نماینده سابق بریتانیا در آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای در گفت‌وگو با دیپلماسی ایرانی:

تعلیق و تحریم بزرگترین مانع بر سر راه مذاکرات

۲۵ بهمن ۱۳۹۰ | ۱۹:۴۵ کد : ۱۸۹۷۸۶۹ گفتگو
پیتر جنکینز: من این درخواست برای تعلیق را به عنوان مانعی برای حل مسالمت آمیز مساله هسته ای ایران ارزیابی می کنم زیرا آمادگی نزدیک به صفر ایرانیان به منظور عمل به این درخواست را تشخیص داده ام. و به عقیده من این یک مانع غیرضروری است چرا که تعلیق در حال حاضر همانند آنچه در سال 2003 با آن مخالفت شده بود ، یک هدف کاربردی به شمار نمی رود.
تعلیق و تحریم بزرگترین مانع بر سر راه مذاکرات
دیپلماسی ایرانی : آیا برنامه هسته ای ایران از خطوط قرمزی که معاهده منع تکثیر تسلیحات هسته ای موسوم به ان پی تی برای کشورهای عضو تعیین کرد، عبور کرده است؟ آیا ایران که از زمان عضویت در این معاهده همکاری های مثبت و فزاینده ای با آژانس بین المللی انرژی هسته ای داشته قربانی جنگ تبلیغاتی غرب در خصوص برنامه صلح آمیز هسته ای خود شده است؟ کشورهایی از بلوک غرب و شرق از چند سال پیش تاکنون تحت عنوان گروه 1+5 ، با ایران وارد مذاکره شده اند.مذاکراتی که گاه شدت گرفت و گاه در تعلیق نفس کشید. با پیچیده تر شدن پرونده هسته ای ایران و تشدید تحریم های غرب علیه این کشور، این سوال پیش می آید که آیا فشارهای تحمیل شده بر تهران صرفا به دلیل فعالیت های هسته ای این کشور است یا رنگ و بویی سیاسی هم به خود گرفته است . دیپلماسی ایرانی اخیرا با پیتر جنکینز از مقام های سابق آژانس بین المللی انرژی هسته ای که نگاهی نسبتا بی طرفانه به پرونده هسته ای ایران دارد ،گفتگویی داشت و از وی در خصوص جزئیات پرونده هسته ای ایران و استانداردهای دوگانه در برخورد با کشورهایی که به دنبال انرژی هسته ای هستند سوال کرد. پیتر جنکینز که از سابقه درخشان همکاری 33 ساله با سرویس دیپلماتیک بریتانیا برخوردار است در فاصله سال های 2001 تا 2006 نمایندگی انگلیس در مقر آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین را بر عهده داشت. وی در این مصاحبه به دیوار بی اعتمادی اشاره می کند که میان غرب و ایران کشیده شد و البته از مذاکره بدون پیش شرط غرب با تهران حمایت می کند. متن این گفتگو را در زیر می خوانید:

آیا امکان دارد مختصری از سابقه و آشنایی خود با برنامه هسته ای ایران را شرح دهید؟

من برای مدت 33 سال یک دیپلمات بریتانیایی بودم و در سال های 2001 تا 2006 نیز به عنوان نماینده دائم انگلیس در وین فعالیت داشتم و وظیفه من رسیدگی به مساله هسته ای ایران در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی بود. من اکنون یک میانجی باتجربه هستم که به عنوان یک عضو در گروه مشاوره ای، ای دی آر جی،( گروهی متشکل از سفرای سابق که تجربه و دیدگاه های خود را در اختیار دولت ها، تجارت ها و سازمان های بین المللی قرار می دهند) فعالیت می کنم.

در سال 2003، ایران موافقت کرد که همه فعالیت های مربوط به غنی سازی را به حال تعلیق درآورد و برای مدت 2 سال و نیم نیز این اقدام را انجام داد. شرایطی که در آن غنی سازی دوباره آغاز شد، به چه نحو بود؟ و این امر چگونه بر روند کنونی امور در مجادله برسر برنامه هسته ای ایران تاثیر گذاشته است؟

دولتمردان ایران در آوریل 2005 به این نتیجه رسیدند که امید چندانی در به نتیجه رسیدن مذاکرات با سه مذاکره کننده اصلی اروپایی( فرانسه، آلمان، انگلیس) که از اکتبر 2003 طبق «توافق تهران» آغاز به کار کرده بودند ،وجود ندارد. ایران در آن بازه احساس کرد که سه کشور اروپایی به مصالحه بر سر آینده برنامه غنی سازی در ایران تمایلی ندارند. در آگوست 2005 ، ایران از آژانس بین المللی انرژی اتمی درخواست کرد که مهر و موم سایت تولید یو اف 6، در اصفهان را برچیند. اتحادیه اروپا در واکنش به این درخواست اعلام کرد که شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی سابقه ای از نقض قوانین از سوی ایران در سال های قبل از 2003 پیدا کرده است. این موضوع به این امید مطرح شد که نگرانی از گزارش نقض قوانین به سازمان ملل، تهران را ناگزیر به ازسرگیری تعلیق در یو سی اف کند. شورای حکام در ماه سپتامبر در مورد نقض قوانین از سوی ایران به نتیجه رسیده بود اما تصمیم گرفته بود موضوع را تا تاریخی نامعین در آینده به سازمان ملل گزارش نکند. ایران تعلیق مجدد را در مورد تولید یو اف 6 اعمال نکرد و به جای آن در ژانویه 2006 تولید و آزمایش دستگاه های سانتریفوژ را از سر گرفت. بنابراین دو ماه بعد، شورای حکام تصمیم گرفت نقض قوانینی که در گذشته از سوی ایران صورت گرفته بود را به سازمان ملل گزارش دهد و از شورای امنیت بخواهد که تعلیق را به بخشی از تعهدات بین المللی طبق فصل هفتم منشور سازمان ملل تبدیل کند.
ایجاد چنین تعهدی جستجو برای یک راهکار صلح آمیز در مجادله هسته ای ایران را پیچیده تر کرد. غرب به ایران که همچنان به تعامل در تعدادی از فعالیت های مربوط به غنی سازی ادامه می دهد، اجازه نمی دهد در مقابل خواست شورای امنیت سازمان ملل با معافیت از مجازات مبارزه کند و همچنین نمی پذیرد که تعلیق دیگر یک هدف کارآمد به شمار نمی رود. در سال 2003 تعلیق به توقف تلاش ایران برای توسعه تکنولوژی غنی سازی منجر شد. اکنون گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی نشان می دهد که ایران اگر نه بر همه مشکلات فنی موجود، اما بر اغلب آنها غلبه کرده و توانمندی پایه برای غنی سازی سانتریفوژی را در اختیار دارد.

نظر شما در مورد گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی( نوامبر 2011) چیست؟

این گزارش در رسانه های غرب تعبیری اشتباه داشته است. این گزارش حاوی شواهدی نیست که نشان دهد ایران برای تولید تسلیحات هسته ای تصمیم گیری کرده یا می خواهد مواد هسته ای را در برنامه تسلیحات هسته ای مورد استفاده قرار دهد یا از پیمان منع اشاعه هسته ای مشهور به ان پی تی، به هر نحو تخطی کند.
این گزارش به نوعی از شدت تردید های من در مورد اعتبار اصولی که بر مبنای آنها ادعا ها در مورد تحقیقات هسته ای مطرح می شود ، کاسته است. اما من تمایل داشتم که دبیرخانه آژانس بین المللی انرژی اتمی به ذات منابع چند گانه ای که این نتیجه را در پی داشته که ادعا ها پایه و اساس خوبی دارند، اشاره کند. این احتمال وجود دارد که همه این منابع چندگانه بر مبنای یک منبع اصلی ترسیم شده باشند یا چندین منبع برای حصول اصولی که به طور چند وجهی حمایت می شوند، دست به یکی کرده باشند(هرچند تجربه من به عنوان یک دیپلمات چنین امری را نامحتمل می داند).
من در حیرتم که آیا مقامات آژانس بین المللی انرژی اتمی پیش بینی می کردند که این گزارش از سوی آنهایی که به دنبال ایجاد فشار سیاسی برای تحریم های بیشتر بودند تا این اندازه بد نمایش داده می شود. من مطمئن نیستم که آنها این پیش بینی را می کردند. بلکه آنها این گزارش را به عنوان راهی برای افزایش فشار بر ایران تعبیر می کردند. چرا که تا زمانی که ایران در این موضع است، پیشرفت در جهت حل این سئوال ها غیر ممکن است و به این ترتیب به دشمنان ایران نیز راهی آسان برای افزایش ایران هراسی در غرب، پیشکش شد.
(یک قیاس با تصمیم ایران در سال 2006 برای متوقف کردن اجرای پروتکل الحاقی وجود دارد. این تصمیم به بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی اجازه دسترسی هایی را نمی دهد که آنها برای اطمینان یافتن از عدم وجود برنامه هسته ای اعلام نشده در ایران نیاز دارند. فقدان این اطمینان به دستمایه ای برای دشمنان ایران تبدیل می شود).

به طور کلی وظایف کشور های مانند ایران در ارتباط با پیمان منع اشاعه هسته ای چیست و آیا برنامه هسته ای کنونی ایران این قوانین را نقض می کند؟ در صورتی که درخواست های مضاعفی از ایران مطرح شود چه می شود و واکنش ایران به این درخواست ها چیست؟

قرار دادن تمامی مواد هسته ای تحت حفاظت آژانس بین المللی انرژی اتمی و خودداری از تولید یا دستیابی به ابزار منفجرشونده هسته ای ضروری است. تا آنجایی که اطلاع وجود دارد ایران به این تعهدات پایبند بوده است.
علاوه بر این از ایران خواسته شده است تا پروتکل الحاقی را اجرا کند، بار دیگر برای کد اصلاحیه 3.1 از قرارداد متممی درخواست دهد، با آژانس بین المللی انرژی اتمی به طور کامل در جهت حل سئوالات هسته ای و مربوط به بخش هسته ای همکاری کند و تمامی فعالیت های غنی سازی و وابسته به غنی سازی و ساخت راکتور آب سنگین را به حال تعلیق درآورد.
ایران از برآورده کردن این درخواست ها که آنها را جدا از همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی، تبعیض آمیز می داند، خودداری کرد.( ایران به همکاری خود اشاره می کند که ورای تعهداتش در چارچوب پیمان منع اشاعه هسته ای است.) با این حال نشانه هایی وجود دارد که در صورتی که سازمان ملل تحریم هایی را که به منظور ترغیب ایران برای عمل به این درخواست ها اعمال کرده، لغو کند، ایران نیز احتمالا برای حرکت در جهت پروتکل الحاقی و کد 3.1 آماده خواهد بود.

در مقاله ای که در لوب لاگ ( وبلاگی مربوط به سیاست خارجی به مدیریت جیم لوب) منتشر شده و با توجه به مذاکرات ادامه دار گروه 1+5 با ایران، شما این سئوال را مطرح کرده اید که چرا ایران باید به مذاکره وادار شود و به نامه کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به عنوان پاسخی برای این سئوال اشاره کرده اید. می توانید در مورد محتوی این نامه و اینکه چرا ایران باید با این نامه احساس ملزم بودن داشته باشد، توضیح دهید؟

آنچه که من مد نظر داشتم جمله ای است در نامه کاترین اشتون در اکتبر گذشته به دکتر جلیلی، که در آن اشاره شده بود گروه 1+5 انتظار دارد ایران در صورتی وارد مذاکرات شود که نسبت به اجرای درخواست هایی که پیشتر به آن اشاره شده، آمادگی داشته باشد. مقصود من این بود که این گمراه کننده است که گفته شود تحریم ها برای وادار کردن ایران به مذاکره مورد نیاز است. بلکه هدف تحریم ها این است که ایران به تعلیق و دیگر درخواست های سازمان ملل عمل کند. در صورتی که دعوت برای مذاکره هیچ پیوستی به همراه نداشته باشد و مذاکرات بر مبنای یافتن راهی برای کاهش نگرانی همه طرف ها باشد، دیگر نیازی نیست که ایران وادار به مذاکره شود. تردید دارم این نخستین باری باشد که بیانیه های عمومی اتحادیه اروپا با واقعیت مغایرت دارد. سخنگوی اتحادیه اروپا در موقعیت های مختلف ادعا کرده است که اتحادیه اروپا پیشنهاد مذاکره بدون پیش شرط را به ایران ارائه داده است. اما در واقع اعطای امتیاز تعلیق غنی سازی از سوی ایران همواره یک پیش شرط برای حرکت از مرحله مقدماتی مذاکرات به سوی مذاکرات اصلی بوده است.

سر ریچارد دالتون، همراه با برخی دیگر از سفرای سابق اروپایی در ایران در نامه ای خاطرنشان کرده اند که ادامه درخواست آمریکا و اتحادیه اروپا از ایران برای دست برداشتن از غنی سازی با غنی سازی صفر، در بن بست هسته ای کنونی با ایران دخالت دارد. به نظر می رسد که شما با توصیف این درخواست به عنوان یک درخواست بی قاعده با نظر آنها موافق هستید. به نظر شما اگر این درخواست هیچ هدف منع اشاعه ای واقعی را دنبال نمی کند، چرا آمریکا و اروپا به دنبال غنی سازی صفر در ایران هستند؟ آیا منع اشاعه انگیزه واقعی در پس ادامه پافشاری بر این درخواست است؟

این غنی سازی صفر نیست که بسیار بی قاعده به نظر می رسد، بلکه این قطعنامه های سازمان ملل از سال 2006 است. برخی سیاستگذاران غربی می خواهند انکار کنند که ایران یک پتانسل هسته ای مکنون یا پنهان است – نکته ای که یکی از مقامات وزارت امور خارجه آمریکا از آن به عنوان بارداری هسته ای نام برده بود. این به محو تمامی برنامه های غنی سازی از خاک ایران نیاز دارد. اما من از اینکه هیچ مبنایی طبق قوانین بین الملل برای طرح این درخواست از ایران – برای اعمال این سقط - وجود داشته باشد، آگاهی ندارم. به عقیده من این تنها منظور سیاسی است که می تواند مشروعیت را از طریق ترغیب کردن، دنبال کند یا اگر شورای امنیت تشخیص دهد که تسلط ایران بر توانایی غنی سازی تهدیدی برای صلح ایجاد می کند.
به نظر می رسد که دیگر سیاستگذاران آماده اند تا شاهد تسلط ایران بر توانایی غنی سازی در بازه زمانی طولانی مدت باشند مشروط به این که ایران در دوره کوتاه مدت همه فعالیت های غنی سازی را به حال تعلیق درآورد. من این درخواست برای تعلیق را به عنوان مانعی برای حل مسالمت آمیز مساله هسته ای ایران ارزیابی می کنم زیرا آمادگی نزدیک به صفر ایرانیان به منظور عمل به این درخواست را تشخیص داده ام. و به عقیده من این یک مانع غیرضروری است چرا که تعلیق در حال حاضر همانند آنچه در سال 2003 با آن مخالفت شده بود ، یک هدف کاربردی به شمار نمی رود. تعلیق به سمبلی برای فرمانبرداری ایرانیان از درخواست شورای امنیت – شورایی متشکل از اعضای غربی به طور خاص- تغییر ماهیت داده است.

شما در مقاله تان در خصوص مذاکرات کنونی 1+5 و مواضع آنها ابراز بدبینی کرده اید زیرا این پرسش را مطرح می کنید که غرب اکنون در این مذاکرات چه چیزی را عملا به ایران ارائه می دهد؟ ممکن است توضیح دهید که چرا این پرسش دلیل بدبینی شما در مورد گفت و گو ها است؟

در هر مذاکره معنا داری به درجه ای از عمل متقابل نیاز است تا نتیجه ای مورد توافق حاصل شود. با فرض اینکه ایران به گروه 1+5 بگوید که آماده اجرای پروتکل های الحاقی و کد اصلاح شده 3.1 است، به تمامی سئوالات مطرح از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی پاسخ می دهد و برای شماری از اقدامات اعتمادساز داوطلب می شود تا به همسایگانش نشان دهد که به تعهدات خود در پیمان منع اشاعه هسته ای عمل می کند، آنگاه غرب چه چیزی به ایران ارائه می کند که معامله به مثل تعبیر شود؟ کاخ سفید نمی تواند هیچگونه تقلیل فشار تحریم های دوجانبه یا تحریم های سازمان ملل را در سال انتخابات تاب بیاورد، چرا که این نگرانی وجود دارد که مخالفان رئیس جمهور، وی را به ضعف داشتن متهم کنند. همچنین کاخ سفید از اینکه اتحادیه اروپا تحریم های دوجانبه این اتحادیه را لغو کند، ناخرسند می شود. در نتیجه، دشوار است که در سال جاری پیشرفتی در مذاکرات را در ذهن مجسم کنیم، حتی اگر گروه 1+5 نیز از پافشاری بر اجرای کامل همه درخواست های سازمان ملل به عنوان یک پیش شرط کوتاه بیاید.

در ژوئن 2005، برونو پلاد، معاون سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی در امور حفاظتی گفت درصورتی که ایران برنامه نظامی داشت، پروتکل الحاقی را نمی پذیرفت. آیا این اظهار نظر تحلیلگرایانه است؟

به طور اساسی بله. در صورتی که ایران دارای مواد هسته ای یا تاسیساتی بود که تمایلی برای اعلام آنها به آژانس بین المللی انرژی اتمی نداشت، با پذیرش موقت پروتکل الحاقی در دسامبر 2003 ریسک بزرگی را پذیرفت، چرا که پروتکل های الحاقی حق بازرسی های سرزده را به آژانس بین المللی انرژی اتمی ارائه می کند.

در این مرحله، توصیه شما به غرب برای حل بن بست بر سر پرونده هسته ای ایران چیست؟

حرکت در راستای تحقق اهداف پیمان منع اشاعه هسته ای که یکی از بزرگترین دستاورد های خانواده جهانی پس از جنگ جهانی دوم است ( و یکی از دستاورد هایی که دیپلمات های ایرانی نیز در آن حضور برجسته ای داشته اند). پیمان منع اشاعه هسته ای می تواند مبنایی برای حل موضوع به گونه ای ایجاد کند که از تمامیت رژیم منع اشاعه هسته ای حفاظت شود. علاوه بر این ایران می تواند به انجام داوطلبانه برخی اقدامات اعتمادساز برای کاهش نگرانی ها و تردید های برانگیخته شده در غرب و همسایگانش، دعوت شود. در مقابل گروه 1+5 نیز باید تحریم های سازمان ملل را لغو کند و داوطلب همکاری اقتصادی شود که به نفع ایران است.
ارزش دارد که به ایران فرصت دومی داده شود تا نشان دهد که به طور کامل به پیمان منع اشاعه هسته ای پایبند است. من اطمینان دارم که ایران به این اقدام واکنش خوبی نشان می دهد.

آیا برای طرف سوم که به عنوان میانجی بین ایران و آمریکا که می تواند هر طرف را به کوتاه آمدن از این بن بست ترغیب کند، نقشی در نظر می گیرد؟

می توانم به شماری از کشور ها که برای ایفای نقش میانجی شایسته هستند بیاندیشم و همچنین راه حل بسیاری از مجادله ها که با میانجی گری ماهرانه آنها تسهیل شده است. اما به عقیده من واشینگتن مایل نیست که در مقوله هسته ای موضوع به یک میانجی واگذار شود. دیدگاه غالب در آنجا این است که زود یا دیر، به هر نحو آمریکا در اعمال خواسته خود بر ایران موفق می شود.
البته این اندیشه ای نیست که باراک اوباما با آن در سال 2009 به کاخ سفید قدم گذاشت. اما مشاهده ها و درک غرب از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 2009 و پس از آن و ناتوانی ایران در عمل به ضرب الاجل آمریکا برای پاسخ به پیشنهاد اعتمادسازی در اکتبر 2009، موجب شد که مشاوران اوباما به وی توصیه کنند خط مشی خود را تغییر دهد. اما هنوز باید دید که آیا اوباما در صورت موفقیت در انتخاب دوباره به عنوان رئیس جمهور آمریکا به استراتژی تعامل با ایران بر مبنای احترام متقابل باز می گردد یا خیر.

تفکرات شما در مورد خاورمیانه عاری از برنامه های هسته ای چیست؟ شما در سخنرانی تان در چتهم هاوس( 26 سپتامبر 2011) پیشنهاد منطقه عاری از برنامه هسته ای خلیج فارس را با در نظر گرفتن ویژگی اسرائیل مطرح کردید. چرا این پیشنهاد؟

به عقیده من احتمال تن دادن اسرائیل به پیمان منع اشاعه هسته ای به عنوان یک کشور مجهز نشده به سلاح هسته ای، بسیار دور از ذهن است . بنابراین خاورمیانه بدون تسلیحات هسته ای هدف خوبی است اما با نیاز های کنونی منع اشاعه هسته ای، همخوانی ندارد. در نتیجه بهتر این است که منطقه بدون سلاح هسته ای، منطقه خلیج فارس شامل کشور های اطراف خلیج فارس را شامل شود. تمامی مناطق غیر هسته ای موجود در جهان منطقه ای هستند اما این به معنای آن نیست در صورتی که اهداف اعتمادسازی محقق شوند و گامی در جهت منطقه عاری از سلاح هسته ای در آینده برداشته شود ،بخشی زیر منطقه ای عاری از سلاح هسته ای ایجاد نشود.
مناطق موجود بیش از پیش ارزش خود را به اثبات رسانده اند. هیچ کشوری در آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای میانه، جنوب شرق آسیا یا پاسیفیک در خصوص تلاش برای نقض تعهدات خود طبق پیمان منع اشاعه هسته ای مورد تردید قرار ندارد. اگرچه این تعهداتی است که برای همسایگان ایجاد شده و کفه ترازو را برای ملاحظات سیاستگذاران نسبت به تعهداتی که برای خانواده جهانی در فاصله دورتر در پی دارد، سنگین تر می کند.

شما از منتقدان پوشش رسانه ای برنامه هسته ای ایران در غرب هستید. از رسانه های غربی در این خصوص چه انتظاری دارید؟

تعمیم این دیدگاه به تمامی فعالیت های رسانه ای در غرب سخت است چرا که عملکرد برخی رسانه ها خوب و قابل دفاع است. مساله پرونده هسته ای ایران از پنجره های حقوقی،سیاسی و تکنیکی سخت و پیچیده است. به نظر من خبرنگاران انگشت شماری هستند که می توانند بر تمامی این ریزه کاری ها اشراف پیدا کنند. شرایط ایده آل به نظر من زمانی است که رسانه های غربی بیشتر بر روی هدف متمرکز شوند و کمتر تعصب به خرج دهند. منظور من از تعصب و جانبداری لزوم پرهیز از تعبیر بیانیه هایی است که غربی ها در این خصوص منتشر می کنند. رسانه ها باید با وجدان بیشتر مراقب عواقبی باشند که برخوردهای جانبدارانه آنها متوجه ایرانی ها می کند. انتظار دارم که با جود فشارهایی که بر آنها است تکالیف خود را بهتر انجام دهند. به عنوان نمونه اغلب می شنویم که غرب نگران این است که تهران به تسلیحات هسته ای دست یابد یا در مسیر این دستیابی قرار گیرد. با توجه به اطلاعاتی که سرویس های اطلاعاتی امریکا در 2007، 2011 و امسال ارائه دادند ، این بیم و نگرانی حقیقی نیست. به گمان من برخی صاحبان رسانه گمان می کنند که ارائه تصویری ترسناک تر از برنامه هسته ای ایران مخاطبان بیشتری برای آنها جلب می کند. برخی نیز طرفدار جمهوری خواهان امریکایی و اسرائیل هستند و دوشادوش آنها در این پرونده ایستاده اند.

*فرید مرجایی: نویسنده و تحلیلگر مسائل سیاسی
سیروس صفدری: حقوق دان، نویسنده و تحلیلگر

ترجمه: آزاده افتخاری
 

نظر شما :