جامعه جهانی سومالی را فراموشی کرده است

۰۳ آبان ۱۳۹۰ | ۱۶:۵۷ کد : ۱۷۳۱۶ آسیا و آفریقا
امیر زیادزاده، کارشناس مسائل آفریقا در گفتگو با دیپلماسی ایرانی ضمن اشاره به وضعیت کنونی سومالی می‌گوید: چرا جامعه جهانی که قادر است ظرف چند ساعت با تصویب قطعنامه‌ای نصفه و نیمه، لیبی را به خون و آتش بکشد، بیش از 20 سال سومالی را به فراموشی سپرده است؟
جامعه جهانی سومالی را فراموشی کرده است
دیپلماسی ایرانی: یکی از کشورهایی که هر از چندگاهی خبرهای ناگواری در مورد آن و وضعیت مردم آن و جنگ‌های داخلی منتشر می‌شود. در مورد ریشه‌های این مشکلات و مسئولیت جامعه جهانی در این رابطه، با امیر زیادزاده، کارشناس مسائل آفریقا به گفتگو پرداخته ایم که در زیر می‌خوانید:

 

آقای زیادزاده، اخیرا دوباره سومالی به خاطر قحطی و درگیری‌های کنیا با اسلام گرایان الشباب به صدر اخبار رسانه‌ها آمده است. به طور کلی مشکل سومالی چیست؟‌ و چرا تا این اندازه از مشکلات رنج می برد؟

 

کشور سومالی با وسعت 637700 کیلو متر مربع و 3025 کیلومتر نوار ساحلی در غرب اقیانوس هند، جنوب خلیج عدن و در شاخ آفریقا واقع شده که از جنوب به کشور کنیا و از غرب به کشور اتیوپی و از شمال غرب به جیبوتی محدود می گردد.

کشور سومالی به سه منطقه استعماری سومالی ایتالیا، سومالی انگلیس و سومالی فرانسه تقسیم می شود که سومالی فرانسه امروزه به عنوان یک کشور کوچک مستقل به نام جیبوتی در شمال غرب سرزمین اصلی سومالی قرار دارد.

سومالی بریتانیا در شمال این کشور و در منطقه صخره ای و در حاشیه جنوبی خلیج عدن واقع شده و قبایل دیر و اسحق در آن مستقر هستند. این منطقه به علت وجود منابع فراوان کانی، مورد توجه بریتانیا بوده است.

البته مدت کوتاهی پرتغالی‌ها بر این کشور سیطره یافتند که توسط دولت‌های ایتالیا و بریتانیا عقب رانده شدند. لکن پس از راندن پرتغالی‌ها و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، ایتالیا و بریتانیا بر سر قلمرو بیشتر با یکدیگر به نزاع پرداختند تا این که سرزمین اصلی در اختیار ایتالیا، منطقه صخره ای و شمالی به دست بریتانیا افتاد و فرانسه قلمرو خود را هر چند کوچک لکن دارای اهمیت استراتژیک به لحاظ اشراف به باب المندب، در اختیار گرفت که پس از به استقلال رسیدن سومالی در سال 1960، بخش فرانسوی آن به عنوان کشور مستقل جیبوتی و با ادامه تسلط فرهنگی سیاسی فرانسه بر آن در نقشه منطقه خود نمایی نمود.

باید دانست که هزاران قبیله کوچک و بزرگ در سومالی وجود دارند که منشأ آن‌ها پنج قبیله اصلی است که در هنگام پیدایش این قبایل در کشور سومالی همگی به نوعی نسباً یا سبباً به یکدیگر ارتباط پیدا کرده اند.

تا دهه 80 میلادی موضوع قبایل در سومالی چندان مطرح نبود و این بدان معنی نیست که قبایل وجود نداشتند بلکه موضوعیت خود را به لحاظ دینی و ملی از دست داده بودند تا این که در دهه مذکور اروپائیان مبادرت به جمع آوری اطلاعات در این زمینه نمودند و با نشر آن شیر خفته نفاق و چند دستگی را در بین آنان بیدار نمودند و اکنون جنگ داخلی سومالی تماماً منبعث از تفکر قبیله ای است.

در یک کلام می توان گفت که یک سومالیایی به تنهایی یک مسلمان معتقد است (و این مسئله ای است که امریکا و غرب به طور کلی با آن مشکل دارند) ولی در جمع یک عنصر قبیله ای به حساب می آید. 

بافت قبیله ای سومالی بر اوضاع سیاسی این کشور اثر مستقیم داشته و عشایر و قبایل مختلف برای نیل به قدرت و یا سهیم شدن در قدرت با یکدیگر پیکار‌های دامنه داری نمودند.

آن چه که حائز اهمیت و قابل طرح است این است که شرایط کنونی سومالی حکایت از استقرار ندارد و حکومت‌های اعلام شده تا کنون نتوانستند بر تمامیت ارضی سومالی مستولی شوند و هریک از حاکمیت‌های پس از سرنگونی دولت "محمد زیادباره"، تنها توانستند در قلمرو قبیله ای و بعضاً ضعیف تر از آن (قلمرو عشیره ای) حاکم باشند که با اندک نسیمی از جهت مخالف و از سوی قبایل رقیب یا دشمن به ناکامی نایل آمدند.

علاوه بر این آمریکا جهت تقویت حضور ناوگان‌های نظامی خود در منطقه خلیج فارس و اقیانوس هند و نیز جلوگیری از تشکیل یک کشور مسلمان و معتقد در منطقه ای استراتژیک و حیاتی برای غرب، بهانه‌ها و انگیزه‌های مختلفی را جهت مداخله در امور داخلی سومالی ساخته و پرداخته نموده است چنانچه در سال 1992 میلادی، با به کارگیری اصطلاح «زنده کردن امید» و توسل به واژه فریبنده کمک‌های انساندوستانه وارد کشور سومالی شد تا به اصطلاح به ملت فقر زده و قحطی زده سومالی کمک کند و امروز نیز حضور خود را تبدیل به یک حضور نظامی‌(از طریق هواپیماهای بدون سرنشین) نموده است.

 

فعالیت‌های گروه‌های اسلام گرا در این منطقه چگونه است؟‌ آیا این گروه‌ها با القاعده مرتبط هستند؟‌

 

در سال 2006 اتحادیه محاکم اسلامی با پشتیبانی شبه نظامیان اسلام گرا کنترل پایتخت (موگادیشو) را به دست گرفتند و پس از چند ماه این اتحادیه توانست بر قسمت اعظم منطقه جنوبی خاک سومالی مستولی شده و در همین حال دولت انتقالی مرکزی بدون قدرت و توانایی در منطقه بایدوا زمین گیر شده بود که در سپتامبر همان سال اتحادیه آفریقا موافقت نمود که 8000 نیروی این اتحادیه برای کمک به دولت انتقالی که در منطقه بایدوا در عین ضعف و فتور باقی مانده بود، به منظور حفظ صلح در این کشور وارد عملیات شوند که در عمل، این نیروها در لشکریان اتیوپیایی خلاصه و با توجه به کینه دیرین اتیوپی نسبت به سومالیائی‌ها و از آن فراتر بغض اتیوپی‌ها نسبت به مسلمانان (نه تنها مسلمانان سومالی که مسلمانان جدائی طلب اریتره که سرانجام به استقلال از اتیوپی دست یافتند) انگیزه ای شد که این کشور با برچسب تروریست بودن اتحادیه محاکم اسلامی و وابستگی آن‌ها به القاعده به سوی اتحادیه محاکم حمله ور گردید و نتیجه آن تقویت دولت رو به اضمحلال بایدوا و عقب راندن اتحادیه محاکم اسلامی بود.

گروه 'الشباب' در سال 1383 تاسیس شد اما با افزایش فعالیت‌هایش از سال 1386، خود را شاخه نظامی‌دادگاه‌های اسلامی‌معرفی و هدف خود را تاسیس دولت اسلامی‌در سومالی بیان نمود.

با توجه به این که آمریکائیان، رهبران محاکم را به ارتباط با القاعده و طالبان متهم کرده بودند و به اقدام تجاوزگرانه اتیوپی مهر صحت زدند، این اتهام از سوی رسانه‌های غربی پخش و در اذهان جای خود را باز کرد؛ در حالی که مشی فکری سومالیائی‌ها علی رغم نفوذ مالی سعودی و فعالیت‌های گسترده در سومالی، با طالبان و القاعده سازگاری ندارد.

البته به دلیل گرایش‌های افراطی و خشونت طلبانه این گروه، زمینه ورود و نفوذ فیزیکی عناصر القاعده در سومالی فراهم شده است. به دنبال حضور القاعده در سومالی و برقراری ارتباط میان رهبران الشباب و القاعده، آمریکا نیز مجال بیشتری برای مداخله در سومالی و استمرار فعالیت‌های نیمه کاره خود - در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم و در غالب نیروهای "آمیسوم" – پیدا کرد.

گروه الشباب که نام کامل آن 'شباب المجاهدین' است در سال 2008 میلادی از سوی آمریکا به عنوان یک گروه تروریستی تلقی شد.

 

عملیات اخیر کنیا در سومالی در اخبار آمده است؟‌ این عملیات با چه هدفی صورت گرفته است؟

 

پس از انفجار سفارت آمریکا در نایروبی (پایتخت کنیا) در سال 1998 میلادی و حادثه 11 سپتامبر 2001 میلادی، جایگاه کنیا در نقشه استراتژیک منطقه شاخ آفریقا، تغییر نمود و روابط میان نایروبی و واشنگتن، بعد امنیتی و راهبردی پیدا کرد.

هفته گذشته یک آدم ربایی در خاک کنیا به وقوع پیوست که بعد از آن آدم ربایان به خاک سومالی گریختند. در این راستا "جرج سایتوتی" وزیر امنیت داخلی کنیا با متهم کردن شورشیان گروه الشباب سومالی به ربودن اتباع خارجی، اعلام نمود؛ تمامیت ارضی ما با تهدیدات امنیتی جدی مواجه شده و ما نمی‌توانیم اجازه دهیم چنین چیزی به هیچ وجه روی دهد. این در حالی است که گروه الشباب چنین اتهاماتی را رد نموده و آن را نپذیرفته است. لازم به ذکر است که این سومین حادثه ربوده شدن اتباع خارجی در کنیا در یک ماه گذشته است.

مشخص است که اقدام کنیا و به منظور برخورد با آدم ربایی و تعقیب آدم ربایان در خاک سومالی، تنها بهانه ای برای ورود به خاک سومالی و مقابله با گروه الشباب است چرا که در گذشته (به عنوان مثال زمان انفجار سفارت امریکا در نایروبی) که انگیزه کنیا برای چنین اقداماتی بیشتر بوده است؛ تعرضی به این وسعت به خاک سومالی انجام نمی‌گیرد. به نظر می‌رسد این اقدام کنیا در راستای اهداف امریکا از جمله مقابله با گروه الشباب (به عنوان بزرگ ترین گروه ضدامریکایی در سومالی) صورت گرفته است.

اخبار تحرکات کنیا و ورود به خاک سومالی نیز تقریبا به صورت کامل پوشش داده می‌شود چراکه کنیا حرکت خود را به صورت کاملا رسمی‌انجام می‌دهد بنابراین پوشش اخبار آن امری کاملا طبیعی است.

 

جامعه جهانی در مقابل مشکلات سومالی تا چه حد مسئولانه برخورد کرده است و چه باید بکند؟‌

 

پرسش مکرر درباره سومالی در سال‌های اخیر این است که چرا جامعه جهانی که قادر است ظرف چند ساعت با تصویب قطعنامه‌ای نصفه و نیمه، لیبی را به خون و آتش بکشد، بیش از 20 سال سومالی را به فراموشی سپرده است؟ برخی عقیده دارند ادامه وضعیت موجود در سومالی اتفاقا خواست ابرقدرت‌ها و کشورهای تعیین‌کننده در نهادهای تصمیم‌گیر جهانی است؛ بر این اساس آن‌ها سومالی را کشوری پاره‌پاره- سومالی‌لند و پونتلند که تنها 2 منطقه خودمختار معروف‌تر سومالی هستند- بدون دولت مرکزی مقتدر و ناامن در دریا و خشکی، می‌خواهند تا منافع‌شان تأمین شود چرا که در صورت تشکیل یک دولت مستقل و مورد قبول مردم سومالی، این دولت اسلامی‌و مخالف با منافع غرب و به خصوص امریکا خواهد بود و مشکلات عمده ای را برای منافع آن به وجود خواهد آورد. از این رو جامعه جهانی عزم و اراده ای برای برخورد با مشکل سومالی ندارد و یا حداقل آن که غرب اجازه اجماع جامعه جهانی برای حل این مشکل را نمی‌دهد و به طور مداوم برای حل این مسئله سنگ اندازی می‌کند.

 

نظر شما :