بلشويک ها، منشويک ها و روسهای سفید
نویسنده خبر:
محمدرضا دبیرى
ایران بین تزاریسم و کمونیسم ( بخش دوم)
در قسمت اول این تحلیل و بررسی، انگیزه ها، چگونگی و عوامل موثر در براه افتادن انقلاب بلشویکی در روسیه سوای شرائط عینی و دلائل ایدئو لوژیک مارکسیستی آن بررسی شد.
ضمن آن معاهده صلح برست لیتوفسک و چگونگی پایان جنگ جهانی اول و نقش بلشویک ها در آن را خواندید. اینک به بررسی تضادها و مناقشات داخلی روسیه، اعم اختلافات ایدئولوژیک درون گروهی و نیز برخوردهای مسلحانه از خارج وداخل ، در ابتدای سلطه سرخ ها می پردازم.
" بلشويک Bolshevik " و " منشويک Menshevik" جناح هائى از جنبش انقلابی روسیه بودند که در سال 1903 بدنبال اختلاف نظر لنین و یولیوس مارتف که هر دو عضو حزب سوسیال دموکراتیک کارگران روسیه R.S.D.L.P. بودند که بر اساس برداشت ها و قرائت های متفاوت از مارکسیسم ومشاجرات ایدئو لوژیک، با يکديگر مرز بندى کردند. اين اختلاف در دومین کنگره حزب در لندن و سالها قبل از انقلاب اکتبر بر سر یک تفاوت تاکتيک ولى مهم و سرنوشت ساز بوجود آمد.
تئوریسین های هر دو جناح اکثریت و اقلیت معتقد بودند که روسیه و زير ساخت هاى آن به آن حد از توسعه صنعتی نرسیده است تا انقلاب کارگری که برای آن مبارزه می کنند در آنجا تحقق پیدا کند.
لذا هر دو جناح بر این باور بودند که مبارزه برای سرنگونی رژیم تزاری در شرائط کنونی منجر به یک انقلاب بورژوازی خواهد شد.
تا اينجا مشکلى نبود و هر دو جناح هم عقيده بودند ولى مساله از انجا آغاز مى شد که چه رويکردى بايد در قبال يک انقلاب بورژوازى داشت؟
اکثریت طرفدار نظر لنین بودند. آنها به اعتبار داشتن اکثريت بزبان روسى (Bolshinstavo) و يا " بلشویک " موسوم شدند و اصطلاح مارکسیسم - لنینیسم از اینجا باب شد. اقلیتى که طرفدار یولیوس مارتف بودند، چون بزبان روسی به اقلیت "Menshinstvo "می گویند به " منشویک " معروف شدند.
بلشویک ها، معتقد بودند که طبقه کارگر باید رهبری انقلاب را به دست گرفته و در اتحاد با دهقانان، دیکتاتوری پرولتاریا و دهقانان را بر پا نماید و می گفتند که حزب باید بدون هیچ سازشی، مخالفت و برخورد شدید انقلابی با نیروهای بورژوایی و لیبرال ها داشته باشد.
حال آنکه منشویک ها هم که مارکسیست هستند، بر این باور بودند در یک انقلاب بورژوایی در روسیه آنها هم می توانند بصورت تاکتیکی در حکومت شرکت کنند تا بتدریج شرائط عینی برای بقدرت رسیدن طبقه پرولتاریا فراهم شود.
این اختلاف نظر از سالها قبل از انقلاب اکتبر 1917 که اکثر رهبران انقلابیون در تبعید به سر می بردند وجود داشت ولى بتدريج اين مساله به مشاجرات و مجادله تئوريک و ايدئولوژيک بدل شده بود و حتی در محافل روشنفکری و مشروطه خواه ایرانی نیز تاثیرات خود را گذاشته بود.
بعد از چندین مورد تلاش برای وحدت و آشتی و تغییر عقیده بسیاری از افراد و مؤثر دو جناح این اختلاف در آستانه انقلاب اکتبر 1917 به اوج خود رسید و منشویک ها با دولت موقت کرنسکی که مخالف صلح بود، همراهی کردند و حال آنکه بلشویک ها بدنبال سرنگونی آن بودند و هر نوع همکاری با دولت موقت را ممنوع کرده بودند.
بعد از پیروزی انقلاب، منشویک ها در شرایط سختی قرار گرفتند و در جنگ داخلی روسیه گروهی از آنان به روسهای سفید و گروهی دیگر به سرخ ها پیوستند و بالاخره حزب و تفکر منشویک ها در 1921 در شوروی غیر قانونی اعلام شد و پاره ای از رهبران آنها از روسیه مهاجرت کردند و بعضی ها هم خط عوض کردند و به بلشويک ها پیوستند.
در ابتدای کار، هنگامیکه حکومت تزارها سقوط کرد و رهبران بلشویک ها در داخل خاک روسیه، یعنی کامنوف و استالین و مورانوف از تبعید سیبری به پتروگراد برگشتند ( مارس 1917) و رهبری حزب کمونیست بلشویک را بعهده گرفتند با این فکر افتادند که اتحاد و وفاق وآشتی مجدد بلشویک ها و منشویک ها را در سطح ملی عملی سازند.
ولی زمانی که در سوم آوریل 1917 لنین و معاون او گریگوری زینوویف با قطار معروف، از محل تبعید خود سوئیس با گذشتن از خاک آلمان و سوئد به روسیه بازگشتند و در اواخر همان ماه کنترل حزب را بدست گرفتند و موضع بسیار رادیکال ضد جنگ اتخاذ کردند و خواستار انقلاب فوری شدند این وفاق و وحدت مجدد غیر ممکن شد.
در ابتدا انقلاب، کار اختلاف بلشویک ها و منشویک ها بالا گرفت. اعضا قدیمی حزب سوسیال دموکراتیک کارگران روسیه که از کشورهای اروپایی و آمریکا به روسیه باز می گشتند از همان ابتدا تحت فشار قرار می گرفتند تا موضع خود را روشن کنند که طرفدار کدام طرف هستند.
از جمله این افراد که توانستند تا مدتى مقاومت کنند، لئون تروتسکی و آدولف یوفه بودند. تروتسکی قبل از انقلاب اکتبر، یک انقلابی اوکراينى بود ودر دوران تبعید ساکن نیویورک بود و برای اقلیت روسی زبان نیویورک روزنامه ای چاپ می کرد.
تروتسکی و تعداد زیادی دیگر از انقلابیون تازه وارد به روسیه تا مدتى به هیچ یک از جناحهای اکثریت و اقلیت نپیوستند بلکه به گروه ضد جنگ پترو گراد به نام " مژرایونتسی " Mezhraiontsy پیوستند. این گروه نیز در اوت سال ( 1917) در بلشویک ها ادغام شدند.
یک گروه کوچک ولی با نفوذ ديگر از سوسیال دموکراتهای مرتبط با ماکسیم گورکی و روزنامه او بنام " زندگی نوین" نيز تا به آخر از پیوستن به هر یک از دو جناح امتناع کردند و همچنان مستقل ماندند.
رهبر منشویک ها در داخل روسیه اراکلی تزرتلی Irakli Tsereteli اهل گرجستان بود. گرجستان اساساً یکی از پایگاههای اصلی منشویک ها و افکار چپ انقلابی بود. استالین گرجی هم علی الاصول اگر چه بلشویک بود ولی در ابتدا نظرتندی در مورد حذف منشویک ها نداشت.
پس از تاسیس جمهوری دموکراتیک گرجستان این کشور یکی از سنگر های اصلی منشویک ها بود. در انتخابات پارلمانی که در فوریه 1919 برگزار شد، منشویک ها 81 درصد آراء را بدست آوردند و رهبر آنها " نوئه ژوردانیا " به نخست وزیری رسید، ولی پس از اشغال جمهوری دموکراتیک گرجستان توسط بلشویک ها در1921 گرجی های منشویک به همراه رهبرشان ژوردانیا به فرانسه گریختند و یک قصر کوچک قدیمی در Leuville-sur-Orge را خریدند و در همانجا دولت در تبعید در گرجستان را بنیاد نهادند. در سال 1930 رامیشویلی Ramishvili رهبر منشویک های گرجی توسط سرویس مخفی بلشویک ها ترور شد و فعالیت های آنان بموازات قدرت رو به تزاید شوروی و استالين فروکش کرد.
روس های سفید
بعد از سقوط حکومت موقت کرنسکی در 7 نوامبر 1917 کنگره سراسری سوویت ها ( شوراها ) قدرت را به شورای خلق کمیسرها تفویض کرد و ولادیمیر لنین به ریاست آن انتخاب شد و از جمله تروتسکی کمیسر امور خارجی و ژوزف استالین بعنوان کمیسر ملیت ها تعیین شدند.
آلکساندر کرنسکی که توانسته بود فرار کند، نیروهای وفادار در جبهه شمال تحت فرماندهی ژنرال کراسنوف را که یک قزاق بود و در پولکووا از بولشویکها شکست خورده بود را تجدید سازمان داد.
ژنرال کورنیلوف در ژانویه 1918 ارتش داوطلبی مرکب از سه هزار تشکیل داد و بعد ها تعدادی از افراد که با بلشویکها مخالف بودند به آنان پیوستند که این سربازها به سفید ها معروف شدند. از جمله کسانی که به ارتش سفید پیوستند تعدادی از دانشجویان دانشکده افسری بودند که طرفدار ادامه جنگ با آلمانها بودند.
همچنین تعدادی از منشویک ها و سوسیالیست های انقلابی که با رفتار انحصار طلبانه و دیکتاتوری بلشویکها پس از به قدرت رسیدن مخالف بودند نیز به ارتش سفید ملحق شدند.
بسیاری از متعصبین کلیسای ارتدوکس روسیه، کارخانه داران و مالکینی که اموال و اراضی آنان مصادره شده بود و بازماندگان سلطنت طلبان نیز از جمله ملحق شوندگان به سفید ها بودند.
روسهای سفید در ابتدای کار موفقیتهائی در اوکرائین بدست آوردند. زیرا که اوکراینی ها عموما با بلشویکها موافق نبودند.
مقاومت جدی اولیه از جانب Nestro Machno بود که رهبر گروهی مسلح از آنارشیستها بود. ولی بالاخره از ارتش سرخ بفرماندهی ولادیمیر انتونوف آنها را شکست دادند و در فوریه 1918 کنترل اوکراین را بدست گرفتند.
تهدید عمده برای بلشویکها، ارتش آلمان بود که بسمت پتروگراد در حال پیشروی بود. لذا بعد از امضای معاهده صلح برست لیتوفسک، روسها اوکراین، فنلاند و ایالتهای بالتیک و قفقاز و لهستان را از دست دادند.
امضا معاهده صلح برست لیتوفسک، دشمنی در داخل روسیه بر علیه بلشویکها را تشدیدکرد. در ماه مه 1918 سپاهی متشکل از اسرای چک اسلاواکی از یکطرف بعلت بدرفتاری ارتش سرخ با آنان و از طرفی بلحاظ آنکه آنان با صلح با آلمان موافق نبودند و می خواستند که با کمک روسها از سرزمین روسیه گذشته و وطن خود را از چنگ آلمان و اطریش آزاد کنند، سر به شورش برداشتند سپاه اسرای چک که در زمان تزار در جبهه جنگ با اتریش و آلمان باسارت گرفته شده و به سیبری تخلیه شده بودند، توسط روسیه تزاری تبلیغ و تحریک و سازمان داده شدند تا برای رهائی میهنشان ازچنگ و سیطره ژرمن ها دوش بدوش ارتش روسیه تزاری به خط مقدم اعزام شوند.
ولی در این حین بلشویکها قدرت را در دست گرفتند. با برقراری صلح برست لیتوفسک ارتش سرخ بموجب تعهداتش و بر طبق حقوق بین الملل، مانع از حرکت آنان برای آزاد سازی چک اسلاواکی گردید. لذا قرار شد این سپاه 45000 نفری سازمان یافته مجدد به صورت اسیر جنگی در بیایند که البته آنها تن به این کار ندادند و شورش کردند. در ظرف چهار ماه لژیون چک منطقه وسیعی از شرق ولگا و سیمبرسک و قازان را متصرف شدند.
لنین برای مقابله با چنین وضعیتی، لئون تروتسکی را بعنوان کمیسر جنگ منسوب کرد. تروتسکی نبوغ نظامی خود را نشان داد و با تجدید سازمان ارتش سرخ در ولگا در سپتامبر 1918 سیمبرسک و غازان را باز پس گرفت و شهر سامارا در شرق را ولگا را تحت کنترل در آورد. روسها ی سفید تحت فرماندهی کولچاک زمانی که ژنرال آنتون دنیکین کنترل منطقه کوبان را بدست آورد و ژنرال پتر رانگل مظفرانه در امتداد ولگا به سمت شمال حرکت می کرد، به سمت جنوب پیش روی کردند.
یکی از تهدیدات جدی علیه بلشویک ها از جانب ژنرال نیکلای یودنیچ بود که در اکتبر 1918شهر گاتچینا در فاصله 50 کیلومتری پتروگراد را تصرف کرد. تروتسکی برای مقابله با او و دفاع از پایتخت مراجعت کرد و ارتش سرخ را از بین کارگران صنعتی و راه آهن سازمان داد. یودنیچ علیرغم برتری تعداد سربازان عقب نشینی کرد و به سمت استونی رفت.
دریاسالار کولچاک در ولادیو وستک فرمانده ناوگان روسیه بود. وی طرفدار تزار و خواهان ادامه جنگ با آلمان ها بود. آدمیرال کولچاک در اومسک واقع در شرق سیبری یک جنبش ضد بلشویک را بوجود آورده بود و از طرف انگلیسی ها، فرانسوی ها، ژاپنی ها و آمریکائی ها مورد کمک و حمایت بود.
در دسامبر 1918 حدود 200.000 سرباز خارجی نیروهای ضد بلشویک را پشتیبانی می کردند. و این در حالی بود که ارتش سرخ نیز در حال رشد بود و حدود 500.000 نفر سرباز داشت. از این عده حدود 40.000 نفر شامل افسرانی بودند که در زمان تزار خدمت کرده بودند و مورد اعتماد بلشویک ها نبودند.
در مارس 1919 آلکساندر کولچاک، یوفا را تصرف وقازان را مورد تهدید قرار داد. در طی همین پیشروی های وی بود که تزار و همراهانش در اکاترین بورگ به قتل رسیدند. کولچاک پس از پیشرویهای اولیه در نوامبر همانسال از ارتش سرخ تحت فرماندهی میخائیل فرونزه شکست خورد و سرخ ها وارد شهر اومسک شدند.
در بعضی اسناد آمده است که آدمیرال کولچاک به سمت مشرق فرار کرد ولی توسط قوای شورشی چک دستگیر شد که آنها هم او را به بلشویکها تحویل دادند. آدمیرال کولچاک در 7 فوریه 1920 به جوخه اعدام سپرده شد.
ولی بعضی منابع نوشته اند که وی با کمک انگلیسها فراری داده شد و به لندن رفت و تا جنگ جهانی دوم نیز زنده بود و کتاب خاطراتی نیز وجود دارد که منتسب به او است. روایت دوم معتبر تر بنظر می رسد. ژنرال فرونزه برای پاکسازی ترکستان از ضد انقلابیون به ترکستان رفت.
شهر بیشکک، پایتخت قرقیزستان، امروز در زمان اتحاد شوروی بنام همین ژنرال فرونزه نامیده می شد.
ژنرال دنیکین و نیروهایش تحت فشار بلشویکها در مقطعی از زمان از طریق باکو و با 15 فروند کشتی به انزلی و گیلان فرار کردند و بعدها با ارتش سفید خود به شبه جزیره کریمه منتقل شدند. او مقاومت مختصری در روستف کرد و آنگاه به نووروسیسک در کنار دریای سیاه رفت.
دنیکین در آوریل 1920 از روسیه خارج شد و جایش را ژنرال پتر رانگل گرفت. او با تجدید قوائی در ماه ژوئن به کریمه حمله کرد ولی در مقابل نیروهای ارتش سرخ تحت فرماندهی مارشال فرونزه کاری از پیش نبرد و در ماه نوامبر همانسال باقیمانده ارتش سفید از روسیه فرار کردند و رفتند.
بدین ترتیب کشورهای دنیا واقعیت آنچه حادث شده بود را پذیرفتند و برای دو سه نسل تلاش کردند که بنوعی با این واقعیت تلخ، مقابله سیاسی، رقابت، مدارا و زند گی کنند.
ادامه دارد....
نظر شما :