مثلث تکنولوژی، دیپلماسی و امنیت ملی در اسناد ويکى ليکس

۱۸ آذر ۱۳۸۹ | ۱۸:۳۷ کد : ۱۱۵۹۸ نگاه ایرانی
گفتارى از دکتر سيد محمدکاظم سجادپور، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بين المللى براى ديپلماسى ايراني.
مثلث تکنولوژی، دیپلماسی و امنیت ملی در اسناد ويکى ليکس

گفتارى از دکتر سيد محمدکاظم سجادپور، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بين المللى براى ديپلماسى ايرانى:

کمتر جریانی مانند انتشار اسناد ویکی لیکس در مدت اخیر در جهان سیاست و مخصوصا در مسائل مربوط به امور دیپلماتیک به این اندازه سر و صدا ایجاد کرده و واکنش‌های متضاد، تند و دامنه‌داری را در بر داشته است. واکنش‌ها نسبت به انتشار ویکی لیکس از زوایای گوناگون بوده، بعضا آن را توطئه امریکا و اسرائیل و گروه‌های مختلف سیاسی دیده‌اند و بعضی دیگر من جمله وزارت خارجه امریکا و شخص وزیر خارجه از انتشار این اسناد به عنوان یک اقدام جنایت آمیز و جنایی نام برده‌اند.

نظریات گوناگونی درباره شکل، محتوا و پیامدهای انتشار اسناد ویکی لیکس وجود دارد. چگونه می‌توانیم رابطه انتشار این اسناد را با سیاست خارجی امریکا بررسی کنیم؟ از نظر مطالعات و پژوهش‌های مربوط به سیاست خارجی دولت امریکا، این پدیده چه معنایی دارد؟

برای این که این سوالات را پاسخ دهیم و از زاویه سیاست خارجی امریکا این مسائل را بررسی کنیم ابتدا باید خلاصه‌ای از روند انتشار آن را ذکر کنیم. دوم به نحوه تاثیر تکنولوژی در دسترسی و انتشار این اسناد و اثراتی که تکنولوژی بر دیپلماسی و امنیت ملی دارد بپردازیم و سرانجام به پیامدهای انتشار این اسناد بر سیاست خارجی امریکا در آینده نگاه کنیم.

روند انتشار اسناد

بر اساس آن چه منتشر شده و در دسترس عموم قرار گرفته است، انتشار این اسناد به فردی به نام بردلی منینگ Bradley Manning بر می‌گردد که یکی از افسران جوان اطلاعاتی ارتش امریکا است که به این اسناد از طریق شبکه ویژه اسناد طبقه بندی شده دسترسی داشته و توانسته آن‌ها را کپی کند، بیرون آورد و در اختیار سایتی به نام ویکی لیکس قرار دهد که هدف آن سایت به تعبیر رایج ما افشاگری از دولت‌ها و اقدامات آن‌ها است.

اما این که چگونه آقای منینگ به این اطلاعات دسترسی پیدا کرده است می‌تواند از این زاویه جالب باشد که به نحوی به تغییرات و تحولاتی که بعد از یازده سپتامبر در دستگاه امنیت ملی امریکا رخ داد برمی‌گردد. دولت امریکا بعد از یازده سپتامبر در جمع بندی‌ها از ضعف‌ها و چالش‌های امنیتی خود به این نتیجه رسید که دستگاه‌های گوناگون موثر در امنیت ملی امریکا که بیش از بیست سازمان را در برمی‌گیرند، اعم از وزارت دفاع تا وزارت خارجه و دستگاه‌های اطلاعاتی دچار یک پراکندگی و تفکر جزیره‌ای هستند و از هم دیگر خبر ندارند. لذا دولت بوش سیستمی‌ را طراحی کرد که افراد خاصی، مخصوصا در حوزه‌های تحلیلی در جریان اقداماتی که در سازمان‌های دیگر صورت می‌گیرند باشند. بنابراین، این باعث شد که به طور مثال افسران تحلیل‌گر در وزارت دفاع از اقدامات دیپلماتیک وزارت خارجه تا حدی مطلع باشند و بتوانند به طور بین سازمانی در جریان اقدامات سازمان‌های دیگر قرار بگیرند. لذا سیستم‌ها به هم وصل شدند و دسترسی الکترونیکی باعث شد که این اطلاعات در دسترس این فرد قرار بگیرد.

این فرد هم با استفاده از وسیله گوش دادن به موسیقی (آی پاد) که با خود به محل کار می‌برده، به نحوی این اسناد را ضبط می‌کرده و انتقال می‌داده و طی یک پروسه زمانی این اسناد را جمع آوری کرده است که بیش از صدها هزار سند است. تاکنون حدود پنج هزارسند از این سندها منتشر شده است و انتشار اسناد ادامه خواهد داشت. این فرد از ده می ‌سال جاری میلادی توسط فرماندهی بررسی جنایی ارتش امریکا دستگیر شد و الان در زندان به سر می‌برد.

مجموعه اسنادی که در سری اخیر منتقل شده است و در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت رقمی‌ بالای سیصد و هفتاد و نه هزار و پانصد و شصت و پنج سند است. اما در تجزیه و تحلیل طبقه بندی آن‌ها باید گفت که اکثر این اسناد، حدود 97 درصد از آن‌ها سری‌اند و در بالاترین سطح طبقه بندی که به کلی سری است، نیست. لذا از بالاترین درجه طبقه بندی برخوردار نیستند. اسنادی هم که منتشر شده است ادامه‌دار است.عمدتا مطالب وزارت خارجه و وزارت دفاع امريکا درباره مسائل و بحران‌هاى بين المللى منتشر شده است و تقريبا در سرتاسر دنيا باعث موضع گيرى مقامات ارشد کشورها از پوتين گرفته تا وزارت خارجه چين و عربستان و ساير مقامات ديپلماتيک و سياسى شده است.

البته به دنبال انتشار اسناد توسط پايگاه اينترنتى ويکى ليکس، اين پايگاه اينترنتى تحت فشار قرار گرفته است. پرونده‌اى درباره بنيان‌گذار ويکى ليکس تشکيل شده است که البته ربطى به افشاگرى‌هاى او ندارد و روز گذشته در انگلستان بازداشت شده است. سايت ويکى ليکس هم مورد حملات اينترنتى قرار گرفته است. اما بايد توجه داشت که مکانيسم افشاى اين اطلاعات به اندازه خود اين اطلاعات، مهم و حائز اهميت و متناسب باشرايط روز است.

تحولات تکنولوژيک و تاثير آن بر ديپلماسى

از نظر روند‌هاى روابط بين المللى و نظريه‌هاى روابط بين المللى، تحولى که رخ داده است، قابل دقت و توجه است و به پديده تکنولوژى و رابطه تکنولوژى با ديپلماسى و امنيت ملى برمى‌گردد. به اين صورت که تحولات دو دهه گذشته تکنولوژى را خصوصا در حوزه ارتباطات گسترده کرده و دسترسى به آن را راحت کرده است و واقعا انقلاب ارتباطى، ساختار بسيارى از مناسبات را دگرگون کرده است.

به طور سنتى ديپلمات‌ها، کارهاى مشخص و معلومی‌را انجام مى‌دادند. من‌جمله گزارشگرى از آن چه در محل ماموريت‌ آن‌ها اتفاق مى‌افتد، يا نمايندگى يا مذاکره و يا انجام کارهاى کنسولى و تشريفات. هميشه تکنولوژى روى کيفيت اين مسئله اثر گذاشته است. يعنى هزاران سال پيش که تکنولوژى معاصر نبوده است، اسب‌ها پيک‌ها را جابه‌جا مى‌کردند و آن‌ها وسيله جابه‌جايى و مبادله گزارش‌هاى ديپلماتيک بوده‌اند. در قرون جديد با ورود تلگراف، نحوه ارتباطات ديپلماتيک دگرگون شد و ماهيت گزارشگرى عوض مى‌شود. در دوره‌هاى بعد، وقتى تحولات الکترونيکى رخ مى‌دهد، مسئله رمز و رمزگشايى با استفاده از تکنيک‌هاى الکترونيکى تحول پيدا مى‌کند.

اما در عصر جديد که انقلاب ارتباطى رخ داده است، اينترنت وسيله مبادله بسيارى از پيام‌هاى ديپلماتيک می‌شود و اين با يکى از پديده‌هاى شگفت انگيز در روابط بين الملل هم زمان است و آن توانمند شدن افراد در صحنه بين المللى است. افراد امروزه بازيگر بين المللى هستند در حالى که قبلا اين نقش فقط به دولت‌ها اختصاص داشت. در حال حاضر و در اين مسئله خاص، يک فرد مثل آقاى منينگ، به هر دليلى و حتى به هر دليل توطئه آميزى می‌تواند اثرگذار و قدرتمند باشد. قدرتمند نه لزوما به معناى اعمال قدرت مثبت، بلکه در تصميم‌ها و افکار عمومی‌ تاثير گذار است.

با در نظر گرفتن تحولى که بعد از يازده سپتامبر در نظام ديپلماتيک و امنيتى امريکا رخ داد و يکپارچگى تحولات درونى در امريکا و پديده گسترش ارتباطات و قدرت گرفتن نقش آفرينى افراد در روابط بين الملل می‌توان به پديده افشاگرى‌هاى ويکى ليکس نگاه کرد. يک فرد به انبانى از اطلاعات دسترسى پيدا کرده است که تنها با وجود تکنولوژى‌هاى جديد اين دسترسى ممکن شده است و اين به نوبه خود به بحثى برمی‌گردد که در حال حاضر يکى از مهم‌ترين مباحث در نهاد‌هاى امنيت ملى کشورهاست و آن امنيت سايبرى است.

جنگ‌ها در عصر جديد ديگر به صورت سخت افزارى نيست و مسائل امنيتى فقط در اعداد و ارقام تجهيزات نظامی ‌خلاصه نمی‌شود. بلکه تحولات سايبرى نقشى روز افزون می‌گيرد و بى‌دليل نيست که در سند راهبردى جديد ناتو، تحت عنوان فهم استراتژيک جديد، امنيت سايبرى و تروريسم سايبرى به عنوان يک مسئله مهم برجسته شده است و از اين جاست که رابطه بين تکنولوژى، ديپلماسى و امنيت ملى شاخص‌تر می‌شود و می‌توان آن را در اين زمينه بررسى کرد. ما نمی‌توانيم بگوييم که توطئه‌اى در کار بوده يا نه. ما سعى می‌کنيم از نظر فهم چگونگى انجام اين کار و به دست آمدن اين اطلاعات، اول متن ادارى اجتماعى امريکا را بررسى کنيم و بعد با توجه به متن تکنولوژيک، ميزان اثرگذارى اين اتفاق را بررسى کنيم. بى‌ترديد اين پديده بر امنيت ملى امريکا اثر خواهد داشت و اثرات آن حائز اهميت است.

پيامد‌هاى اين افشاگرى بر سياست خارجى امريکا

از نظر محتوايى تاثيرات خيلى زيادى خواهد داشت. اول اين که بى‌ترديد خوراک و مواد بسيار جالبى در اين اسناد براى تجزيه و تحليل پژوهشگران يافت می‌شود و مهم‌تر از همه نيت و هدف بسيارى از بازيگران جهانى و منطقه‌اى را مشخص می‌کند.

نکته دوم اين است که افشاى اين اسناد، بحران اعتماد را براى ديپلماسى امريکا به وجود آورد. يعنى دستگاه ديپلماسى امريکا که دچار بحران عدم اعتماد در جهان بود، با انتشار اين اسناد، با بحران مضاعفى روبه‌رو شده است. در حال حاضر در همه جاى دنيا امکان اعتماد مقامات کشورها به امريکا در مذاکرات کم شده است و خدشه دار شدن اعتماد که عنصر اصلى در ديپلماسى است، پيامدهاى کوتاه مدت و درازمدتى را در بر دارد. هرچند که گفته می‌شود محتواى اسناد اطلاعات جديدى را منعکس نمی‌کند. يعنى چيزهايى بوده است که همه می‌دانند اما تاثير دانستن اين اطلاعات از کانال رسمی‌ بر مسئله تاثير سياست خارجى آن برجسته است.

نکته سومی‌ که حائز اهميت است اين است که در عين اين که انتشار اين اسناد ضربه‌هايى به سياست خارجى امريکا وارد کرده است، باعث می‌شود که دستگاه‌هاى امنيت ملى امريکا و دستگاه سياست خارجى اين کشور، امنيت سايبرى را جدى بگيرند. يعنى اين هشدار و اين ضربه و شوک باعث يک تحول روشى در ديپلماسى امريکا خواهد شد. چون امريکا داراى سيستمی‌ است که همان‌طور که بعد از يازده سپتامبر تحول يافت، اين مسئله هم می‌تواند باعث تغيير در سياست‌هاى اين کشور شود.

نکته چهارمی ‌که درباره انتشار اين اسناد قابل توجه است، سيال بودن مسائل و موضوعات در سياست خارجى امريکا است. به نظر می‌رسد که ديگر نمی‌توان به طور ثابتى درباره همه چيز اظهارنظر کرد و اين سيال بودن و به هم ريختگى مرزها که مرز بين مسائل فردى، مسائل ملى و مسائل بين المللى به گونه فاحشى در اين سند‌ها به هم ريخته بر سياست خارجى امريکا اثرگذارى خواهد داشت و بى‌جهت نيست که دولت امريکا يک گروه ويژه تشکيل داده است تا به چيزى که اصطلاحا به آن کنترل ضايعه گفته می‌شود بپردازد. به نظر می‌رسد تا اين جا موفق نبوده و اين ضربات ادامه خواهد داشت. البته از نظر محتوايى هنوز زود است که درباره همه اين اسناد صحبت کنيم. چون آن‌چه که تاکنون منتشر شده است بسيار گزينشى است. همين طور انتشار اسناد خيلى گزينشى است و جاى ابهام و سوال و پرسش را ايجاد می‌کند. خود همين ابهام هم بر سياست خارجى امريکا اثر عميقى خواهد داشت. بحران اعتماد را چند لايه‌تر و سخت‌تر خواهد کرد.

آخرين نکته اين است که انتشار اين اسناد از نظر استراتژيک تاثيرى بر امريکا ندارد. يعنى نمی‌توان گفت که از نظر استراتژيک انتشار اين اسناد، موجب تضعيف قدرت امريکا شده است. از نظر استراتژيک به تغيير خط مشى‌هاى امريکا، اهميت کار ديپلماتيک و نهاد‌هاى موثر در ديپلماسى منجر نمی‌شود. از نظر استراتژيک، اين بحرانى است که بحران ارتباط ميان تکنولوژى، ديپلماسى و امنيت ملى است و مانند هر بحران ديگر، با خود بسته بندى از تحولات ادارى، سازمانى و امنيتى را همراه دارد.


نظر شما :