسی، ناشی از این موضوع است.
در کنار موضوعات مورد اختلاف، زمینهها وعرصههای همکاری زیادی نیز میان روسیه و آمریکا وجود دارد. همکاری در زمینه مقابله با تروریسم که متضمن منافع مشترکی برای دو طرف میباشد و همچنین همکاریهای اقتصادی مهمترین عرصههای همکاری دو طرف میباشد. روابط اقتصادی روسیه و آمریکا در سال ٢٠١٠ به حدود ٣٢ میلیارد دلار رسید که نزدیک به ٢٦ میلیارد آن صادرات آمریکا به روسیه بوده است. علاوه بر این در خصوص کاهش تسلیحات هستهای نیز دو طرف در چهارچوب قرارداد استارت ٢ موافقتنامهای را برای کاهش این تسلیحات امضا کردهاند.
جایگاه تعاملات روسیه و غرب در جهان جدید
در سالهای اخیر مجموعهای از رویدادها مانند ظهور قدرت جدیدی مانند چین، عدم کسب نتایج مطلوب و مورد انتظار از دو مداخله بزرگ نظامی غرب در افغانستان و عراق، بروز بحران اقتصادی جهانی و مهمتر از همه آغاز بیداری اسلامی و یا به تعبیری بهار عربی در کشورهای عرب خاورمیانه، عرصه سیاست بینالملل را در مقایسه با دوران جنگ سرد کاملاً متفاوت ساخته است. اگر حتی تا نیمه نخست دهه ١٩٩٠ عرصه سیاست بینالملل عرصه انحصاری قدرتهای بزرگ به شمار میرفت، اما در نیمه نخست دهه ٢٠١٠ به نظر میرسد که قدرتهای بزرگی مانند آمریکا، روسیه و اروپا تنها یکی از بازیگران این عرصه به شمار میآیند. نتیجتاً اینکه اگر در گذشته بسیاری از مسائل جهانی در پرتو تعامل میان روسیه و غرب حل و فصل میگردید، در شرایط جدید جهانی امکان تأثیرگذاری قدرتهای بزرگ بر روندهای جهانی کاهش یافته است.
در این میان نقش روسیه در مسائل جهانی بنا به دلایل مختلف، از جمله از دست رفتن ابزارهای قدرت این کشور در سطوح منطقهای و بینالمللی، کاهش بیشتری خواهد یافت. روسها چیز زیادی نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ اقتصادی و فرهنگی برای عرضه به جهان نخواهند داشت. تکرار حکومت پوتین احتمالاً این کشور را در افکار عمومی جهانی به کشوری که همچنان در فضای جنگ سردی زندگی میکند تبدیل خواهد کرد. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که با توجه هوشمندی پوتین، احتمالاً وی تلاش خواهد کرد با طرحها و برنامههای تازهای برای سیاست و اقتصاد روسیه دور جدید ریاست جمهوری خود را آغاز کند.
[1] . Sergei L. Loiko, Putin leaves tough jobs to Medvedev in their switch, analysts say, Los Angeles Times, October 01, 2011
[2] . خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، 3 دیماه، 1389
نظر شما :