واگذاری مسئولیتها یا شانه خالی کردن از تعهدات؟
روند واگذاری مسئولیتهای امنیتی به نیروهای افغانی از چندی پیش آغاز شده است. این روند تا چه حد بر بحث امنیت در افغانستان تاثیرگذار بوده است؟
به عقیده بسیاری از کارشناسان، اتفاقی که در حال حاضر در افغانستان در حال وقوع است بیشتر یک اتفاق شکلی است تا یک اتفاق محتوایی. به این معنی که امروز امنیت مناطقی به نیروهای افغانی در حوزه پلیس و ارتش و امنیت واگذار شده است که اصولا مشکلی نداشته اند و شاید حضور خارجیها در این مناطق مشکل بیشتری ایجاد کرده است. هر اتفاقی که در حوزه غرب مانند هرات یا در حوزه مرکز مانند بامیان افتاده است تحت تاثیر حضور بیگانگان بوده است.
در مناطق پر مسئله ای هم که واگذاری مسئولیتهای امنیتی صورت گرفته است به طور مشخص در لشگرگاه، به نظر میرسد شرایط، شرایط نا مناسبی است. خبر متاثر کننده ای که در روزهای اخیر شنیده شد مبنی بر اعدام یک پسر بچه هشت ساله نیز بیان گر همین نامناسب بودن شرایط است. هم مقامات افغانی و هم مقامات بین المللی این مسئله را اعلام کرده اند که اطراف این منطقه در دست جریان افراط و طالبان است. لذا به نظر میرسد اصولا نگاه به این موضوع از این که امر واگذاری صورت میگیرد، به نظر میرسد که بحث کارشناسی و واقعی نیست. یعنی در حقیقت یک اقدام تبلیغاتی ـ خبری است تا یک اقدام محتوایی.
در این میان هیچ خبری از این که میزان امکانات نهادهای مسئول امنیت و پلیس و ارتش تا چه حد ارتقا یافته ، این نهادها چه امکانات جدیدی دریافت کرده اند یا چه تعداد نیروی افغانی آموزش دیده اند شنیده نمیشود. لذا به نظر میرسد اصولا فضایی که ایجاد شده بیشتر یک فضای تبلیغاتی ـ رسانه ای است تا یک اقدام واقعی که بتوان روی زمین آن را اندازه گرفت و اثرات واقعی آن را ارزیابی کرد.
با توجه به شرایط امنیتی افغانستان در طول حدود ده سال گذشته به نظر میرسد جامعه بین الملل در همه شرایطی که در اوج بوده به تعهدات خود عمل نکرده، امروز که همه پارامترهای اقتصادی، امنیتی، سیاسی و حتی در برخی موراد فرهنگی نگران کننده هستند، به نظر میرسد که راه بسیار سختی در پیش روی افغانستان است.
حتی برخی از کارشناسان افغانی که نسبت به اوضاع دیدگاه بدبینانه تری دارند، شرایط سیاسی امروز را با دهه 80 میلادی و اواخر دوران حکومت دکتر نجیب الله مقایسه میکنند.
برخی تحلیل گران این روند شکلی را تحت تاثیر رقابتهای انتخاباتی داخل امریکا میدانند، برخی دیگر بحث لیبی را مطرح میکنند و درگیری امریکا در آن جنگ، البته از قبل هم اعلام شده بود که از سال 2012 روند واگذاری مسئولیتهای امنیتی به نیروهای افغانی آغاز خواهد شد. به نظر شما کدام یک از این عوامل انگیزه اصلی این اقدام است و کدام یک فرعی؟
البته من کارشناس مسائل امریکا نیستم اما آن چه قطعی و مسلم است و در افکار عمومیافغانستان و منطقه بسیار به آن پرداخته میشود این است که اصولا کشورهای فرامنطقه ای و امریکاییها برای حمله به افغانستان از کسی اجازه نگرفتند. به این معنا که بر اساس مصالح و منافع و اجبارهای خود به منطقه آمدند. همان نظریه میگوید امروز هم که کشورهای فرامنطقه ای اعم از انگلیس، امریکا، فرانسه و آلمان میخواهد افغانستان را ترک کنند از کسی اجازه نمیگیرند. یعنی در حقیقت این کشورها اصولا مصالح و منافع خود را در نظر گرفته اند که آمده اند و میروند.
لذا هرکدام از موضوعاتی که شما اشاره کردید میتواند بهانه قرار گیرد. مسلما بعد از حذف اسامه بن لادن، همه این کشور برای پاسخگویی به افکار عمومیمردم خود به دنبال این هستند که راهکاری هستند تا آبرومندانه و با توجیه افکار عمومیو کم کردن هزینههای سیاسی، اقتصادی از افغانستان خارج شوند. همه مسائلی هم که شما ذکر کردید را میتوان ذیل این تحلیل جا داد.
اما آن چه مسلم است و میتوان آن را از رفتار کشورهای فرامنطقه ای و خصوصا امریکا برداشت کرد این است که مدتها است که اولویتهای امریکاییها تغییر کرده است. یعنی اگر در ابتدا با مصوبه مجامع بین المللی و شورای امنیت سازمان ملل برای مبارزه با تروریسم و افراط گرایی به افغانستان آمدند، به نظر میرسد امروز بدون توجه به این که روی کاغذ چه میگذرد و چه میگویند، به نظر میرسد هدفی جز مدیریت بحران ندارند. این که موفق شوند یا نه بحث دیگری است. ولی به نظر میرسد که کشورهای فرامنطقه ای و امریکا در افغانستان به دنبال مدیریت بحران هستند و از این مسئله نگرانی ندارند که شاخصهایی که قبلا تعریف کرده اند تا چه حد عملیاتی شده و چقدر اجرا شده است. آنها به دنبال این هستند که به آن ترتیبی که مصالح و پرستیژشان ایجاب میکند رفتار کند. عقل هم حکم میکند ملاحظات داخلی را در نظر بگیرند.
کارشناسان افغانی معتقدند که وقتی کشورهای فرامنطقه ای در اوج حضور نیروها نتوانستند اتفاق مهمیرا در جهت سامان دهی امنیت در افغانستان شکل دهند، قاعدتا الان که در حال نزول هستند و تعداد کمتری نیرو دارند، میزان کمتری کمکهای مالی دارند، توجه کمتر و تغییر اولویتها شرایط امنیتی بد تر خواهد شد. به نظر میرسد که آنها قصد دارند با خروج از افغانستان هزینههای خود را کاهش میدهند بدون این که مسئله امنیت در افغانستان موضوع آنها باشد یا نگران باشند که نتیجه این رفتار چه خواهد بود.
به نظر شما روند واگذاری مسئولیتهای امنیتی میتواند تاثیری بر روند آشتی ملی افغانستان داشته باشد؟
اصولا موضوع مذاکره دولت و دولتیان با جریان افراط یک تمنای یک طرفه است. بسیاری از کارشناسان موضوع افغانستان که در گذشته یا جزء جریان افراط و طالبان بودند و یا دسترسیهای بیشتری به آنها دارند، تقریبا قبول ندارند که تا کنون مذاکره ای میان دولت و دولتیان با جریان افراط صورت گرفته باشد.
اما آن چه به لحاظ ارزیابی روندها میتوان گفت این است که هر وقت دولت اصرار بیشتری بر بحث مذاکره کرده است، وقایعی اتفاق افتاده است که عدم تمایل طالبان را به مذاکره نشان داده است. اگر شروع جدی ترین اصرار بر مذاکره را شکل گیری شورای عالی صلح بدانیم، پاسخی که طالبان در شمال افغانستان به این اصرار دادند، شصت کشته از جمله والی تخار بر جای گذاشت. به نظر میرسد آخرین اتفاقاتی هم که افتاده بحثهایی است که درباره ترور رئیس دولت یا ترور مشاور ارشد رئیس جمهور مطرح است، نشان میدهد که حتی این تمنای یک طرفه هم به جایی نرسیده است و همان طور که در بخش قبلی اشاره شد، با حساب هزینه ـ فایده به همان دلیلی که جریان افراط در اوج حضور نیروهای خارجی و تسلط دولت بر جغرافیای افغانستان تن به مذاکره نداد، دلیلی ندارد که در این شرایط که بحث رفتن نیروهای خارجی و عقب نشینی دولت و دولتیان مطرح است و ضربات کاری هم به آنها وارد شده است، تن به مذاکره دهد.
بنابراین اولا خبر مذاکره دولت با طالبان تایید نشده است و معلوم نیست که اساسا مذاکره جدی با طرفهای جدی صورت گرفته باشد و اگر هم صورت گرفته به نظر نمیرسد نتیجه ای در بر داشته است و ثانبا اگر با نگرش فایده و زیان هم به جریان نگاه کنیم به نظر نمیرسد که وقتی جریان افراط یعنی یک طرف موضوع در شرایط ضعیف تری قرار داشته تن به مذاکره نداده، حالا که احساس میکند در شرایط بهتری قرار دارد تن به مذاکره دهد. لذا من روند و چشم انداز روشنی در این خصوص مشاهده نمیکنم مگر این که تغییر و جا به جایی نخبگان صورت بگیرد و دو طرف قضیه در داخل افغانستان یعنی چه دولت و چه جریان افراط تغییراتی انجام شود.
نظر شما :