جنگ در خاورمیانه بهانهای برای جذب سرمایه اعراب
در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که شروع بحران از امریکا بود. دلیل بحران این بود که امریکاییها از بخش حقیقی اقتصاد به سمت بخش کاغذی رو آوردند. به عبارت دیگر معاملات حقیقی به سمت معاملات صوری، کاغذی و بورسبازی سوق پیدا کرد. ما شاهد بودیم که یک بشکه نفت وجود داشت، اما 18 بشکه نفت خرید و فروش میشد. موضوع مهم دیگر این است که در بخش مسکن نیز تا صدرصد هزینههای مردم وام پرداخت کردند تا بتوانند از این طریق عدالت اجتماعی را در کشور خود اجرا کرده و طبقات پایین و مستاجر جامعه تحت فشار قرار نگیرد. تا در نهایت مکاتب دیگر نیز نفوذشان در حوزه لیبرالیستی زیاد نشود.
موضوع مهم دیگری که می توان یکی از دلایل رکوداقتصادی دانست این است که از یک طرف بخش مسکن هم اشباع شدو این اشباع نیز برای آنها سودآوری زیادی به همراه داشت، چراکه سرمایههای زیادی دراین حوزه جریان داشت و بانکها نیز به راحتی طبق تکلیفی که به آنها شده بود این سرمایهها را به بخش مسکن تا بیخانمانها صاحب خانه شوند،گسیل دادند. از طرف دیگر با توجه به برنامهریزیهایی که در رابطه با کنترلهای مهاجرتی رشد کردند،جمعیت آنها نیز کاهش پیدا کرده و در نتیجه فضایی ایجاد شد که عرضه مسکن از تقاضا پیشی گرفت.
در چنین شرایطی برخی افراد که با اهداف سوداگرانه مسکن ساخته بودند، زمانیکه قصد فروش داشتند با نبود تقاضا مواجه شدند. بنابراین به یکباره حبابی که در بازار مسکن بوجود آمده بود، ترکید. بدیهی است بخش مسکن وارد کما و رکود شده و سرمایهها به سمت نفت و سایر بازارهای مالی روآورند. همانطور که شاهد بودیم قیمت نفت در سال 2008بسیار بالا رفت و در چنین شرایطی رکود نیز بر بخش حقیقی اقتصاد که همانا بخش تولید و قابل رویت است، اثرخود را گذاشت و تقاضا پایین آمد. در نتیجه حباب بورس نفت هم ترکید. با اشاره به مجموعه مسایل امریکا سعی کرد که این بحران را به دیگر کشورها سوق دهد. امریکاییها با تغییرات در ارزش پول خود یعنی دلار سعی کردند بحران را به سایر مناطق از جمله اروپا سوق دهند. درنتیجه این بحران به دامن اروپا افتاد وطبیعی است که در اروپا نیز کشورهایی که ضعیفتر هستند همانند یونان و اسپانیا از این بحران ضربه بیشتری خوردند. از طرف دیگر باید یادآوری کرد که در کشورهایی که اقتصاد آنها ضعیفتر است، فساد اقتصادی نیز بیشتر بوده و در نهایت ضربهپذیرتر هستند.
از طرف دیگرباید یادآوری کرد که بازارهای دیگر همچون بازارهای شرق آسیا همانند چین و امثال آن، به دلیل آنکه اقتصاد آنها همچنان در بخش حقیقی اداره میشود و تمرکز آنها هنوز وارد بخش حبابی و کاغذی همچون غرب و اروپا نشده، همچنان رشد بالایی داشته و تولید میکنند.
در چنین شرایطی شاهد هستیم که تولید در امریکا و اروپا به ویژه در بخش سختافزار تولیدات صنعتی به صرفه نیست. بنابراین در چنین فضایی این کشورها دچار بحران و رکود هستند و این بحران نیز روزبروز تشدید شده است.
راهکارهای پیشرو در بحران اقتصادی
راهکارهای متفاوتی وجود دارد:
1. اخلاق در اقتصاد حاکم شود، به عبارت دیگر هدف این نباشد که به دنبال سود بالا و کاذب از هر طریقی و با بورسبازی حقوق زیادی از دیگران از بین ببرند.
2. مولفههایی بکارگرفته شود تا معاملات کاغذی و حبابی محدود و کنترل شود. به معنای دیگر یک خانه یک خانه است و یا یک بشکه نفت یک بشکه است و نباید از 10 دست گذشته و خرید و فروش شود. زمانی که یک بشکه نفت از 18 دست گذشته و فروخته میشود، نشاندهنده خلا بزرگی است. به عنوان مثال فردی 1000 تومان پول دارد، اما 18000 تومان پول خرج کند. زمانی که معاملات کاغذی شد، روند به این شکل پیش خواهد رفت، یعنی 18 قدرت خرید ایجاد میشود که این قدرت خریدها واقعی نیست. در نتیجه اقتصاد به رکود منجر میشود.
3. موضوع دیگر این است که از طریق بانکها نیز باید کنترلهایی صورت بگیرد تا این اندازه خلق پول صورت نگیرد، چراکه خلق پول هم باید ضابطهمند شود. به عبارت دیگر دلارهای سنگینی که چاپ شد و به گردش افتاد، خارج از ضابطهمندی این حجم دلارهای سرگردان وارد جامعه شد و به این بحران دامن زد.
4. به باور من غربیها جنگهایی را در مناطقی خارج از حوزه خود به راه انداختند. شاید بتوان گفت یکی از دلایل تحولات در کشورهای عربی با حکومتهای استبدادی (که البته بستر این تحولات هم وجود داشت) این است که غربیها با تغییرات این رژیمها باعث شوند تا سرمایه از این بخشها فرار کند و آنها بتوانند اقتصاد خود را سامان دهند. به معنای دیگر زمانیکه سرمایه دار عرب فرار میکند مسلما به یک کشور افریقایی محروم نخواهد رفت، بلکه سرمایه خود را یا به اروپا و یا به امریکا خواهد برد. به نظر میرسد، آنها نیز به دنبال این هستند که این سرمایهها را به سمت خود جذب کرده و اقتصاد خود را سلامت کنند.
5. باید تعادلی میان عرضه و تقاضای خود ایجاد کنند. در شرایط فعلی عطش مصرف را بالا بردند تا اقتصادشان رونق داشته باشد. اما باید به واقعیتها توجه کنند و نباید یکسویه طرف تقاضا و یا عرضه را نگاه کنند.این عدم تعادل در نهایت منجر به رکود اقتصاد جهانی شده و باید با تعدیل و بر اساس نیازهای واقعی تولید صورت گیرد.
نظر شما :