مذاکرات مستقیم، آرامشی تاکتیکی برای امریکا

۲۷ مرداد ۱۳۸۹ | ۲۰:۴۴ کد : ۱۱۵۲۹ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: محمد ایرانی
گفتاری از محمد ایرانی سفیر سابق ایران در لبنان برای دیپلماسی ایرانی.
مذاکرات مستقیم، آرامشی تاکتیکی برای امریکا
مذاکرات مستقیم تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم صهیونیستی پدیده جدیدی نیست. این مذاکرات بین دوطرف سال‌هاست که وجود داشته و این اولین باری نیست که قرار‌است این مذاکرات صورت بگیرد. پیش از این بارها دو طرف در کنار هم نشسته‌اند. این مسئله یعنی مذاکرات مستقیم از زمان یاسر عرفات که مذاکرات اسلو به صورت سری انجام شد و بعد پیرامون مذاکرات اسلو مذاکرات فرعی دیگری هم راجع به موضوعات مورد اختلاف دو طرف وجود داشت. بنابراین مذاکرات مستقیم از 25 سال پیش، یعنی بعد از اینکه سازمان آزادی بخش فلسطین اسرائیل را به رسمیت شناخت، بین دو طرف به شکلی وجود داشته است.
اما از دو محور می توان تفاوت مذاکرات فعلی با مذاکراتی که قبلا وجود داشته را بررسی کرد. اول اینکه مذاکرات این ‌بار از مذاکرات غیر‌مستقیم آغاز شد، در صورتی‌که در گذشته به این شکل نبوده و همیشه دو طرف موافقت می‌کردند و مذاکرات مستقیم را شروع می‌کردند. دیگری اینکه مذاکرات این بار بیشتر خواست امریکایی است تا اینکه خواست فلسطینی ـ اسرائیلی باشد.

علت این‌که این‌ بار ابتدا مذاکرات غیر‌مستقیم شروع شد، بیشتر به خاطر ترکیب حکومت رژیم صهیونیستی و حضور تندروها در دولت بود. انتخاب نتانیاهو و مشارکت حزب «اسرائیل بیتنا» به ریاست لیبرمن، این عنصر تندرو اسرائیلی و استمرار شهرک‌سازی در قدس و از طرف دیگر شرط تشکیلات خودگردان برای شروع مذاکره مستقیم مبنی بر توقف شهرک‌سازی باعث شد که ابتدا مذاکرات به صورت غیرمستقیم آغاز شود.

مذاکرات غیرمستقیم در‌حالی آغاز شد که محمود عباس برای آغاز مذاکرات، توقف شهرک سازی را در بیت‌المقدس و کرانه غربی خواستار شده بود. امریکایی‌ها با انتخاب نماینده خودشان در خاورمیانه یعنی جرج میچل، واسطه مذاکرات غیرمستقیم شدند. او بارها و بارها به منطقه سفر کرد و با دو طرف مذاکره کرد. نهایتا اسرائیلی‌ها موافقت کردند که به طور موقت شهرک‌سازی را متوقف کنند تا مذاکرات غیرمستقیم به مدت چهار ماه ادامه پیدا کند. قرار بود که اگر در مذاکرات غیرمستقیم پیشرفتی حاصل شد، مذاکرات مستقیم بلافاصله بعد از آن آغاز شود.

قرائنی که در دست هست نشان می دهد که هیچ پیشرفتی در مذاکرات غیرمستقیم حاصل نشده است. چرا که محمود عباس در مذاکرات غیرمستقیم دو خواسته از طرف اسرائیلی داشت. یکی از آنها بحث مرزهای دولت فلسطین بود که باید مشخص می‌شد و دیگری بحث تعهدهای امنیتی برای داخل فلسطین بود، که هر دوی اینها در مذاکرات غیرمستقیم از طرف اسرائیل بی‌پاسخ ماند.

این امر در وهله اول نشان دهنده این ‌است که اسرائیلی‌ها درمذاکرات جدی نبوده‌اند و الان هم جدی نیستند. لذا نتانیاهو هر‌کاری که می‌خواست در آن شرایط انجام می‌داد و هر طرحی را که به نظرش می‌رسید ارائه می‌داد. بنابراین دستیابی به نتایجی که برای مذاکرات نیاز بود، بیشتر خواسته امریکایی‌ها بود، تا یک خواسته اسرائیلی ـ فلسطینی.

امریکایی‌ها در حال حاضر در منطقه به دنبال حل چندین پرونده مهم هستند. از جمله بحث عراق و چگونگی خروج نیروهای امریکایی از این کشور، بحث پرونده هسته‌ای ایران، موضوع کمرنگ کردن قدرت مقاومت و حزب‌الله در جنوب لبنان با بحث‌های اخیر مربوط به ترور رفیق حریری و بحث مربوط به مذاکرات سازش میان فلسطین و اسرائیل. همه این پرونده‌ها به گونه‌ای با هم ارتباط دارند و به هم پیوسته هستند.

راهبرد امریکایی‌ها در شرایط کنونی هدف‌گذاری و اولویت‌بندی حل هر بحران به صورت جداگانه است. یعنی هر‌کدام از پرونده‌ها را جداگانه بررسی می کنند تا برای هر پرونده راه‌حلی پیدا کنند، در عین حالی که این پرونده‌ها به هم پیوسته هستند. محوری که این رویکرد امریکایی‌ها دنبال می‌کند، پاسخ به دو سوال است: اول این که چگونه امریکا از بحران عراق خارج شود و دیگری اینکه تعامل یا تقابل با ایران را چگونه دنبال کنند؟

در‌این شرایط به طور طبیعی فشار امریکا بر تشکیلات خودگردان فلسطین و محمود عباس بلافاصله بعد از شروع مذاکرات غیرمستقیم افزایش پیدا می‌کند. این فشار به سه شکل است: تهدید، ترغیب و فشار از طرف کشورهای عربی به تشکیلات خودگردان.

محمود عباس در حال حاضر در شرایط بدی به سر‌می‌برد و کاملا موقعیت ضعیفی دارد. او علاوه بر این‌که کل بودجه فلسطین را از امریکایی‌ها دریافت می‌کند و کاملا بودجه دولتش در دست امریکایی‌هاست یعنی اقتصاد مناطق خودگردان در اختیار امریکا قرار دارد، مسائل امنیتی مناطق خودگردان را هم به یک ژنرال امریکایی به نام دایتون واگذار کرده‌است. در واقع به ‌طور مستقیم از حیث مسائل اقتصادی و امنیتی تحت فشار امریکایی‌هاست و مستقیما مورد تهدید آن‌ها قرار می‌گیرد. امریکایی‌ها مستقیما تهدید کرده‌اند که اگر محمود عباس وارد مذاکرات مستقیم نشود، در انزوای بین‌المللی قرار خواهد گرفت. در اینجا بحث تهدید به روشنی مشخص است.
 

در رابطه با فشار به اعراب برای اینکه محمود عباس را بر سر میز مذاکره مستقیم بنشانند، کمیته پیگیری عربی وجود دارد. این کمیته عموما تحت اشراف مصری‌ها و اتحادیه عرب است. کمیته پیگیری عرب، نهایتا رای به ورود به مذاکرات مستقیم را برای فلسطینی‌ها داد. ولی زمان آغاز آن را به عهده تشکیلات خودگردان گذاشت. یعنی وجاهتی که محمود عباس به دنبال آن بود تا برای ورود به مذاکرات مستقیم از طرف اعراب به دست بیاورد، این کمیته پیگیری عربی در اختیار محمود عباس قرار داد. جالب اینجاست که شیخ حمد، نخست وزیر و وزیر امورخارجه قطر که هم اکنون رئیس این کمیته است، کاملا به این فشارها اذعان داشت.

تنها کاری که کمیته پیگیری عربی انجام داده این است که نامه‌ای به اوباما نوشته و از امریکا خواسته که اسرائیل را بیشتر در فشار قرار دهد تا به خواسته‌های طرف فلسطینی تن دهد. این خواسته‌ها، مطالباتی قدیمی است که یکی توقف شهرک‌سازی در بیت‌المقدس است، دیگری سقف زمانی برای پایان مذاکرات است، چون اسرائیلی‌ها معتقد نیستند که باید در زمان مشخصی به مذاکرات پایان دهند. درحالی که طرف فلسطینی معتقد است که باید مذاکرات سقف چهار تا شش ماهه داشته باشد. نکته بعد هم التزام اسرائیل به مرجعیتی برای روند سازش است که فلسطینی‌ها در این رابطه نقشه راه را اعلام کردند.

باید دید که در چنین وضعیتی آیا افقی برای این مذاکرات وجود دارد و این مذاکرات به نتیجه خواهد رسید یا نه؟ به نظر می‌رسد فاصله دیدگاه اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها خیلی زیاد است. در شرایطی که محمود عباس خواستار تحقق دو شرط تعیین مرز دائم برای فلسطین و توقف شهرک‌سازی در بیت‌المقدس و مناطق اشغالی 67 از طرف یهودیان است. طرف مقابل یعنی اسرائیلی‌ها خودشان را در شرایط بسیار برتری می‌بینند و کاملا به موقعیت ضعیف محمود عباس و وضعیت کرانه غربی و نوار غزه که در اختیار جنبش حماس است، واقف هستند.
آن‌ها تنها به وضعیت موقتی رضایت خواهند داد که در آن مرزهای فلسطین کاملا مشخص نباشد. این به آن معناست که اسرائیلی ها دست خودشان را برای امتیازگیری بیشتر و اشغال گسترده‌تری در آینده باز نگهدارند بنابراین معتقد به مرزهای ثابت نیستند و از طرفی امنیت دولت فلسطین هم که باید به طور کامل تضمین شود، نمی‌پذیرند. یعنی رژیم صهیونیستی در نهایت فلسطین را به عنوان استانی خودمختار قبول می‌کند و اختیاراتی که برای رئیس این استان قائل است در حد یک استاندار و یا یک رئیس کلانتری است و بیشتر از این نیست. این مسائل تفاوت دو دیدگاه را درباره مذاکرات نشان می دهد.
نتانیاهو چند روز قبل رسما اعلام کرد که سه خط قرمز برای مذاکرات مستقیم قائل است. این در واقع سه «نه» معروف است که او به مذاکرات داده است: نه توقف شهرک‌سازی، نه مذاکره درباره پناهندگان و آوارگان فلسطینی و نه مذاکره درباره بیت‌المقدس. نباید از یاد برد که مباحث اصلی و اساسی فلسطین، یکی بحث پناهندگان و آوارگان فلسطینی است که تعداد آنها بسیار زیاد است و دیگری تعیین وضعیت بیت‌المقدس است که مدیریت بخش شرقی آن که از مناطق اشغالی 67 است باید به طرف فلسطینی داده شود. اسرائیلی‌ها نسبت به این دو موضوع خط قرمز قائل شدند و گفته‌اند که به هیچ وجه حاضر نیستند که این‌ها را در اختیار فلسطینی‌ها قرار دهند.

بنابراین هیچ دلیل منطقی دیده نمی‌شود که خود دو طرف اسرائیلی و فلسطینی به جمع‌بندی مشترک برای سازش رسیده باشند. تنها فرض موجود این است که در این شرایط امریکایی‌ها در راستای رویکرد کلان منطقه‌ای که دارند، خواستار آرامش تاکتیکی در صحنه مذاکرات فلسطینی ـ اسرائیلی هستند، تا اینکه پرونده‌های دیگری که به آنها اشاره شد، از جمله بحث لبنان، عراق، ایران و... را هماهنگ کنند تا بتواند موقعیت سیاسی و مقاومتی جمهوری اسلامی ایران را در منطقه تضعیف کنند. در حقیقت اقدام امریکایی‌ها بیشتر برای افزایش فشار و تکمیل حلقه‌های محاصره علیه جمهوری اسلامی ایران است.
محمد  ایرانی

نویسنده خبر


نظر شما :