سی و یکمین یادداشت از سلسله نوشته‌های سرکیس نعوم

نفوذ ایران امریکایی ها را از عراق راند

۲۰ بهمن ۱۳۹۰ | ۱۹:۲۱ کد : ۱۸۹۷۷۹۸ اخبار اصلی
به عراق که رفتم گلایه‌های بسیاری از رهبران مهم عراقی شنیدم مبنی بر این که امریکا آن طور که باید ارتش عراق را مسلح نمی‌کند. ارتشی متشکل از یک میلیون سرباز در عراق وجود دارد که نیمی از آنها مسلح نیستند. چرا؟
نفوذ ایران امریکایی ها را از عراق راند

سرکیس نعوم، روزنامه‌نگار و متفکر مشهور لبنانی سلسله مقالاتی را در روزنامه لبنانی النهار منتشر کرد که با توجه به تحولات فعلی منطقه به ویژه انقلاب‌های عربی افقی تازه پیش‌روی بسیاری از تحلیل‌گران به‌خصوص ناظران مسائل خاورمیانه قرار می‌دهد.

این یادداشت‌ها در حقیقت ماحصل سفر نعوم به ایالات متحده و دیدارش با مقام‌های مختلف امریکایی و متفکران و استراتژیست‌های آن کشور است.

نعوم عمده این یادداشت‌ها را به صورت گفت‌وگو و موجز بدون ذکر نام مصاحبه‌شدگان و فقط با اشاره به پست و جایگاه آنها در ۶۳ قسمت تهیه و منتشر کرد. تعدادی از این یادداشت‌ها که عمدتا از شماره ۵۰ به بعد بود در نوبت‌های مختلف در دیپلماسی ایرانی منتشر شد.

دیپلماسی ایرانی در مکاتبه‌ای با سرکیس نعوم متن اصلی یادداشت‌ها را تهیه کرد. "دیپلماسی ایرانی" با توجه به اهمیت و جذابیت این مطالب هر پنج‌شنبه یک مورد را در اختیار مخاطبان قرار خواهد داد.

نعوم خود در مقدمه‌ای که برای دیپلماسی ایرانی نوشته، درباره این یادداشت‌ها می‌نویسد: «من ستون‌نویس ثابت النهار هستم. النهار را می‌شناسید، یکی از قدیمی‌ترین روزنامه‌های لبنانی و عربی است. این روزنامه را می‌توان به جرات یکی از پرتیراژترین و پرمخاطب‌ترین رسانه‌های کاغذی لبنان دانست. اگر چه با برخی افکار دوستانم در روزنامه النهار موافق نیستم ولی همگی تلاش می‌کنیم که دموکراسی را رعایت کرده و بدون تحمیل اندیشه‌هایمان به یکدیگر در کنار هم برای النهار یادداشت بنویسیم و تلاش کنیم روزنامه وزینی را تحویل خوانندگان دهیم.

بی‌شک در ایجاد چنین فضایی غسان التوینی، رئیس و مدیرمسئول روزنامه النهار که لطف و محبت بسیاری به تک‌تک روزنامه‌نگاران و خبرنگاران النهار دارد، نقشی مهم ایفا کرده است. من هر سال یک یا دو بار چند هفته‌ای را در لبنان نیستم. چندین سال است که به ایالات متحده می‌روم و در این کشور و سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف آن می‌گردم.

به واشنگتن می‌روم و در اداره‌های دولتی آن سرک می‌کشم و به نیویورک که مرکز بسیاری از اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌های امریکایی است می‌روم و ضمن این که سری هم به سازمان ملل می‌زنم و با نمایندگان کشورهای جهان در این سازمان به گپ و گفت می‌نشینم، با بسیاری از مقامات سابق، مشاوران فعلی، بسیاری از استراتژیست‌ها، متفکران و صاحب‌نظران بحث و تبادل نظر می‌کنم. دیگر رویه‌ام شده، وقتی به لبنان باز می‌گردم نتیجه این گپ و گفت‌ها را در قالب یادداشت در روزنامه النهار منتشر می‌کنم. اهمیت این یادداشت‌ها در این است که تلاش کرده‌ام تمامی مناقشه‌ها و بحث‌‌هایی که با مقامات مختلف امریکایی و غیرامریکایی درباره تحولات مختلف دنیا داشته‌ام را به رشته تحریر در آورم.

به‌‌خصوص و به‌طور خالص مسائل مرتبط با خاورمیانه، جهان اسلام، جهان عرب و لبنان. البته امسال من سفر ۱۰ روزه‌ای هم به سیدنی استرالیا داشتم که طی آن جایزه جهانی "جبران خلیل جبران" که یکی از مهمترین جوایز حائز اهمیت برای لبنانی‌ها است و نزدیک ۳۰ ساله است به روزنامه‌نگاران و پژوهشگران برتر لبنانی استرالیایی، لبنانی امریکایی و عرب داده می‌شود، دریافت کردم. امید است این یادداشت‌ها مورد توجه خوانندگان محترم قرار بگیرد.»

بخش‌‌های اول تا سی‌ام این یادداشت‌ها هفته‌های گذشته منتشر شد که در آرشیو دیپلماسی ایرانی همگی آنها در دسترس هستند و اکنون سی‌ و یکمین بخش از این سلسله مقالات تقدیمتان می‌شود:

مسئول مهمی که به طور مستقیم در کاخ سفید با موضوع عراق در ارتباط است، در پاسخ به این سوال که آیا نیروهای آموزشی نظامی در عراق پس از خروج نیروهای امریکایی خواهند ماند یا خیر، گفت: «اصلا نمی‌دانم. ولی مذاکراتی میان ما با طرف عراقی در جریان است که هنوز به پایان نرسیده است.» پرسیدم: آیا امریکایی‌ها می‌توانند با نفوذ و تاثیر ایرانی‌ها باز هم در عراق بمانند؟ جواب داد: «گمان نمی‌کنم، اولا تا حالا میان ما و ایرانی‌ها صحبتی نشده است. همچنین آنها بر خلاف آن‌چه بعضی‌ها گمان می‌کنند نه در روی زمین و نه در ارکان قدرت در عراق حضور ندارند. اما نسبت به شیعیان عراقی من معتقدم که نه تنها راضی نیستند بلکه نفوذ ایران در کشورشان را رد می‌کنند.»

جواب دادم: «شیعیان عراق عرب هستند و نمی‌خواهند ایرانی شوند. و می‌خواهند در عین حال آغوششان برای برادران عربشان نیز باز باشد، در حال حاضر لازم است که آنها این گشایش را داشته باشند. اما، به ویژه کسانی که ایران برای آنها تصمیم گرفت، تاکید دارند که عمق استراتژیک ایران در عراق بالا است به ویژه پس از در گیری مسائل مذهبی در منطقه. ایران نمی‌خواهد عراق ایرانی باشد اما می‌خواهد عراقی وجود داشته باشد که با آن تعامل کند و دیگر خطری نظامی برای آن نداشته باشد و هر وقت لازم شد بتواند در آن نفوذ کند.»

جواب داد: «شاید. نمی‌توانم این مساله را رد کنم، اما تو از منظری صحبت می‌کنی که ایران به آن اعتقاد دارد. اما این مساله از نگاه من این است که عراق در خود سنی و شیعه و کرد دارد که با هم کار و زندگی می‌کنند. آن‌چه پس از انتخابات نمایندگان رخ داد چیزی خلاف آن بوده است.»

از او پرسیدم: در هر حال وضعیت فعلی عراق انتقالی است یا بیشتر خونین؟ جواب داد: «تو این گونه صحبت می‌کنی چون که در عراق تنش‌های نژادی و طایفه‌ای مطرح است. به اعتقاد من به رغم این تنش‌ها حداقلی از ثبات در عراق وجود دارد.»

پرسیدم: اما آیا معتقدی که نخست‌وزیر سابق دکتر ایاد علاوی آدم ساده‌ای است؟ آیا فکر می‌کنی دادن شورای امنیت ملی که قرار است تاسیس شود و علاوی ریاست آن را بر عهده بگیرد با آن هم صلاحیت‌هایی که برایش در نظر گرفته‌اند با عراقی که رئیس جمهوری و نخست‌وزیر دارد، می‌تواند هماهنگ باشد؟ اگر چنین وضعیتی حاکم شود، هیچ ثباتی برقرار نخواهد بود. آیا گمان می‌کنی که سنی‌های عراق ساده‌اند؟ دولت حقوق نیروهای شورای بیداری (الصحوه) را که سنی هستند نپرداخته است و اعضای آن را به استخدام دولت در نیاورده است.

جواب داد: «شاید کاملا هم ساده نباشند ولی به خصوص افراد قدرتمند آنها در حکومت نماینده دارند و این اتفاق مهمی است. اما درباره علاوی اختیاراتی که می‌خواهد را به دست نخواهد آورد. اما در تحرکات داخلی، ظاهرا حکومت نمی‌تواند به این ترتیب ثبات داشته باشد.»‌

جواب دادم: اختلافاتی که از آنها یاد کردی به خصوص آن دسته از اختلافاتی که با تنش‌ها در ارتباط هستند، نمی‌توانند حکومت را ساقط کنند. این چیزی است که ما بارها در لبنان دیده‌ایم. در عراق شاید برخی دستاوردها به دست آید و کارها پیش روند برای این که نخست‌وزیر شیعه است و اکثریت دولت و همچنین اکثریت مجلس نمایندگان نیز شیعه هستند اما امور را همچنان پیچیده روی زمین نگه می‌دارند. آیا بر این باور هستی که جنگ سنی – شیعه می‌تواند اتفاقاتی رغم بزند که پیش از این در عراق سابقه نداشته به ویژه که اگر جنگ مشابهی در دیگر کشورهای عربی رخ دهد؟

جواب داد: «آیا گمان می‌کنی که اگر چنین جنگی رخ دهد دلایل آن داخلی خواهد بود حال چه عراقی باشد چه خارجی. من نه می‌توانم احتمالاتی که دادی را رد کنم و نه می‌توانم آنها را تایید کنم.»

جواب دادم: چند ماه پیش که به عراق رفتم گلایه‌های بسیاری از رهبران مهم عراقی شنیدم، برخی از آنها مقامات و از رتبه‌های بالای حکومتی بودند، مبنی بر این که امریکا آن طور که باید ارتش عراق را مسلح نمی‌کند. ارتشی متشکل از یک میلیون سرباز در عراق وجود دارد که نیمی از آنها مسلح نیستند. چرا؟

جواب داد: «اولا این یک کار خیلی سختی است. و آموزش خوب یک سرباز زمان می‌برد. آموزش نیرویی که بتواند مسئولیت بگیرد و سری باشد و پس از آن ارتقا یابد وقت بیتشری می‌گیرد. همین وضعیت بر رهبران کتایب، هنگ‌ها و گردان‌های نظامی نیز حاکم است. ساختن ارتش یک کار سخت و پیچیده‌ای است. این فقط بستگی به تامین سلاح و آوردن مهمات ندارد. باید آموزش ببینند تا بتوانند یک ارتش محترم که بتواند از همه انواع سلاح‌ها استفاده کند داشته باشند. این هم وقت می‌گیرد. نمی‌توانم تصور کنم که پیشرفت در ساخت ارتش با این نیروی نظامی زودتر از دو سال ممکن باشد.»

گفتم: آنچه می‌گویی صحیح است. اما این مساله‌ای مهم برای تصمیم‌گیری‌های سیاسی و حکومتی است. ارتش مسلح یا غیر مسلح هیچ کاری نمی‌کند و نمی‌تواند بکند مادامی که تصمیم‌های سیاسی گرفتنه نشوند یا معطل و معلق باشند. جواب داد: «آن‌چه می‌گویی صحیح است. درباره موضوع عراق باید به یک حقیقت نیز توجه داشته باشیم و آن این که باید یک ارتش یک‌پارچه حقیقی که بتواند هم قدرت عمل داشته باشد، هم فعال باشد و هم از وجهه خوبی برخوردار باشد، تشکیل شود.» 

نظر شما :