امریکا و تحولات سوریه: چالش‌ها و چرخش‌ها

۱۵ مرداد ۱۳۹۰ | ۱۵:۵۱ کد : ۱۴۷۷۰ آمریکا
گفتاری از دکتر سید محمدکاظم سجادپور، ‌استاد دانشگاه و تحلیل‌گر مسائل بین المللی.
امریکا و تحولات سوریه: چالش‌ها و چرخش‌ها
دیپلماسی ایرانی: تحولات خاورمیانه و برخورد میان دولت‌ها و تظاهرکنندگان در کشورهای مختلف عربی نه فقط از نظر داخلی و منطقه ای بلکه از نظر بین المللی هم چنان یکی از موضوعات حساس و سرنوشت ساز است. امریکا به عنوان یکی از اصلی ترین بازیگران بین المللی نسبت به این تحولات حساسیت داشته و الگوهای رفتاری متعدد و بعضا متضادی را نسبت به کشورهای عربی به نمایش گذاشته است.

در این میان سوریه از مورد‌های خیلی خاص و استثنایی در مجموعه رفتارهای امریکا نسبت به تحولات معاصر دنیای عرب است. سیاست خارجی اوباما نسبت به سوریه در دوران بعد از به قدرت رسیدن در کاخ سفید و  همین طور تحولات چند ماه گذشته سوالات و پرسش‌های عمده ای را در مورد ماهیت برخورد امریکا با سوریه مخصوصا در فضای تحولات اخیر به ذهن متبادر می‌کند. امریکا در پی چیست؟ نیت‌های امریکا کدام اند؟ امریکا با چه چالش‌هایی در قضیه سوریه رو به رو است؟ سوریه تا چه حد با بقیه موارد متفاوت است؟ رفتار امریکا در باره سوریه در مقایسه با کشورهای دیگر مانند مصر، تونس، بحرین یا یمن چه تفاوت‌ها و تشابه‌هایی دارد؟

پاسخ گویی به تک تک این سوال‌ها زمان بر است و احتیاج به بحث و بررسی‌های گوناگونی دارد اما در مجموع سیاست امریکا و دولت اوباما در مورد تحولات سوریه را می‌توان با سه مفهوم پیچیدگی استراتژیک، چرخش‌های متعدد و تقسیم کار نانوشته توضیح داد.

 

پیچیدگی استراتژیک

 

بی تردید سوریه پیچیده ترین کشور عربی در تحولات اخیر برای همه بازیگران منجمله ایالات متحده امریکا است. دولت اوباما از ابتدای روی کار آمدن سیاست نسبتا جدیدی را درباره سوریه اتخاذ کرد که منجر به بازگرداندن سفیر امریکا به دمشق شد که از سال 2005 و در دوره بوش فراخوانده شده بود و روابط توسط سطح پایین تری اداره می‌شد.

اما دولت اوباما با نگرش‌های اولیه ای که درباره خاورمیانه و منازعه اعراب و اسرائیل داشت فکر می‌کرد که می‌تواند اولا سوریه را به صورت از ایران تدریجی جدا کند و ثانیا وارد روند گفت و گو‌های اعراب و اسرائیل کند و ثالثا امید قابل توجهی نسبت به بشار اسد و دیدگاه و شخصیت او داشت که بتواند تمایلات متفاوتی را نسبت به گذشته نسبت به امریکا نشان دهد و امریکا بتواند از این نگاه متفاوت استفاده کند.

بر اساس این محاسبات سیاست امریکا نسبت به سوریه تحول پیدا کرد و سوری‌ها بدون تعهد آشکاری در مورد جدا شدن استراتژیک از ایران به ترمیم روابط خود با واشنگتن پرداختند. اما تحولات چند ماه گذشته دگرگونی‌های خاصی را در نگرش امریکا به وجود آورده است. به این صورت که در ابتدا امریکا بر مفهوم ثبات در سوریه به دلیل پیچیدگی تحولات سوریه و کشورهای هم جوار و مخصوصا مسئله رژیم صهیونیستی توجه خاصی داشت. به هم ریخته شدن سوریه پیامدهای نا مشخص استراتژیک بر رژیم صهیونیستی داشت و ابهام استراژیک به وجود آمده را برای واشنگتن زیاد تر می‌کرد. هم جواری با عراق، هم جواری با ترکیه و مسائل مربوط به کشورهای دیگر منطقه و رابطه آن‌ها با سوریه، دولت اوباما را با محاسبات چندلایه ای رو به رو می‌کرد.

در سطح بالا تر امریکا به این جمع بندی رسید که نمی‌تواند با توجه به وضعیت داخلی در امریکا و وضعیت موجود در شورای امنیت مسیر لیبی را در مورد سوریه دنبال کند. به علاوه ناتو ظرفیت عملیاتی و تدارکاتی و درگیری در جنگ دیگری در منطقه را نداشت که این در مخاسبات امریکا حائز اهمیت بود. اما در این میان آن چه از همه چیز برای امریکا مهم تر بود، جدا کردن ساختاری سوریه از ایران بود و هست که هنوز به عنوان یک هدف استراتژیک و حتی شاید عمده ترین هدف استراتژیک توسط امریکا دنبال می‌شود.

در کنار این مسائل برداشت دولت اوباما از وضعیت داخلی سوریه را نیز باید مد نظر قرار داد که مبتنی بر توان و ظرفیت دولت سوریه در مهار بحران‌های داخلی بود. مجموعه این پیچیدگی‌ها در موضع گیری‌های متعدد امریکا در مورد سوریه اثر گذاشت و البته در این زمینه چرخش‌های عمده ای به وجود آمد.

 

چرخش‌ها

 

با توجه به آن چه ذکر شد، دولت اوباما در ابتدا موضع محتاطانه ای را نسبت به تحولات داخلی سوریه داشت و در این زمینه امید اصلی به شخص بشار اسد و گرایش‌های اصلاح طلبانه او بود. در اوج موضع گیری انتقادی امریکا نسبت به تونس و مصر سکوت فوق العاده خاصی را از طرف واشنگتن در مورد سوریه ملاحظه می‌کنیم که نشان دهنده احتیاط بیش از حد امریکا است.

اما به مرور که تحولات در داخل سوریه شدت گرفت و برخورد‌ها بین نیروهای دولتی و تظاهرکنندگان رو به افزایش گذاشت، موضع امریکا دچار چرخش شد. چرخش موضع امریکا ناشی از تغییر در ارزیابی ظرفیت سوریه در مهار بحران، بازتاب تحولات در سوریه در غرب و مخصوصا در امریکا، تاثیر بازیگران متعدد منطقه ای به خصوص عربستان و دوستان این کشور در منطقه یعنی قطر و همین طور این ارزیابی که الزاما به هم ریختن سوریه به معنای منفی بودن پیامدها برای امریکا نیست.

مجموعه این عوامل باعث شد که در موضع گیری امریکا به مرور چرخش صورت بگیرد و نکته دیگری که باید به این مجموعه عوامل اضافه شود، مسئله منازعات بوروکراتیک در داخل امریکا در مورد مسائل سیاست گزاری امریکا در مورد تحولات خاورمیانه است.

به مرور وزارت خارجه امریکا و مخصوصا شخص خانم کلینتون به برجسته ترین بازیگر در بین تصمیم گیرندگان سیاست خارجی امریکا در قبال تحولات خاورمیانه تبدیل شدند. در سایر موارد به این شدت و حدت نقش شخصی وزیر خارجه و نقش وزارت خارجه برجسته به نظر نمی‌رسید. خانم کلینتون در کنار ملاحظات و منافع ایالات متحده و دولت اوباما، جاه طلبی‌های شخصی خاصی هم پیگیری می‌کند. گفته می‌شود کلینتون رویای رئیس جمهور شدن در انتخابات 2016 را در سر می‌پروراند و تمام اقداماتی که در سمت وزیر خارجه انجام می‌دهد نمودی از تمایلات فردی او و جاه طلبی‌های آینده او را هم به نمایش می‌گذارد. کلینتون می‌خواهد از خود شخصیتی بسیار دموکراتیک، آزاد منش، متحول و تغییردهنده واقعی تصویر منفی شده امریکا در جهان مخصوصا در خاورمیانه به نمایش بگذارد.

لذا خانم کلینتون میداندار اصلی در تحولات سوریه شد و روز به روز موضع امریکا تند تر شد. البته همه سیاست خارجی امریکا را در رابطه با سوریه نمی‌توان شخصی کرد. اما اهمیت این تمایلات را نباید نادیده بگیریم.

اما شاید مهم ترین فاکتور ماهیت داخلی تحولات در سوریه بود که روز به روز دامنه دار تر شد و از مناطق مرزی و حاشیه ای به مرور به سمت مرکز متمایل شد و در روزهای گذشته دمشق را هم فراگرفته است.

در این میان حضور سفیر امریکا در شهر حما با اعلام آشکار حمایت از تظاهر کنندگان برخلاف تمام سنت‌های دیپلماتیک و بعد حمله طرفداران بشار اسد به سفارت امریکا و فرانسه در سوریه در این چرخش موضع گیری امریکا تاثیرگذار بود و در حال حاضر این چرخش روز به روز زیادتر شده به طوری که اوباما از از دست رفتن مشروعیت بشار اسد صحبت کرد و موضع امریکا به مرور به سمت لزوم برکناری بشار اسد در حال تغییر و پیش روی است. هرچند بر این موضع گیری هنوز صراحتی نشان داده نشده است.

اما رفتار امریکا تنها با موضع گیری‌های اوباما و کلینتون قابل تشخیص نیست و به نظر می‌رسد که واشنگتن با توجه به اهداف استراتژیک خود نوعی تقسیم کار را در رابطه با سوریه دنبال می‌کند.

 

تقسیم کار

 

در سیاست خارجی امریکا نسبت به سوریه و تحولات مربوط به اوضاع داخلی در این کشور آن چه قابل مشاهده است حضور بازیگران متعدد منطقه ای و نقش‌های متفاوت دوستان امریکا در این صحنه است.

در این میان چند بازیگر برجسته و عمده وجود دارند. رژیم صهیونیستی بازیگری است که نقش سکوت را ایفا می‌کند هرچند که بحث‌های داخلی در اسرائیل نگرانی از به هم ریختگی در سوریه را نشان می‌دهد. یعنی برخی از استراتژیست‌های اسرائیلی بیش از تحولات دموکراتیک، نگران پیامد‌های منفی بی ثباتی در سوریه بر امنیت خود هستند که آشکارا در روزنامه‌ها و رسانه‌های داخلی رژیم صهیونیستی منعکس می‌شود.

اما به نظر می‌رسد که به رژیم صهیونیستی گفته شده یا رژیم صهیونیستی این نقش را پذیرفته که در مورد تحولات سوریه نباید سر و صدا کند. چون ممکن است هر گونه سر و صدا کردن سایر محاسبات را به هم بریزد.

به نظر می‌رسد که عربستان نقش تامین کننده مالی در هر تحولی در منطقه را به عهده دارد که به هر نحوی علیه جمهوری اسلامی‌ایران است و با توجه به روابط استراتژیک ایران و سوریه، تضعیف رژیم اسد و جدا کردن سوریه از ایران احتیاج به هزینه‌های عمده ای دارد که عربستان در این زمینه خزانه دار قلمداد می‌شود.

نقش تبلیغاتی به عهده قطر گذاشته شده و شاید پوشش الجزیره در مرود سوریه در موارد مقایسه ای با سایر کشورها برجسته تر و تحریک آمیز تر است. هرچند که نمی‌توان در مورد الجزیره با قطعیت صحبت کنیم اما نمی‌توانیم از نقش برجسته تبلیغاتی الجزیره هم غفلت کنیم.

اما شاید مهم ترین نقش، نقش دیپلماتیک باشد که به ترکیه واگذار شده است. میان امریکا و ترکیه درباره مسئله سوریه هماهنگی وجود دارد و این هماهنگی نشان دهنده نقش سیاسی دیپلماتیک و هماهنگ کنندگی خاصی است که آنکارا در تحولات مربوط به سوریه به عهده گرفته است. در این هماهنگی از یک سو هماهنگی برای تبدیل ترکیه به مامنی برای مخالفان رژیم اسد شده و از سوی دیگر هماهنگی میان بازیگران منطقه ای و بین المللی را دنبال می‌کند.

اما نمی‌توان همه نقشی که ترکیه ایفا می‌کند را الزاما متاثر و در راستا و هم سوی با امریکا قلمداد کنیم. اما در عین حال باید به این واقعیت توجه کنیم که سخنان خانم کلینتون در حاشیه نشست گروه تماس لیبی در استانبول در هفته گذشته ناشی از اشتراک منافع آنکارا و واشنگتن هم هست و به نظر می‌رسد در این اشتراک، کنترل، مهار بحران، مجبور کردن اسد به تغییرات عمده، تضعیف نظام سیاسی موجود در سوریه به همراه جلوگیری از ضایعات متعدد منطقه ای است که در آن میان باید به ضایعات انسانی که در قالب گسترش پناهندگان به کشورهای هم جوار متجلی شده تا ضایعات استراتژیک ناپیدا اشاره کرد. نقش ترکیه برجسته و قابل توجه و هماهنگ با واشنگتن به نظر می‌رسد.

در مجموع از آن چه ذکر شد می‌توان گفت که مورد سوریه برای واشنگتن بیش از حد استثنا است. این استثثنا ناشی از پیچیدگی‌های استراتژیک، رادیکال شدن تحولات در سوریه و تعدد بازیگران داخلی در امریکا، بازیگران منطقه ای و بازیگران بین المللی در مسئله سوریه است و ایجاد تعادل بین نیروهای متضاد در قضیه سوریه کار چندان ساده ای نیست اما هر چه که هست، واشنگتن آشکارا موضع خود را تندتر کرده و به نظر می‌رسد این چرخش سیر صعودی خود را ادامه خواهد داد.


نظر شما :