خاورمیانه کلکسیون شکست‌های روسیه را تکمیل می‌کند؟

۰۸ شهریور ۱۳۹۰ | ۱۵:۴۴ کد : ۱۵۸۷۷ اروپا
تغییر مواضع روسیه تا بدان‌جا بوده که برخی صحبت از وجود توطئه‌ای خارجی در دستگاه دیپلماسی روسیه در قبال تحولات جاری، زده‌اند و گفته‌اند که روسیه در حقیقت به نوعی در تشکیل طرح خاورمیانه بزرگ دست دارد.
خاورمیانه کلکسیون شکست‌های روسیه را تکمیل می‌کند؟
دیپلماسی ایرانی: برای بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان مسائل سیاسی همواره مواضع روسیه در قبال تحولات منطقه و جهان پرسش‌برانگیز بوده است. شاید در تحولات اخیر جامعه عربی و بهار عربی که مواضع روسیه در آن کاملا متغیر و متضاد بوده است، بیش از هر زمانی حقیقت مواضع روسیه مورد پرسش قرار گرفته باشد. در قبال تحولات لیبی، مصر، تونس، یمن و اکنون سوریه مسکو تلاش کرده در ابتدا مواضعی کاملا مغایر با مواضع جامعه غربی اتخاذ کند ولی در نهایت بدون آن که در ظاهر این گونه به نظر برسد که چیزی به دست آورده، هم‌صدا با جامعه غربی شده است و از مواضع اولیه‌اش دست کشیده است. این مسئله باعث شده تا بسیاری از کارشناسان روسیه را شکست خورده تحولات اخیر جامعه عربی و خاورمیانه بدانند.

روزنامه الحیات، چاپ لندن در یادداشتی به قلم جورج سمعان، روزنامه‌نگار ثابت این روزنامه تحت عنوان "آیا روسیه در خاورمیانه هم شکست می‌خورد؟" در این باره می‌نویسد: از روز نخستی که تحولات جامعه عربی آغاز شده تا کنون ما شاهد تغییرات بزرگی در مواضع روسیه به ویژه در راستای منافع ایالات متحده امریکا و اروپا به طور عموم بوده‌ایم. این تغییر مواضع تا به بدانجا بوده که برخی صحبت از وجود توطئه‌ای خارجی در دستگاه دیپلماسی روسیه در قبال تحولات جاری، زده‌اند و گفته‌اند که روسیه در حقیقت به نوعی در تشکیل طرح خاورمیانه بزرگ دست دارد. استناد کسانی که به این رویکرد رجوع می‌کنند به مواضع به شدت دو گانه روسیه در تحولات تونس، لیبی، مصر و یمن باز می‌گردد. بر کسی پوشیده نیست که با آغاز تحولات سیاسی در تونس و مصر واشنگتن با عجله خواستار کناره‌گیری زین العابدین بن علی در تونس و متعاقب آن حسنی مبارک در مصر شد. این را هم همه می‌دانند که شورای نظامی در قاهره در هماهنگی کامل با ایالات متحده برای به دست گرفتن قدرت با رفتن مبارک بود. این مسئله نیز برای کسی مخفی نیست که امریکا از انقلابیون لیبی از همان روز اول حمایت کرد تا آنها را به قدرت برساند و کمک کرد تا سرهنگ معمر قذافی را سرنگون کنند. همین سیاست را در حال حاضر با ادبیاتی دیگر در سوریه دنبال می‌کند. در این میان روسیه کاملا از تمامی این تحولات میدانی غایب بوده است. به گونه‌ای که این گونه برداشت شده که روسیه در سیاست‌های خود با امریکا و اروپا در قبال تحولات عربی کاملا هم‌صدا بوده است.

در ادامه این یادداشت آمده است: مسکو خوب می‌داند که غرب نیز مانند خودش در قبال تحولات عربی شوکه شد ولی شوکی که به خودش آمد بزرگ‌تر از شوکی بود که به غربی‌ها وارد شد. این را هم خوب می‌داند که امریکا و اروپا با اتخاذ تصمیم‌های صحیح توانستند به سرعت به قلب کشورهای عربی وارد شوند و در حوادث به گونه‌ای حضور داشته باشند که هر آن چه می‌خواهند را به دست آورند. برای کسی غریب نیست که در آینده کشورهای عربی و انقلابی منطقه کشورهای اروپایی و امریکا نقشی موثر و مستقیم دارند. ولی در مسکو دستگاه دیپلماسی روسیه همچنان در شوک به سر می‌برد. روسیه از اتخاذ سیاست روشن و صریح در قبال تحولات منطقه اجتناب می‌کند چرا که نمی‌خواهد دوستی طولانی‌اش با کشورهای منطقه خدشه‌دار شود. به ویژه این که از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تا کنون روسیه فقط در حال هزینه دادن است. برخی از تحلیلگران می‌گویند شاید برای ایستادن مسکو در کنار نظام سوریه دلایل قانع‌کننده‌ای وجود داشته باشد ولی این که چرا در کنار نظام لیبی در حالی که در ماه‌های اخیر سرنگونی معمر قذافی به امری مسلم تبدیل شده بود، تا لحظه سقوط طرابلس ایستاد، دلیل قانع‌کننده‌ای وجود ندارد.

جورج سمعان سپس می‌نویسد: تا کنون کسی نتوانسته تفسیری قانع‌کننده از مواضع روسیه در قبال آن چه در لیبی گذشته و می‌گذرد، ارائه دهد. اگر چه برای ایستادنش در برابر امریکایی‌ها و اروپایی‌ها در دفاع از سوریه دلایل قابل قبولی مشاهده می‌شود. شاید با بررسی محاسبات روسیه بتوانیم به تفسیری در قبال مواضع روسیه برسیم: مسکو نگرانی خود را از قدرت‌گیری جریان‌های اسلامی و نقش‌آفرینی‌شان در تظاهرات و تحرکات خیابان‌های شهرهای مختلف عربی مخفی نمی‌کند. آنچه بیش از همه مسکو را نگران می‌کند، تاثیر این تحرکات بر فعالیت‌های جریان‌های اسلامی رادیکال در منطقه قفقاز است که خواهان رسیدن به قدرت در آن منطقه هستند. برای همین نیز تلاش می‌کند که از به قدرت رسیدن جریان‌های اسلامی در کشورهای مصر، تونس و لیبی جلوگیری کند. مسکو بر این اعتقاد است که به قدرت رسیدن این جریان‌ها در پایتخت‌های عربی تاثیری مستقیم و مضاعف بر فعالیت‌ نیروهای اسلامی در منظومه اتحادیه کشورهای روسی می‌گذارد.

در ادامه این یادداشت آمده است: در محاسبه‌ها مسکو تلاش کرده در سایه حکومت دو جانبه پوتین و مدودوف، فضای سیاست خارجی را پس از تحمل شکست‌های سنگین در بیشتر کشورهای اروپایی بر خاورمیانه متمرکز کند. به همین دلیل نیز دیدیم که پس از نشست آناپلیس تلاش کرد میزبان نشستی دیگر درباره قضیه فلسطینی باشد تا بدین ترتیب بتواند جایگاه فرو پاشیده خود را در جبهه شرقی احیا کند. شاید به همین دلیل است که از نظام سوریه همچنان دفاع می‌کند چرا که می‌بیند سوریه پلی است میان مسکو با جامعه عربی که نمی‌توان به راحتی از کنار آن گذشت. منافعی که روسیه در سوریه دنبال می‌کند شامل فروش اسلحه تا برپایی پایگاه نظامی بزرگ دریایی در سواحل سوریه در منطقه طرطوس می‌شود.

نویسنده سپس تاکید می‌کند، روسیه این گونه رفتار می‌کند که تنها صحنه رقابتش با امریکا و اروپا خاورمیانه است. برای همین است که تا بدین لحظه از همکاری در پرونده هسته‌ای ایران دست نکشیده و در فروش موشک‌های مورد نیاز ایران نیز فعال است تا با این برگ همواره به امریکا و اروپا فشار بیاورد. روسیه خوب می‌داند که جایگاهش در آسیای میانه و اروپای شرقی روز به روز بیشتر کاهش می‌یابد. این را هم می‌داند که اروپا و امریکا تنها زمانی از آن راضی خواهند شد که روسیه به طور کامل از خیر اروپا بگذرد و دیگر هیچ سیاستی را در آنجا دنبال نکند. برای همین روسیه دو راه بیشتر پیش روی خود نمی‌بیند یا با آنها رو در رو شود یا این که با اتخاذ سیاست‌های متضاذ سیاست فعلی‌اش را پیش ببرد، به معنای دیگر جنگ سرد همچنان به قوت خود باقی بماند.

سمعان سپس به سیاست امریکا در قبال روسیه می‌پردازد و می‌نویسد: امریکایی‌ها در هر فضایی مزاحم روسیه می‌شوند، آنها چه در آسیای میانه و چه در حوزه بالکان تلاش خواهند کرد که روسیه را تحت فشار بگذارند. در راستای همین سیاست است که می‌بینیم بیشتر کشورهای اروپای شرقی و مرکزی جزئی از اتحادیه اروپا شده‌اند. مسکو بر این باور است که ایالات متحده فراتر از مرزهای سیاسی، امنیتی و نظامی‌اش رفته است. مسئله گرجستان یکی از موضوعات کوچک مورد اختلاف روسیه و غرب است. نیاز به گفتن نیست که سیاست جورج بوش همواره بر این بوده است که روسیه را از امور جهانی دور نگه دارد و حتی در همین راستا در جنگ افغانستان و عراق اجازه ورود سازمان ملل را هم نداد تا جایی برای حضور روسیه نباشد. باراک اوباما نیز به نوعی همین سیاست را دنبال می‌کند با این تفاوت که در مواقع بحران‌های سیاسی و اقتصادی چندان بی‌میل نیست که روسیه را درگیر کند تا بیش از پیش ضعیف شود. اما هنگامی که کار به پرونده‌های بزرگ مثل دخالت در لیبی می‌رسد، امریکا ترجیح می‌دهد که با اروپا همراه شود و هیچ جایی برای نقش‌آفرینی روسیه نگذارد. البته در قضیه سوریه، روسیه علاوه بر رو در رو شدن با غرب در برابر ترکیه نیز ایستاده است. از قدیم ترکیه در طول جنگ سرد به سدی برای جلوگیری از نفوذ روسیه به جنوب تبدیل شده بود. همین سیاست را در حال حاضر نیز دنبال می‌کند و حتی بر سر پرونده هسته‌ای ایران نیز برای مسکو مشکل ایجاد می‌کند. ترکیه برای این که بتواند زحمت را بر روسیه تمام کند، تلاش دارد ترانزیت عبور خط لوله نفت و گاز ایران به اروپا و آسیا باشد تا برگه‌های تعامل انرژی روسیه با اروپایی‌ها بیش از پیش مورد تهدید قرار بگیرد.

در پایان این یادداشت آمده است: روسیه به چین در حالی می‌نگرد که این کشور توانسته از پس بحران‌های سیاسی داخلی خود بر آید، کما این که ایران نیز توانست از مرحله مشابهی در دو سال پیش عبور کند از این رو چندان بعید نمی‌داند که سوریه نیز تا مادامی که همانند لیبی و یمن دچار شکاف نشده از بحران پیش روی موجود عبور کند. در سوریه همچنان پایه‌های حکومت پابرجا هستند، تظاهرات هنوز به پایتخت نرسیده و هیچ شکافی در دستگاه سیاسی، امنیتی و نظامی سوریه مشاهده نمی‌شود. از سویی روسیه از رسیدن بهار عربی به خاک خود نیز به شدت واهمه دارد. بسیاری از کارشناسان مسائل روسیه وقوع یک طوفان سهمگین و ریشه‌ای که تغییرات شگرف یا حتی انقلاب در روسیه ایجاد کند را چندان بعید نمی‌دانند. بسیاری در روسیه معقتدند که انقلابی که دو دهه پیش باعث فروپاشی نظام کمونیستی شد همچنان آن عدالت و آزادی مورد انتظارشان را بر آورده نکرده است و اگر مسکو همانند چین دست به یک اصلاحات گسترده سیاسی و اقتصادی نزند باید منتظر یک طوفان سهم‌گین از نوع طوفان‌های جاری در خاورمیانه عربی باشد. شاید به همین دلیل است که دائما می‌بینیم سیاست خارجی روسیه سر در گم عمل کرده و بدون هیچ انسجامی هر روز موضع متنقاضی را در قبال تحولات عربی اتخاذ می‌کند.     

 

نظر شما :