در افغانستان از بازيگرى به تماشاچى رسيده‌ايم

۰۴ بهمن ۱۳۸۹ | ۲۳:۱۶ کد : ۱۱۶۳۰ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: سید محمد صادق خرازی
متن سخنرانى سيدصادق خرازى در نشست «چالش های مرزهای شرقی، از طالبان تا ناتو».
در افغانستان از بازيگرى به تماشاچى رسيده‌ايم
مهم ترين مساله عدم تفاهم يا به نتيجه نرسيدن مناسبات ايران و امريکا است. تا اين موضوع عينيت داشته باشد بحران راديکاليسم در افغانستان آن گونه که شايسته جامعه جهانى است نه تنها حل و کنترل نمى‌شود، بلکه باعث رشد و تثبيت و حتى به رسميت شناخته شدن افراط گرايى در منطقه شود.
امريکا به مثابه یکی از بزرگ ترين قدرت هاى جهان با بيشترين بودجه نظامى، بيشترين تاثيرگذارى در منطقه و جهان و بزرگ ترين اقتصاد جهان است. اشتباهاتش هم فوق العاده بزرگ، فاحش و داراى عواقب جهانى است. امریکا فقط به دنبال هژمونى و سلطه سياسى است. امريکا مى توانست از قدرت خود به عنوان يک واقعيت که پديده اى در تاريخ جهان است در جهت سازنده بهره گيرد ولى متاسفانه به دليل تضاد ها و تعارضی که در عمل و رفتارها دارد نتوانسته است موفق از بحران قريب به يک دهه خارج شود. تعجب است که القاعده و طالبان که دشمنان استراتژيک ايالات متحده محسوب مى شوند از نظر نظامى و اطلاعاتى وابسته ارتش پاکستان و سرويس هاى اطلاعاتى عربستان، سعودى، قطر و امارات متحده عربى هستند. مهم تر از اين آنکه القاعده و طالبان در سيستم پرداخت همين کشورها هستند و عجيب است که امريکايى ها نمى توانند قدرت تصميم گیری در مورد دشمنان و متحدان واقعى را ندارند.


با اين تصوير از اشتباهات و بحران عملکرد از امريکا، بايد گفت به نتيجه نرسيدن مناسبات ايران و ايالات متحده، نه تنها به نفع پاکستان و کشورهاى عرب منطقه است بلکه اوضاع را در منطقه شرقى ما متشنج کرده است؛ در حالى که هر دو کشور منافع مشترکى در حذف القاعده و ريشه کنى راديکاليسم داشته اند ولى متاسفانه به جز يک دوره کوتاه همکارى، وارد درگيرى يا از بین رفتن مناسبات شده اند. تا زمانى که اين مناسبات تنظيم نشود نمى توان به تثبيت امنيت در افغانستان اميداوار بود.
نکته دوم، ناتوانى ايران در عرضه پتانسيل هاى استراتژيک و منطقه اى خودش است. ما در پنج، شش سال گذشته از جايگاه يک بازيگر مهم و فعال در منطقه و محيط بين الملل که مهم ترين تاثيرات را در افغانستان داشتيم به سطح يک تماشاچى تنزل کرده ايم و این يک فاجعه است. در عوض ترکيه را ببينيد که در غرب ايران دو کشور افغانستان و پاکستان را دور يک ميز جمع مى کند و تبديل به محور نزديکى اين دو کشور مى شود.
ما بالقوه داراى پتانسيل هاى اساسى در منطقه هستيم و هر دولتى که در ايران روى کار بيايد خواه ناخواه اين پتانسيل هارا در خاورميانه، خليج فارس، قفقاز و لبنان دارد. نقد کردن اين پتانسيل ها در سيستم سياست خارجى و روابط خارجى بسيار مهم است ولى در چهار، پنج سال گذشته با از دست دادن موقعيت بازيگرى و نقش افرينى در افغانستان و در منطقه روبرو بوده ايم. اين نکته بايد توسط نهادهاى تصميم گيرنده مثل شوراى امنيت آسيب شناسى شود.
جريان افراط در منطقه، امروز نه تنها بحران دارد بلکه پايدارى و سماجت قدرت خود را هم به رخ مى کشد. در اينجا با دو تناقض روبروييم که به ارتش پاکستان و متحدان عرب غرب در منطقه برمى‌گردد. کيست که نداند قسمت عمده اى از سازمان نظامى جريان افراط گراى منطقه مستظهر به حمايت مالى و نظامى ارتش پاکستان و ثروت عرب هاست. چگونه است که از يک طرف پاکستان که بخش عمده اى از عمليات هاى القاعده از آنجا ريشه مى گيرد مورد حمايت سيستم نظامية امنيتى امريکايى ها قرار دارند و از سوى ديگر عرب ها که القاعده را تغذيه مالى مى کنند متحدان امريکا هستند. تصور مى کنم عرب ها برنده اصلى اختلافات ايران و امريکا هستند که ظاهرا همه هويتشان و مشروعيت‌هايشان بسته به اختلافات ما با امريکاست و در اين مصاف با اطلاع رسانى هاى غلط و حرکت هاى ايذايى و منافقانه در جهت ترسيم تحميل و تحقق عناصر غير واقعى به امريکایی‌ها هستند.
متاسفانه ما در افغانستان دچار مشکلات ديگرى هم شده ایم؛ اينکه حوزه پيرامونى و استراتژيک خود را رها کرديم و توان خود را هزينه کشورهاى ذره بينى افريقايى و آمريکايى لاتين کرديم و هم اينک تجربه تلخ آن مشهود است.
سید محمد صادق خرازی

نویسنده خبر

سید محمد صادق خرازی سفیر ایران در سازمان ملل متحد (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵) و کشور فرانسه (۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶) و مشاور ارشد

اطلاعات بیشتر


نظر شما :