واشنگتن و ریاض پرونده ایران را به شورای امنیت می‌برند

امریکا در جستجوی دشمن فرضی

۲۵ مهر ۱۳۹۰ | ۰۰:۳۳ کد : ۱۷۰۸۲ آمریکا
اتهام ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن و همچنین طرح حمله به سفارت خانه‌های اسرائیل وعربستان در امریکا در حالی ازسوی اریک هولدر، وزیر دادگستری ایالات متحده رسما علیه جمهوری اسلامی ‌ایران اعلام شد که می‌توان از آن به عنوان دومین بمب خبری در سال جاری نام برد.
امریکا در جستجوی دشمن فرضی
دیپلماسی ایرانی: اتهام ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن و همچنین طرح حمله به سفارت خانه‌های اسرائیل وعربستان در امریکا در حالی ازسوی اریک هولدر، وزیر دادگستری ایالات متحده رسما علیه جمهوری اسلامی ‌ایران اعلام شد که می‌توان از آن به عنوان دومین بمب خبری در سال جاری نام برد.

پیشتر باراک اوباما در حالی از کشته شدن بن لادن در طی یک عملیات امنیتی توسط نیروهای امریکایی در پاکستان خبر داده بود که استفاده از ابزار ماهواره ای ،وی را به عنوان آقای جهان مطرح کرد.

در واقع پس ازاعلام رسمی‌این خبرازسوی اوباما بود که تمامی‌مطبوعات،رسانه‌ها،خبرگزاریها وتلویزیون‌های ماهواره ای واینترنتی در عصر دنیای دیجیتالی به بررسی این بمب خبری پرداختند و صدها تحلیل و تفسیرازکشته شدن بن لادن تا پیامدهای بعد از آن رابه منظور تاثیر گذاری بر افکارعمومی ‌جهان منتشر کردند.

اما با کشته شدن بن لادن درست درمدت زمان کوتاهی پیش ازسالگرد حادثه 11سپتامبر 2001، حالا امریکا به یک دشمن فرضی دیگری نیاز دارد تا آن را جایگزین بدن خفته اسامه بن لادن در آب‌های اقیانوس کند. دشمنی که به خوبی بتواند جایگزین اسامه بن لادن شودو به نیاز‌های سیاست خارجی اش پاسخ دهد و همچنین پوششی شود بر روی بحران اقتصادی امریکا که از وال استریت شروع شده و دامنه آن بسیاری از ایالت‌های دیگر آن را در بر گرفته است. پس باید طرح یا سناریوی یک دشمن فرضی از پیش آماده می‌شد تا باز هم از طریق قدرت تبلیغات رسانه‌ها والبته این باربارنگ ولابی که دروغ پردازی آنان را بزرگ تراز پیش نشان دهد،تمامی‌رسانه‌های بزرگ و کوچک دنیا را به یاری امریکا و متحدانش بیاورد. چرا که اذهان عمومی ‌جهان در عصر ارتباطات باید برای انجام هر اقدام سیاسی و نظامی‌ جدی علیه هر کشوری دردنیا از پیش آماده شوند تا سیاستمداران با توجه به پشتوانه افکار عمومی ‌خود راحت تر بتوانند در میدان‌های سیاسی و نظامی‌به مبارزات پر چالش پرداخته و منافع ملی کشورشا ن را در میان این همه هیاهو کسب کنند.

 

بازی آمریکا با برگ دروغین

 

آیا دروغ بزرگ جورج بوش پسر به منظور حمله به عراق کافی نبود تا وی بتواند بدون کسب اجازه از شورای امنیت سازمان ملل متحد و تنها به فرض اینکه صدام حسین با القاعده رابطه دارد ودیگر اینکه به سلاح‌های کشتار جمعی دست یافته است ،سیاست خارجی امریکا را در طی یک دهه شکل دهد؟

صدام که روزی دوست امریکا علیه ایران بود پس از حمله به کویت به جرگه دشمنان امریکاپیوسته بودوعنصری بی فایده برای دستیابی امریکا به منافع ملی اش در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس شده بود.  گویا این دفعه عربستان سعودی در قالب نقش عراق صدام حسین در دولت باراک اوباما ظاهرشده است تا با حمایت از اتهام ساختگی ترور سفیرش در واشنگتن بتواند یاری کننده اقدامات این پدر خوانده بزرگ علیه ایران باشد.

گویا فرق نمی‌کند که جورج بوش پسر از حزب نو محافظه کار در کاخ سفید باشد یا باراک اوباما از حزب دموکرات. چرا که سیاست خارجی امریکا را روسای جمهور آن تعیین نمی‌کنند بلکه این استراتژیست‌های امریکا هستند که تعیین کننده منافع بلند مدت امریکا در عرصه سیاست خارجی هستند. البته معروف است که در طول سه دهه تاریخ روابط پر تنش ایران و امریکا، همیشه حزب جمهوریخواه با ادبیات تهاجمی‌با ایران بر خورد کرده است.  اما حزب دموکرات همواره ترجیح می‌دهد که در مقابله با ایران عمل گرا باشد. ولی در نهایت هر دو یک هدف را در طی سه دهه گذشته دنبال کرده اند وآن هم ایجاد فضای تنش در نظام بین الملل و براندازی حکومت ایران بوده است.

 شاید هم به همین دلیل تاریخی است که باراک اوباما ؛رئیس جمهور دموکرات امریکا روز پنجشنبه در اولین اعلام موضع رسمی‌خود با اشاره به این که ممکن است طرح ترور از سوی «افرادی در داخل حاکمیت ایران» طراحی و تامین هزینه شده باشد، گفت:"حتی اگر مقام‌های بلندپایه ایران اطلاعی از این توطئه نداشته باشند، باید مشخص کنند که چطور کسانی در حکومت ایران در طرح توطئه ترور شرکت داشته‌اند. "

سپس وی برای نخستین بار در طول دوره ریاست جمهوریش در کاخ سفید در موضع گیری تازه تری افزود که تمامی‌گزینه‌ها در مورد ایران روی میز قرار می‌گیرد.

تحریم‌های سیاسی واقتصادی بیش از سه دهه است که از سوی امریکا علیه ایران در قالب تحریم‌های دوجانبه انجام می‌شود. تحریم‌های چند جانبه نیزبا رفتن پرونده صلح آمیزبرنامه هسته ای ایران به شورای امنیت آغازشد.

اینک احتمال تحریم خرید نفت ایران به همراه تحریم بانک مرکزی که می‌تواند اقتصاد ایران را فلج کند در دستور کار دولت دموکرات آقای اوبامابه همراه متحدان غربی اش قرار گرفته است.  البته در غالب یک اجماع بین المللی در شورای امنیت که باید پرونده ای جدید تحت عنوان اتهام "ترور سفیر عربستان در واشنگتن" گشوده شود.

درست مانند آنچه که در دوران حکوت صدام حسین و بعد ازحمله او به کویت اتفاق افتاد وسه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص یک سری از تحریم‌های بین المللی در سال‌های 1990 وضع شد.  بحث محدودیت‌های مربوط به برنامه "نفت به ازای خواروبار"و همچنین ممنوعیت فعالیت‌های انرژی هسته ای صلح آمیز بغداد از جمله این تحریم‌ها بودند.

نکته دیگر این است که گفته می‌شود در کار دیپلماسی زمان خیلی دیر سپری می‌شود؛ به این دلیل که مذاکره،رایزنی و . . . در آن نقش اساسی دارند.  اما در خبر زمان مانند دم وبازدم است و هیچ خبرنگاری حاضر به از دست دادن لحظه ای که می‌تواند خبر ساز باشد؛ نیست.

چنانچه پیدا است امریکایی‌ها به دنبال اعلام اتهام ترور سفیرعربستان در واشنگتن از سوی ایران، می‌خواهند ارزش خبری این بمب را به رویه آرام و طولانی مدت دیپلماسی ترجیح دهند وحتی به تکذیب‌هایی هم که از سوی تمامی‌مقامهای رسمی‌ایران اعلام می‌شود کوچترین توجهی نکرده و آن را کاملا نادیده می‌گیرند.

مگر نه اینکه آقای اوباما در نخستین موضع گیریشان خواستار پاسخ گویی رسمی‌مقامات ایرانی بودند؟!پس چرا اندکی تامل نمی‌کنند تا کار دیپلماسی رویه خودش را سپری کند؟

چرا دولت بوش پسر هیچگاه خواستار پاسخگویی عربستان در خصوص بن لادن مانند آنچه که اوباما با این سرعت سر سام آوراز ایران می‌خواهد، نشد؟

 

پرونده ایران روی میز شورای امنیت؟

 

اما خبرگزاری‌های بین المللی حکایت از موضع گیری دیگری از امریکا هم دارند. چنانچه دیپلمات‌ها گفته اند که سوزان رایس، نماینده آمریکا در سازمان ملل به همراه عبدالله المعلمی‌همتای سعمودی‌اش، چهارشنبه گذشته دیدارهای جداگانه‌ای با اعضای شورای امنیت داشته‌اند تا این پرونده را به شورای امنیت ارجاع دهند.

برپایه گزارش‌های منتشر شده، نمایندگانی از اف بی آی، و سی آی ای، و وزارت دادگستری آمریکا، اعضای شورای امنیت را در جریان جزییات این «توطئه» قرار دادند.

آیا به راستی از زمان اعلام رسمی‌این خبر تا مذاکره با ایرانی‌ها که تکذیب می‌شود، و سپس دیدار با اعضای شورای امنیت سازمان ملل از سوی خانم رایس چند ساعت وقت صرف شده است که این چنین مبادرت به بمباران خبری ایران کرده اند؟

ضمن اینکه سخنگوی وزارت خارجه‌ی آمریکا روز شنبه نیز به خبرگزاری روسی «ایتارتاس» گفت که:" یک هیئت امنیتی وزارت خارجه‌ی آمریکا به مسکو سفر کرده تا مقامات روسیه را در جریان جزییات توطئه‌ی یادشده قرار دهد".

البته به گفته‌ی وی، ویلیام وود معاون ارشد هیلاری کلینتون در وزارت خارجه‌ی آمریکا، ریاست این هیئت امنیتی را برعهده داشته و هیئت یاد شده پیش از سفر به مسکو در ترکیه بوده و با مقامات این کشور گفت‌وگو کرده است.  

به گفته این دیپلمات‌های مستقر در سازمان ملل، فرانسه و بریتانیا، از موضع آمریکا در این مورد به شدت حمایت کرده‌اند. کانادا نیز در اعلام موضع رسمی‌،از این طرح امریکا علیه ایران حمایت کرده است.

 

تعجیل در قضاوت

 

اکنون اصلی ترین پرسش مطرح این است که اینهمه شتاب و عجله از سوی امریکا و متحدانش برای چیست؟غیر از این است که امریکا می‌خواهد قبل از بی اثر شدن این بمب خبری در کمترین فرصت ممکن یک اجماع بین المللی را علیه ایران به دست آورد؟

نکته جالب دیگر در این است که پس از اینکه سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان سعودی روز پنجشنبه در جریان دیداری از اتریش گفت که عربستان سعودی روی پاسخی حساب شده کار می‌کند و کشورش تسلیم فشار ایران نمی‌شود و عهد کرد که تهران را برای هرگونه عملی که علیه عربستان سعودی انجام دهد مسئول و جوابگو بشناسد، سفیر دائمی‌عربستان سعودی در سازمان ملل، روز شنبه اعلام کرد که به‌طور رسمی‌از بان کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل درخواست کرده، موضوع «توطئه‌ی نفرت‌انگیز» ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا را به اطلاع شورای امنیت برساند.

اما جلوتر از عربستان این خانم سوزان رایس است که حرکت می‌کند و از همان روز چهار شنبه فعالیت‌های دیپلماتیک خود را علیه ایران آغاز کرده است. البته به اضافه سفرهای رسمی‌مقامات بلند پایه این کشور به سایر نقاط دنیا برای اجماع بین المللی علیه ایران برای کشور ثالثی به نام عربستان سعودی .

در مقایسه رفتار امریکا و عربستان می‌توان این نشانه را دید که این امریکاست که برای عملی ساختن هر گونه اقدامی‌علیه ایران دارد عجله به خرج می‌دهد و گویا مقام‌های عربستان سعودی نه تنها هنوز خودشان نتوانسته اند این دروغ بزرگ را باور کنند، بلکه در پشت سر پدرخوانده خود یعنی ایالات متحده پنهان شده اند تا مبادا با دادن یک گاف بی جا تمامی‌سناریوهای امریکا و متحدانش علیه ایران را یک شبه بر باد بدهند.

 

چرا عربستان؟

 

به راستی چه منافع کوتاه یا بلند مدتی عربستان سعودی را راضی به این بازی پر خطر کرده است؟

کارشناسان بین المللی در خبرگزاری‌ها و رسانه‌های جهان تقریبا به اجماع این سوال را مطرح کرده اند که به فرض ایران از ترور سفیر عربستان در واشنگتن چه نفعی می‌برد؟ولی پاسخی برای این سوال مطرح نکرده اند. چون دلایل و شواهد از پیش تعیین شده ای برای این تنش نابهنگام بین عربستان و ایران وجود نداشته است که بخواهد مسئله ای به نام ترور مطرح شود. مگر اینکه عربستان سعودی از این همراهی در اتهام ترور به ایران منافعی را کسب کند که ارزش به هم زدن رابطه اش با همسایگانش را از جمله ایران داشته باشد. به خصوص اینکه افکار عمومی ‌در ایران به خوبی از این امر آگاهند که گروه القاعده از عربستان به وجود آمدند و با حمایتهای مالی و اقتصادی این کشور بود که توانستند حادث 11 سپتامبر را برای امریکا خلق کنند. البته به رهبری اسامه بن لادن،از شاهزادگان عربستان که اوباما بدنش را خوراک ماهی‌های اقیانوس کرد.  ولی جالب اینجاست که عربستان هیچگاه مثل ایران در گروه" محور شرارت" قرار نگرفت و مانند عراق خاک کشورش به اشغال نیرو‌های نظامی‌امریکایی در نیامد؟

اما ملت ایران تا کی باید تاوان همسایه دودوزه بازی را بدهد که شعله جنگ‌ها و نفاق‌هارا برای همسایگانش در منطقه می‌افروزد اما خود بری از هر خطا و اشتباهی تنها نظاره گر این شعله‌ها به چگونه خرج کردن درآمد‌های نفتی اش در کشورهای غربی می‌اندیشد.

براستی عربستان برای همراه شدن با امریکا در این سناریوی تازه چقدر گیرش می‌آید؟منافعی بیشتر از زمان حمایتش از حمله صدام حسین به ایران؟

 

نظر شما :